شهرستان ادب: در تازهترین صفحه پرونده ادبیات مقاومت چارپارهای میخوانید از محمدرضا حسینزاده بازرگانی از اعضای دوره دوم آفتابگردانها در همراهی با مردم مظلوم غزه.
"آسمان صاف تا کمی ابری...
کرده جَو، اندکی فشارش افت."
ای دریغا هواشناسی ِ ما
چیزی از آسمانِ غزه نگفت
¨
آسمانی که روز و شب از آن
جای باران، گلوله میبارد
گوییا جای ابرِ بارانزا
ابرهای گلولهزا دارد
باز جامِ جهانی ِ فوتبال
وای... جامِ طلا چه خوشرنگ است
ما همه غرقِ بازی و غزه
غرقِ جامِ جهانی ِ جنگ است
چشمها خیره شد به تلویزیون
چشمهای سراسرِ دنیا
تا که داور دمید در سوتش
دختری جیغ زد، پرید از جا
گوشِ خود را گرفت و زمزمه کرد:
"سوتها قطع میشدند ایکاش"
ـ "دخترم سوت، سوتِ داور بود
سوتِ خمپاره نیست، راحت باش"
بعد از این روی صحبتم با توست
با تواَم گرگِ هارِ درنده
با قدمهای نحس ِ تو پژمرد
بر لبِ غزه غنچهی خنده
سودِ سرشار عایدت شده است
در بساطِ حراجِ غیرتها
با سلاحِ دروغ میجنگی
سنگرت هم سکوتِ دولتها
قدرتِ قلوه سنگها نامرد
کمتر از موشک است، میفهمی؟
اینکه آن را نشانه میگیری
بدنِ کودک است، میفهمی؟
گوش کن حرفِ شیعیان این است:
"وضعِ دنیا چنین نخواهد ماند
گرچه حیدر شهید شد اما
ذوالفقارش زمین نخواهد ماند"
ارتباطِ میانِ ما و تو
تا ابد مثلِ تیغ و حلقوم است
در کفِ دستهای سرخ ِ ما
گنبد آهنی ِ تو موم است
گوش کن بیتِ بعد تهدید است
ما به تهدیدِ خویش مینازیم
دست از پا اگر خطا بکنی
کربلا را دوباره میسازیم
سینهزنها حواستان باشد
چون که امروز کربلا غزهست
خوب اگر بنگرید، تفسیر ِ
آیهی "یَسفِکُ الدِّماء" غزهست
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز