باز نشر، شهرستان ادب به نقل از فارس: سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی از شخصیتهای اثرگذار و هنرمند پس از انقلاب که همگان هر گاه نام «هنر متعهد» و «هنر انقلاب اسلامی» میآید یاد او در ذهنشان قد میکشد.
انتشارات شهرستان ادب با ذوق قابل تحسینی کتابی از سرودههای شاعران معاصر در مورد شهید آوینی گردآورده است. چند ویژگی این کتاب در پی میآید:
1 ) مقدمه ارزشمند دوست و همفکر شهید آوینی، یوسفعلی میرشکاک وزن کتاب را بالا برده است. او در این مقدمه مختصر به ذکر خاطراتی از سید شهید (و یا به قول میرشکاک سیدنا الشهید) پرداخته است. خاطراتی که کمتر جایی نقل کرده است.
میرشکاک در مقدمه کتاب «عید خون» با بیانی شاعرانه به معرفی اندیشه سید مرتضی آوینی میپردازد؛
«سیدنا الشهید پیش از انقلاب تا ژرفای نیست انگاری پیش رفت و بی آن که خود بداند یا بخواهد، معجزه وار بازگشت و خود چندان از این بازگشت معجزهآسا در حیرت بود که نه تنها همهی دستنوشتههای خود را سوزاند، بلکه اغلب نسخههای تنها اثر چاپشدهاش را خریداری کرد و به آتش سپرد. او تنها استثنای قاعدهی روشنفکری و نیست انگاری نبود؛ اما تنها سیاوشی بود که پس از انقلاب نیز مغلوب سوداهای روشنفکرانه و نیست انگارانه نشد و از خود نیز فراتر رفت. دیگران که آثار خود را میپرستیدند، به آتش در افتادند، و او که دلیرانه به خود و آثار خود پشت کرده بود، گلستان شدن آتش نیست انگاری را به تن و جان دریافت و باور کرد که آسمانیان او را برگزیدهاند. نیک میدانست که به پای خود از هزار توی نیست انگاری بیرون نیامده است تا به خود غره باشد. میدانست که نیست انگاری دوزخ است و از دوزخ جز به شفاعت بیرون نمیتوان آمد.»
البته یوسفعلی میرشکاک در این نوشتار موشکافانه ارتباط او و انقلاب اسلامی و تاثیر انقلاب بر تفکر او را بررسی کرده است. یک ویژگیای که این مقدمه دارد این است که میتوان به راحتی آن را از کتاب «عیدخون» جدا کرد زیرا در آن به شعر و همچنین شعر در مورد سید مرتضی آوینی اشارهای نشده است.
2) آوردن شعر از شاعران نسل سوم و حتی نسل چهارم انقلاب؛ سید حمید رضا برقعی، میلاد عرفانپور، سید محمد مهدی شفیعی، امیرعلی سلیمانی و محمد مهدی خان محمدی از این دستهاند.
این شگرد هنرمندانه که به اهتمام «علی محمد مودب» صورت پذیرفته است، حامل این پیام است که نسل سوم و چهارم هنوز هم که هنوز است به هنر انقلاب اسلامی و سید مرتضی که یکی از علمداران این هنر است وفا دارند.
شعر محمد مهدی خان محمدی که اکنون بیست سال دارد و از شعرای خوب قم به شمار میرود را می آوریم؛
مانده بودم دروغ بفروشم در همین دکههای تکراری
تا چراغ مغازهام روشن شود از سکههای تکراری
خسته از تیترها و تهمتها؛ رادیکال، جنگجو، فاشیست، خشن
به خدا در لباس خاکی نیست ترسی از لکههای تکراری
بعد سی سال انقلاب هنوز حسرت مشهد الرضا دارم
عدهای میروند در هر سال پشت سر مکههای تکراری
مشتری گفت: یک عدد سوره یاد لبخند مرتضی کردم
منفجر شدم تمام خاطرهها وسط فکههای تکراری
ناخودآگاه زیر گریه زدم آسمان قطره قطره ریخت زمین
خیس شد روزنامههایم باز، زیر این چکههای تکراری
3) در کتاب مذکور از برخی چهرهها شعر آورده شده که آنها بیشتر در حوزههای دیگر فرهنگی مشغول بودند و هستند و شعر گفتن این دوستان، ارادت بیش از اندازه شان به شخصیت و اندیشه شهید آوینی را به ذهن میآورد. «وحید جلیلی» و «رضا امیرخانی» از این دستهاند. و حقیقتاً هم هر دوی ایشان خوب در شعر جلوهگر شدهاند. البته راقم این سطور چند بیتی از «رضا امیرخانی» دیده است ولی از «وحید جلیلی» نه. غزل «وحید جلیلی» و «رضا امیرخانی» در رثای سید مرتضی آوینی که در سال 1372 سروده شده اند از نظرتان میگذرد؛ ابتدا غزل وحید جلیلی:
خاموش شد صدای تو، نه! گوش ما کرست
ورنه صدای گرم تو اینک رساتر است
خاموش شد صدای تو، نه این توهمی است
از مرگ تو کدام صدایی فراتر است؟
خاموشی لهیب تو باورنکردنی است
چون شعلههای عشق از جنس دیگر است
وقتی تب حضور تو احساس میشود
این بُهت سرد چیست که در ذهن باور است؟
میجوشد از گلوی تو خون خدای من
من ماندهام که چیست که با خون برابر است
یک لحظه آفتاب خلق را نگاه کن
این سرخی از تلالو خون برادر است
طی شد بهار خون و خزان میرسد ز راه
این دل هنوز در پی گلهای پرپر است
و شعر رضا امیرخانی:
همانکه مادرِ دوران چو او نزاده، تویی
خدا اگر به کسی تابِ عشق داده، تویی
خلیفه روی زمین او اگر نهاده، تویی
بهل که ساده بگویم، امامزاده تویی
به تکه تکهی نعشت دخیل باید بست
دخیل بر کرمِ جبرئیل باید بست
وگرنه نعشِ تو را سوی آسمان که برد؟
که این امانتِ تابوت از علی بخرد؟
امانتی خدا را امین او برده است
علی نرفت، فرشته بدان زمین خورده است
***
تو کیستی که برایت علی غریبی خواند؟
تو کیستی که فقط از تو دلفریبی ماند؟
نمیتوان که تو را با شهید تخمین زد
درست دستِ قضا بود، قرعه بر مین زد
دعای صحت و حرز سلامتی مینی است
که زیرِ پای چپِ مرتضای آوینی است
***
به زیرِ لب تو چه خواندی که آسمان خم شد
و از میان زمین مردِ واپسین کم شد
به زیرِ لب تو چه خواندی که ره نشان دادند
و تحفه نعشِ تو را دستِ آسمان دادند
به زیرِ لبِ تو چه خواندی که قفلِ بسته شکست
و بغضِ ماندهی مردانِ دلشکسته شکست
به زیرِ لب تو چه خواندی؟ بگو، بلند بگو
ز کاروان عقبافتادهگان کماند، بگو
***
جنوب جای عجیبی است، آسمانش نیز
بهشت شاهدِ ما و فرشتهگانش نیز
بهل که در بگشایند او جنوبی بود
کلون کنند و بگویند روزِ خوبی بود
گزیدهی «عیدخون» گزیدهی جذابی است اما گزیده کاملی نیست؛ شاعران و دیگر فعالان فرهنگی در رثای شهید آوینی، شعرهای زیادی سرودهاند که در این کتاب نیامده است. از این طایفه مشتاق آوینی میتوان به ؛ اکبر بهداروند، بابک نیک طلب، منوچر پروینی، شهرام مقدسی، راضیه تجار، حمید کرمی، محسن خاکسار، جعفر ربانی، محمد جواد محبت و ... اشاره کرد.
انتظار میرود در چاپ دوم این کتاب ارزشمند -که بعد از سالها از عروج شهید به همت علی محمود مودب انتشار یافته است- اشعار دیگر دوستداران شهید در کتاب بیاید.