دلم گرفته کسی نیست تا صداش کنم
نگاه بر گل زیبای خندههاش کنم
دلم گرفته کسی نیست تا وجودم را
به یک اشارۀ چشمان او فداش کنم
دلم پر است و کسی نیست تا اناری را
به یاد سرخی لبهاش چهارقاش کنم
دلم به قاصدکی پر شکسته میماند
نسیم زلف کسی نیست تا رهاش کنم
کدام کوه گران راه را بر او بسته است
بگو به معجزۀ عشق جابجاش کنم
نمانده عکسی از آن نازنین که هر نوبت
دلم گرفت اگر لااقل، نگاش کنم
عروسی است همین روزها که میآید
چرا به تلخی این بیتها عزاش کنم
محمدحسین نعمتی