یادداشتی از محمدرضا وحیدزاده -بازتاب اردوی دوم آفتابگردانها
06 شهریور 1391
17:12 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
صحبت گلها
چند خطی به یاد اردوی دوم دورة آموزشی شعر جوان انقلاب
هشتم تا سيزدهم اسفندماه به همت مؤسسة شهرستان ادب دومين اردوي دورة آموزشي آفتابگردانها در مشهد برگزار شد. مجالي فراخ و فرصتي مناسب لازم است تا در تشریح اين حادثة مهم ادبي در کشور بتوان حق مطلب را ادا کرد؛ حادثهای كه به جرئت باید گفت جزء استثناهاي سيسالة اخير است. دوستان عزیز بسیاری همچون محمدکاظم کاظمی، حاجسعید حدادیان، دکتر غلامرضا کافی، مصطفی محدثی خراسانی، نعمتالله سعیدی، ناصر فیض، اسماعیل امینی، سعید بیابانکی، دکتر قربان ولیئی، علیمحمد مؤدب، زهیر توکلی، بیژن ارژن، محمد مرادی، عباس احمدی، مهدی سیار، امید مهدینژاد، علی داوودی، مهدی جهاندار، محمدحسین نعمتی، مجید سعدآبادی، حامد عسکری، رضا شیبانی، علیرضا رجبعلیزاده، حامد محقق، میلاد عرفانپور، علیرضا بدیع، مبین اردستانی، رسول پیره، محسن رضوانی، سیدمحمد حسینی و بیش از صد تن از شاعران جوان و خوب کشور در این اردو حضور داشتند که صحبت هرکدامشان را باید غنیمت شمرد. فشردگی بسیار کار آخر سال و فرصت تنگم در این روزهای شلوغ مانع از آن میشود که بتوانم بیش از این توضیح دهم و دوستان را برای توضیحات بیشتر فعلا به سایت شهرستان ادب ارجاع میدهم.
در شب شعری که در کنار همین سفر و در شهر نیشابور برگزار شد، غزلی خواندم که به جای سوغات تقدیم میکنم:
خندههایت بهانة خوبی است، تا که نبضم هنوز هم بزند
تا که در دفترم غزل بوزد، نظم هر صفحه را به هم بزند
حکمت مشقهای کودکیام توی دستم به رقص آمده است
تا قلمکار ابروان تو را خط به خط، مو به مو قلم بزند
دل پی سرپناه گرمی بود که به چشم تو معتکف گردید
به کجا دربهدر شود وقتی آب در صحن این حرم بزند
وحشت یک غریق در چشمم، هستیام را به آب خواهی داد
گوشة پلکهای تو نکند که خدای نکرده نم بزند
فاتحی پرشکوه و مغرور است، بیسپاه و رداع و اسب و زره
شاعری که گرفته دستت را، زیر باران کمی قدم بزند
برگرفته از وبلاگ پیاده روی در اتوبان
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.