موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
گفت و گوی شهرستان ادب با داستان نویسان

انتقال پیام و سرگرمی

28 مهر 1392 22:08 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.4 با 10 رای
انتقال پیام و سرگرمی
شهرستان ادب: نخستین بخشی که از گفت و گوهای ویژه گروه داستان شهرستان ادب می‌خوانید با موضوع «انتقال پیام و سرگرمی» در حوزه ادبیات داستانی است. میهمانان این بخش هشت نفر از اهالی داستان هستند که برای آشنایی بیشتر با ایشان و دانستن چیستی و چگونگی این گفت و گوها میتوانید به بخش «مقدمه و درآمد» سر بزنید.
باید توجه داشت از هر هشت نفر یک پرسش پرسیده شده است:



پرسش

در ذهن شما دو مقوله انتقال معنا و مضمون و دیگری سرگرمی مخاطب هنگام خلق اثر چگونه تفکیک و اولویت‌بندی شده‌اند؟





جواد افهمی:

فرآیند انتقال معنا اگر با توجه به رعایت المان‌های لازم و فنی صورت پذیرد مسلماً لذت بردن مخاطب از خوانش متن را نتیجه می‌دهد. اما باید به این مسئله هم واقف بود که هیچ متن روایی قادر نیست طیف وسیعی از مخاطب را هدف قرار داده و موجبات لذتشان را فراهم نماید. ژانرهای متفاوت، سبک‌های نوشتاری متنوع، وفاداری به مکاتب ادبی گوناگون و امثال این‌ها باعث ریزش مخاطب می‌شود و این به خودی خود چیز بدی نیست، این البته در جامعه‌ای است که مردمش به کتاب خواندن به عنوان امری روزمره اهتمام دارند. حال در این بین هستند آثاری که با رعایت همة این اصول و مضامین مخاطب وسیعی را هدف قرار می‌دهند و موجبات لذت خوانش را در آن‌ها فراهم می‌نمایند. اما متن‌های روایی عمیق و جدی و دارای اصول نوشتاری دقیق و اصولی معمولاً جامعة هدفش را از همان اول مشخص نموده و با توجه به همین طیف از مخاطب سعی در انتخاب مسیرهای معین و تثبیت شده در انتقال معنا دارد. در کل این دو گزینه هر دو همسنگ و همتراز هستند و نویسنده باید به دور از باج دهی به مخاطب و رعایت چهارچوب های دقیق متن را پیش ببرد.



دکتر محمد حنیف:

این موضوع بر می‏گردد به بخشی که چند صد سال است بین منتقدان و نظریه‌پردازان مورد بحث است پس خاص در مورد ادبیات نیست و در صورت کلی در مورد هنر قابل‌بحث است که عده‏ای ‏قائل به هنر برای هنر بوده‌اند و عده دیگری به هنر متعهد باور داشته‌اند و این موضوع همیشه مورد بحث بوده اما چیزی که من می‏پذیرم این است که هیچ اثری اگر جذاب نباشد و سرگرم‌کننده نباشد قدرت انتقال درون‌مایه و پیام را پیدا نمی‏کند و من به عنوان کسی که معتقد به هنر متعهد هستم، بر این باورم که اول باید داستان خواندنی باشد، یعنی طوری نوشته شده باشد که بتواند مخاطب را جذب کند و با خود همراه کند؛ در این صورت درون‌مایه می‏تواند انتقال پیدا کند. توجه صرف به انتقال مفهوم و معنا، نشان داده که منجر به تولید اثر قابل قبولی نخواهد شد. چون درون‌مایه باید در کل اثر جاری باشد و اگر خواننده از خواندن اثر لذت نبرد بی شک معنای ذهنی نویسنده نیز به او منتقل نمی‏شود. سوژه و معنا باید آنقدر برای نویسنده درونی شده باشد که دیگر نیاز به چالش ذهنی خود نویسنده هنگام خلق اثر نسبت به چرایی و چگونگی موضوع نباشد. در واقع نوشتن باید مرحله نهایی خلق یک رمان باشد و در واقع درون‌مایه و معنا هر چه پنهان تر باشد و در لایه‏های ‏عمیق تر اثر نگاشته شود تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت؛ یعنی معنا باید به صورت غیرمستقیم ذهن خواننده اثر را تحت تأثیر قرار دهد.


علیرضا سیف‌الدینی:

اگر یک شمای کلی را در نظر بگیریم و درصد قائل شویم به نظر من نزدیک به 80 درصد اهمیت و اولویت با انتقال پیام و معنا است و مابقی سرگرمی و لذت خواننده. عده‏ای ‏معتقدند که هدف سرگرمی است اما من به این امر در نگاه و مرحله اول قائل نیستم چون ما با اندیشه انسان روبرو هستیم و امری که با اندیشه سر و کار دارد باید عزت و احترام آن اندیشه را در خود نشان دهد. من رسالت را بر اندیشه محوری می‏دانم و کمی بیش از دیگران به وجود و انتقال معنا باور دارم. من اولویت را در نوشتن سرگرم کردن عده‏ای ‏خاص از مخاطبین می‏گذارم و هدفم ایجاد ارتباط با عده‏ای ‏از مخاطبین ست که دنبال دریافت و پرورش اندیشه هستند. رمان‏‏ها ‏‏در ژانرهای مختلفی نوشته می‏شوند و عده‏ای ‏هم می‏توانند از کتاب‏های ‏سرگرم‌کننده استفاده کنند. اما شیوه‏ای ‏که من کار می‏کنم از جنس توجه ویژه به سرگرم‌کنندگی مخاطب عام نیست و کسانی که نمی‏خواهند از رمان چیزی بیاموزند و بیشتر دنبال گذراندن وقت خود هستند بهتر است رمان‏های ‏عامه‌پسند را انتخاب کنند. ویژگی آثار عامه‌پسند این است خواننده در لحظه آن را درک می‏کند و زودهضم است و دانشی که در بطن رمان است در مقابل دانش مخاطب مقاومت نمی‏کند و وقتی اصطکاکی بین اندیشه رمان و اندیشه و تحلیل خواننده ایجاد نمی‏شود، مخاطب چیزی نمی‏آموزد و تجربه‏ای ‏برایش حاصل نمی‏شود و صرفاً سرگرم شده.


حمیدرضا شاه آبادی:

من نمی‏توانم چنین تفکیکی را بپذیرم و در واقع من به متن لذت بخشی فکر می‏کنم که حامل یک معنا و مفهوم و اندیشه است. این دو موضوع آنقدر در هم تنیده هستند که گاهی لذتی که مخاطب از یک اثر می‏برد از فهم معنای نهفته در آن اثر است و در واقع لذت، لذت کشف است.
نویسنده هنگام خلق یک داستان به این دو مقوله فکر نمی‏کند و موضوعی را که انتخاب کرده برایش بدیهی و آشکار است و چون توانایی به کار گیری کلمات را برای شکل دادن به مفهوم ذهنی اش دارد پس این‌طور نیست که هنگام خلق به چه طور خلق کردن هم فکر کند؛ او صرفاً می‏نویسد تا چیزی خلق شود که مخاطب لذت ببرد.


محسن سلیمانی:

 امروز می‏گویند که نویسنده در داستان باید به معنا برسد و قرار نیست چیزی در متن ثابت شود و در واقع بر پایه کشفیاتی که از متن حاصل می‏شود معنا انتقال می‏یابد؛ اگر هر کدام از این دو مقوله برجسته شود امکان دارد دیگری از دست برود؛ یعنی اگر نویسنده‏ای ‏تلاش خود را بر روی انتقال معنا متمرکز کند امکان دارد داستان از دست برود و مخاطب ارتباط عمیقی با اثر بر قرار نکند و یا حتی آن را کنار بگذارد. همین طور اگر نویسنده فقط به جنبه سرگرم‌کننده بودن اثر توجه کند مطمئناً مخاطبان خود را محدود نموده، پس پیام و معنا باید در اثر نویسنده کاملاً پنهان و نامحسوس باشد و اگر مخاطب ذره‏ای ‏حس کند که نویسنده قصد القاء معنایی خاص را داشته اینجا نویسنده مغلوب شده است.


علی اصغر عزتی پاک:

به هر حال داستان در مرحله اول یک ژانر ادبی سرگرم‌کننده است؛ و در این میان افراد دغدغه‏مند در خلال این سرگرمی حرف‏‏ها ‏‏و مفاهیم ذهنی خود را نیز می‏گنجانند. اما این دو موضوع خیلی درهم‌تنیده هستند و تفکیک آن‏ها ‏از هم بسیار مشکل است. نویسنده پیرامون مضمونی که می‏خواهد در موردش بنویسد باید یک طرح جذاب داستانی هم داشته باشد. اما به نظر من نویسنده در مرحله‌ي اول باید قبول کند که قصه‌نویس و قصه‌گوست؛ بعد تلاش خود را در بُعد دادن به قصه با مضامین به کار گیرد. اما واقعيت اين است كه نویسنده هنگام خلق اثر اصلاً به مضمون فکر نمی‏کند؛ چون زمان تفکر و تحلیل و بررسی مضمون قبل از آغاز نگارش رمان یا داستان است، و هنگام نوشتن آنقدر پیام ذهنی نویسنده برایش درونی شده که خودبه‌خود در جان کلمات و جمله‏‏ها ‏‏جاری می‏شود.



محمدحسن شهسواری

به نظر من در درجه اول خواننده باید سرگرم شود و همه چیزهای دیگر بعد از آن می‏آید. ولی نباید فراموش کنیم که نویسنده حوزه مخاطبش را تعیین می‏کند، من هیچ‌گاه برای قشر زنان خانه‌دار یا میان‌سال یعنی آن‌هایی که پاورقی می‏خوانند و صرفاً به دنبال سرگرم شدن و وقت تلف کردن هستند، نه می‏توانم و نه علاقه‏ای ‏به نوشتن داستان دارم. یعنی من صرفاً برای سرگرمی اقشار مختلف نمی‏نویسم و ترجیح می‏دهم برای کسانی بنویسم که مانند خودم هستند، اهل دانشگاه هستند و علاقه‏ای ‏به مطالعه داشته باشند. هنگامی که نویسنده مخاطبش را  تعیین کرد پیش از هر کاری وظیفه سرگرم کردن و جذب کردن آن مخاطب را دارد.



دکتر حمید عبدالهیان:

این دو در کنار هم هیچ منافاتی باهم ندارند و هنگامی که کسی مانند تولستوی داستان می‏نویسد هم معنا و مفهومی که می‏خواهد را منتقل می‏کند و هم لذتی را در خواننده ایجاد می‏کند. در واقع کم پیدا می‏شوند نویسندگانی که اثرشان خالی از معنا و مفهوم باشد. نویسنده مسیری را برای دویدن با مانع جلوی مخاطب می‏گستراند و مفهوم خود را گسترده می‏کند. او از نکات بلاغی و معانی بیانی برای تأثیرگذار تر منتقل شدن معنا استفاده ‏می‌کند که در واقع همان تکنیک‏‏ها ‏‏و زیبایی‏‏ها ‏‏و جذاب کردن کارهاست. البته در قسمت دیگری هم جنبه‌هایی مانند روانشناسی مخاطب و روانشناسی آثار هنری و دیدگاه هنری در زیبایی اثر دخالت دارند. اگر نویسنده‌ای ‏بخواهد فقط اثری زیبا تولید کند شاید موفق باشد عده‏ای ‏را جذب کند اما آن اثر ماندگار نیست چون این زیبایی در سطح کار است و بدون وجود معنا اثر دیگر قابل تأمل و تکرار نیست. در نقطه مقابل در ادبیات ما شاهکارهایی مثل مثنوی معنوی یا رباعیات خیام و دیگر آثار اینچنینی هر دو مقوله زیبایی و معنای عمیق را در خود دارند کما اینکه جنبه معنایی آن‏ها ‏به زیبایی غلبه دارد و در واقع شاعری مثل مولوی در بند این نبوده که یک تصویر زیبا یا مراعات نظیری زیبا و از اینگونه صنایع خلق کند، او از این موارد به نفع معنی گذشته و آن معنای عمیق را او حتی اگر با نثر و نظم هم می‏نگاشت ماندگار می‏شد.





کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • انتقال پیام و سرگرمی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.