شهرستان ادب: سه سپید میخوانید از شاعر سروستانی خانم فاطمه حسینی. ایشان هم از اعضای سومین دورهی آموزشیِ آفتابگردانها هستند. شعر نخست به تازگی و برای حمله اخیر اسرائیل به غزه سروده شده و دو شعر دیگر سال گذشته برای جنگ بیستودو روزه سروده شدهاند.
یک
«تنها در این سطر از شعر پنهانت میکنم»
برای چرخ دندههای گیج زمان چه فرق میکند
آخرهفته جمعه باشد یا شنبه
صبح جمعه ندبه بخوانند یا عصر شنبه
ریلهای قطار از مسیر خود منحرف میشوند
و یک ساعت بعد انحراف خود را جشن میگیرند
که برای رسیدن به انگیزه ی کبود چشمهای یک گنجشک
تیر و کمان کور را از غلاف در آورده اند
تا جنون به مغز استخوان غزه برسد
پشت سر قطار رنج بادبادکهادست تکان میدهد
حادثه از روی ریلهای کاغذ عبور میکند
و نرسیده به صحرای سینا
شنبه ،
به تو نزدیک میشود
بعد از حادثه رفتن یک جمعه بعدازظهر
دو
و رنگ خوابشان پریده شود
ترکش سنگ به کاخ سفید ، فکر انفجار به کرانه باختری که رسید
خاک خمپاره خورده پر کند شیشه شیر خشک
از خیال خشابهای خردلی در خواب
روی خط مرزی آشفته بخواب موسی
فرزندان ناخلف تو را از نیل گرفته اند
دست کثیفشان به خون کسی آغشته نمیشود
که ماشه را نخ نامرئی عروسکهای خیمه شب بازی میکشد
نتانیاهو خشاب را پر کن
تا خون به مغز استخوان غزه برسد
و دانشمندان شریفشان هنوز بیدار به فکر روباه سرخ که منقرض نشود
سه
بگذار فلسطین را به آتش بکشند
و به معماری روز جهان ، معماران خانه بسازند
روی پلانهای ترکش نخورده
در شهرکهای نفرت انگیزشان
که بوی باروت میدهد لیوانهای خون قبل شام
میگذرند و خیال خیرات آخر هفته
کفنپوش میکند دفترهای خونین مدرسه را
باروتها
روی شانه شان شهید میآورند
و کودکان جنگ ندیده به فکر آزادی
موشکهای کاغذی به هوا پرتاب میکنند
که طبق شعاع جنگ برد موشکهای پریده
روی مختصات خواب ناز خاخامهای صهیون در لانه نامقدسشان نیست
به خانه برمیگردند
فاضل و محمد و موسی
که لندن از شعارهای حقوق بشر
به گوش عربهای خلیج فارس برساند
آسوده بخوابید