غزلی از فریدون شمس
تفاهم غم و باران و آسمان باهم
15 شهریور 1392
15:43 |
1 نظر

|
امتیاز:
2.29 با 79 رای
شهرستان ادب: حلقه شعر آفتابگردانها که چهارشنبهها در موسسه شهرستان ادب برگزار میشود در سالهای اخیر تبدیل به یکی از پاتوقهای خوب شاعران شده است. انشا الله از این به بعد هر هفته یکی از شعرهای خوبی که در «حلقه آفتابگردان ها» یا «انجمن صبح» خوانده می شود را در سایت شهرستان ادب میخوانید.
جناب آقای فریدون شمس از شاعرانی است که در ابتدای انقلاب در حوزه هنری کنار هم جمع شدند تا زیر نظر زنده یاد استاد مهرداد اوستا اولین پایههای شعر انقلاب را بنا کنند. حضور این روزهای ایشان در حلقه آفتابگردانها باعث افتخار و دلگرمی شاعران جوان انقلاب است.
از آقای شمس تا کنون دو دفتر شعر با عنوان «آوازهای شب یلدا» (مجموعه غزل) و «بیعت» (مجموعه شعر دفاع مقدس) منتشر شده است.
شعر زیبایی که ایشان در آخرین جلسه آفتابگردانها خواندند یک غزل عاشقانه است:
چه دیدنی است من و اشک ناگهان باهم
تفاهم غم و باران و آسمان باهم
شبیه ساحل و دریا، شبیه جنگل و ابر
دوباره کرده تلاقی نگاه مان باهم
من و تو مثل دو ماهی، من و تو مثل دو رود
دو آبگیر در آیینهها روان باهم
میان قایقی از جنس عشق در سفریم
از این کرانۀ اندوه بیکران باهم
یکی شده است چه بیپرده حرف دل هامان
بدون دغدغه از حرف این و آن باهم
تو میروی و چه زیباست روی پردۀ اشک
به یک نگاه دو تصویر توأمان باهم
بیا پرستوی غمگین دوباره پر بزنیم
از این غروب غمانگیز، از این خزان باهم
به پا شده است در آن چشمها قیامت من
رسیدهایم به پایان داستان باهم