شعری از معصومه ذوالقدری
05 شهریور 1391
18:23 |
0 نظر
|
امتیاز:
3 با 1 رای
در غم نام آوران باید گریست
همچو ابری کز فراق آبی دریا شکایت میکند
دیده خونبار است از این نامردمیهای زمان
دیده پرخون، آنچه را دیده روایت می کند
ای وطن ای ریشه در خاک شهیدان، سرو من!
سر به دامان ملایک
تا بر هفت آسمانها برده ای
سایه افکنده هراس از قامتت بر دشمنان کینه جو
گرچه از نیش تبرها، زخمهایی خورده ای
در خیال خام دشمن
مصطفی نامی به زیر خاک رفت
غافل از اینکه طریق پاک آن روشن پژوه
تا ابد پر رهرو است و پرفتوح
احمدی, روشن شد از نامت چراغ آسمان
جایگاهت نزد یزدان، خانه فردوس باد
کی رود خورشید نامت تا قیامت هم ز یاد؟
معصومه ذوالقدری پیراقوم
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.