موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

آری ما آفتابگردانهاییم/ بازتاب اردوی دوم/سیدمحمد امین حسینی

06 شهریور 1391 17:19 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
آری ما افتابگردان هاییم

سلام

خیلی اوقات به این فکر می کردم مگر می شود انسان از خوشحالی گریه کند چون خوشحالی همیشه مقابل گریه قرار می گیرد ولی چند روز پیش در شب شعر جوهر سرخ درمشهد مقدس از خوشحالی گریه کردم خصوصا وقتی محسن رضوانی و ... عزیز پشت تریبون رفتند .چقدرخاطره ی خوب وفراموش نشدنی برایم بود .

اولین بار بود که از ایرانی بودنم از شیعه بودنم این طور احساس غرور و خوشحالی می کردمخیلی وقت ها از ترس تمسخر بچه ها بعضی از رفتارهایم را کتمان می کردم ولی بعد از این مراسم  در اردوگاه در گوشه ای نشستم و به خیلی  چیزها فکر کردم و ناراحت شدم که چرا...چرا...چرا...؟؟؟

از همه ی دوستان عزیز شهرستان ادب ممنونم که یادم آوردند ایرانی هستم ،مسلمان هستم ، و خیلی از ارزشهای  فراموش شده را دوباره به یادم آوردند.

..........................................................................

خاطره های اردوی دوم_ مشهد مقدس :

ساعت 6 صبح بود که از پایانه مسافربری به موسسه رفتم چند بار زنگ زدم دیدم کسی در را باز نکرد

یادم به کله پزی روبه روی موسسه افتاد خلاصه جایتان سبز به انجا رفتم و حسابی به خودم رسیدم

..........................................................................

خیلی وقت بود شاید چیزی حدود5 سال که به مشهد نیامده بودم بعد از این همه دوری که کشیده بودم برای نماز وزیارت به حرم رفتیم خیلی حس خوبی بود خیلی!!! همین که چشمم به حرم آقا افتاد اشکهایم خود به خود سرازیر شد خوب راستش باید هم سرازیر می شد فرض کنید کسی را که خیلی دوست دارید بعد از 5 سال دوباره او را میبینید چه کار میکنید؟؟؟

به به به به... چقدر   هواخوری در حرم اقا امام رضا دلچسب بود ...

هر چه می خوردم سیر نمی شدم

چقدر امام رضا را دوست دارم .

..............................................................................

از میان تمام کلاس ها

کلاس استاد زهیر توکلی و محمد کاظم کاظمی دلنشین و دلچسب تر بود

بحث اخر استاد توکلی خیلی خوب  و واقعا درست و به جا بود.

( بحث نقد ادبی معاصر _ و تاثیر شعر بر روحیه ی مخاطب ها )

به قول استاد درست است که ما بعضی وقت ها دچار غم و افسردگی می شویم ولی حواسمان جمع باشد

شعر سیاه و تاریک نگوییم شعری که مخاطب را درتاریکی رها کند شعری که تاثیر بدی روی مخاطب بگذارد چون ما مسئول هستیم و اگر به اخرتی اعتقاد داریم باید جواب بدهیم یاد جمله ای افتادم که می گفت:

هرگز امید را از کسی نگیر شاید این تنها چیزی است که او داشته باشد

در قران کریم هم نکاتی آمده است که نشان از اهمیت و جایگاه شاعران دارد پس ما باید از این ودیعه الهی درست و برای سعادت استفاده کنیم

من که بعد از صحبتهای استاد توکلی ترسیدم و با خودم می گفتم نکند کسی با خواندن بعضی شعرهایم غمگین و ناراحت شود و تصمیم گرفتم خیلی از پستهای وبلاگم را حذف کنم

..................................................................................

در این اردو از حامد عسکری دوست داشتنی هم خیلی نکته ها یاد گرفتم.

حامدی که در قطار سوالی از او پرسیدم و با جوابی که به من داد  دلم  خیلی شکست

از حامد پرسیدم چند نفر از خانواده را در زلزله از دست دادی؟

گفت:38 نفر

با خودم گفتم چقدر سخت است مگر می شود این طور زندگی کرد آه ه ه ه...

حامد برایمان چند شعر خواند که نکته ی قابل توجه همه ی شعرها آن امیدی و احساسی بود که در پایان هر شعر وجود داشت

واقعا مصیبت از این بزرگتر

ولی حامد به من  یاد دادکه هیچ وقت امیدم را ازدست ندهم و با تمام سختی ها بجنگم

ممنونم حامد جان

.........................................................................................

در کلاس طنز استاد بیابانکی حرف جالبی زد و گفت :

(در واقع شعر طنز ، همان امر به معروف و نهی از منکر است در زبانی صمیمی و تبسم اور)

امر به معروف نهي از منكر اصل مهمي به حساب مي‌آيد كه در اسلام به آن توجه زيادي شده است.

 متاسفانه این روزها جامعه ی ما دچار ناهنجاری های زیادی شده است و رنگ امر به معروف و نهی از منکر بسیار کم

پس چه خوب است که ما با بیان طنز این کار مهم را انجام دهیم تا تاثیر بیشتری داشته باشد و  انسانها را این طور اگاه کنیم

...................................................................................

چقدر خوب است همه مثل استاد بیژن  ارژن ، محمد حسین نعمتی ،  مجید سعد ابادی (خندان) ، مبین اردسنانی ،ناصر فیض ، علیمحمد مودب  و... خاکی باشیم

خیلی از شاعرها تا چند شعر خوب می گویند و یا مقامی می اورند خود را گم میکنند و خودشان را خیلی می گیرند

اصلا هیچ وقت فکرش را نمی کردم که این اساتید با ما به استخر (سرزمین موج های آبی) بیایند

و چقدر با جنبه بودند اخر ما در انجا همه ی اساتید را به استخر انداختیم و مدام روی آنها آب می ریختیم و آنها می خندیدند و ناراحت نمی شدند .

چقدر خاطره های خوبی بود همه با هم در تونل استخر شعر می خواندیم و دست می زدیم واقعا روزهای خوبی بود

....................................................................................

ایا این حق و جایگاه  استاد محمد کاظم کاظمی در ایران هست ؟؟؟

استاد کاظمی یکی از خاکی ترین، متواضع ترین ، اساتید شعر هستند که همه ی بچه ها ایشان را خیلیدوست دارند و ما  از کتابهای ایشان خیلی خیلی خیلی استفاده میکنیم (اموزش شعر ،رصد صبح،و...)

واقعا بعضی وقت ها متاسف میشوم  که چرا از علم ایشان استفاده نمی کنند؟؟؟ چرا نباید ایشان  الان مدرس ادبیات  باشد؟؟؟ چرا ؟؟؟ چرا ؟؟؟؟و هزاران چرای دیگر.

........................................................................

از همه ی دوستان و اساتید شهرستان ادب خصوصا آقا ی مودب کمال تشکر را میکنم که این محیط خوب

را برای بچه ها فراهم کردند

دوستتان دارم

.....................................................................

و در آخر هم یک غزل از خودم:

چون پنجره ای غرق تماشا نگرانی

از امدن ساعت فردا نگرانی


از اینکه دلت در لجن و دود بمیرد


از جامعه از شهر از انها نگرانی


در خلوت یک حادثه با سنگ نشستی


ای ایینه خسته و تنها نگرانی؟؟؟


این عشق به اندازه یک شهر که رسواست


پروا مکن از دیدن ما با نگرانی


ماییم که چون داغ پر از روضه دردیم


اخر تو چرا حضرت دریا نگرانی


(تا بوده همین بوده جهان )ای بت رعنا


امروز پر از خنده و فردا نگرانی

+ نوشته شده در  یکشنبه چهاردهم اسفند 1390ساعت 0:9  توسط سید محمد امین حسینی

برگرفته از وبلاگ سیدمحمد امین حسینی از اعضای دوره

کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.