موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

غزلی از سید محمدحسین ابوترابی

05 شهریور 1391 15:33 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
ذرات خاک با تن تو حرف می زند
شب ، با سکوت ِروشن تو حرف می زند

تو نیستی ، تمام شدی پس چگونه است ؟
دارد تمام ِ بودن تو حرف می زند

خودکار من ز خون تو جوهر گرفته است
از لحظه ی پریدن تو حرف می زند

تسبیح و مهر و خاطره... ، خوابم نمی برد
نیمه شب است ، شیون تو حرف می زند

بر خاکهایِ خاطرهِ انگیزِ خونی ات
افتاده است ، سوسن تو حرف می زند

تو نیستی ، تمام شدی پس چگونه است ؟
از تو هنوز دشمن تو حرف می زند

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.