موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشت حمیدرضا شکارسری بر «باغ در حصار مصائب»

معاصری در گذشته

23 آبان 1393 21:54 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: با 0 رای
معاصری در گذشته

شهرستان ادب: همزمان با برگزیده شدنِ کتاب «باغ در حصار مصائب» سروده علیرضا رجبعلی‎زاده در جشنواره کتاب سال دانشجویی، یادداشتِ پیشین منتقد ارجمند آقای حمیدرضا شکارسری را بر این کتاب از نظر می‎گذرانید.

 

 زبان در طی مسیر از نوشتار به گفتار همچون سنگ نا سفته در طول رودخانه، به‌تدریج سفته و نرم می‌شود. تلفظی راحت‌تر می‌یابد. به تخفیف آواها رضایت می‌دهد. کوتاه و مختصر می‌شود. بااین‌همه این معبر سنگلاخ است و پرپیچ‌وخم و طولانی. به‌عبارت‌دیگر تبدیل زبان نوشتاری به زبان گفتاری و درنهایت زبان محاوره‌ای، یک پروسه‌ی زمان‌بر و دشوار است.

بر اساس توصیه‌ای فرمالیستی زبان در اثری ادبی چون شعر غالباً از زبان گفتاری و محاوره‌ای که ماهیتی روزمره و آشنا یافته‌اند، فاصله‌گیری می‌کند. به‌کارگیری وزن و قافیه و ردیف، استفاده از عناصر موسیقایی و بهره بردن از صنایع لفظی و معنوی در راستای همین فاصله‌گیری است. در اشعار موسوم به محاوره‌ای این فاصله‌گیری با به کار بردن صنایع معنوی اجرا می‌شود.

این فاصله‌گیری اما گاهی با استفاده از زبان آرکائیک و کهن که سبک متفاوتی با زبان رایج روزگار سرایش شعر دارد، اعمال می‌شود. با این قاعده افزایی، فیزیک زبان جلب‌توجه می‌کند و در افاده‌ی معنا تأخیر ایجاد می‌کند. تأخیر معنا همان چیزی است که هدف شعر است چراکه افاده‌ی بی تأخیر معنا کار نثر است. شعر «شاملو» و «اخوان» از این نوع قاعده افزایی بهره می‌برد تا از صورت عادی زبان فراروی کند و برجسته گردد. در قوالب سنتی نیز این فراروی رخ دادنی است. به‌طور مثال «علی معلم» از همین شیوه برای قاعده افزایی بر متن موزونش بهره می‌برد؛ و «علی‌رضا رجبعلی زاده» هم همین‌طور!

شعرهای مجموعه «باغ در حصار مصائب» با زبانی چنان برجسته با آرکائیسم زبانی سروده شده‌اند که گاه گمان می‌کنی با شاعری خفته در غبار قرون گذشته روبرو شده‌ای؛ اما ناگهان با اشارات متعددی از او مواجه می‌شوی که شعر او را نه‌تنها در زبان که در محتوا این‌زمانی ساخته است. به‌طور مثال تلمیحان و بینامتن های بی‌شماری که در نسبت با آثار «اخوان» در این شعرها یافت می‌شود نه‌تنها تعلق‌خاطر «رجبعلی زاده» را به آن شاعر بزرگ نشان می‌دهد بلکه تأثیرپذیری آشکار او را هم از زبان و تفکر «اخوان» آشکار می‌سازد.

«سلامم را سر پاسخ ندارد شهر
[ سرها در گریبان است]
صدایی از نمی‌دانم که
سر برمی‌کند:
- آری، زمستان است …»

همان‌قدر تلخ و نومید که می‌توان «در حیاط کوچک پاییز در زندان» تلخ و نومید بود!

«حیاط کوچک پاییز بود و ما که در زندان
صدا کردیم باغی را که در اورنگ و بو گم شد
هیاهویی نبود و های های گریه‌ی ما بود
که هر شب گوشه‌ای بر دوش هم بی های و هو گم شد»

این اجرای زبانی البته فقط به موارد مربوط به تلمیحات و بینامتن ها محدود نمی‌ماند و تمامیت زبان و بیان شاعر را دربر می‌گیرد. انگار جز در دو سه غزل و چهار پاره، «رجبعلی زاده» دنیا را از افق گذشته می‌نگرد و همین امر، زبان شعرش را به طرز بارزی به سمت الگوهای کلاسیک زبان شاعرانه سوق می‌دهد. به‌طور مثال در شعر زیر، شاعر از الگوی قصیده‌سرایی (به‌کارگیری قوافی آسان در زبانی مطنطن و سخته) در غزل بهره می‌برد تا با مرگ، این دغدغه‌ی ازلی و ابدی انسان به گفتگو بپردازد بی‌آنکه نشانی از انسان امروزین در بین باشد. این بیان کلی و معناگرا در هم‌نوازی با زبان کهن شعر و در ناهمسازی با شعر جزءنگر و عینی گرای امروز قرار می‌گیرد.

«شهرم اما شهر ویران‌تر زمین و آسمانش
مانده با او خاک و خاکستر به‌جای خان و مانش
«باغ بی‌برگی» ست، با ساز و سرودش، باد و باران
کاینچنین پوشیده با شولای عریانی خزانش …
با سرانجام خوشت خامم نکن ای مرگ! وقتی
زندگی را دیده‌ام با طعم تلخ داستانش»

درعین‌حال «رجبعلی زاده» حتی در چهارچوب‌های پولادین این زبان و بیان از پیشنهاد‌هایی مدرن برای نگارش غزل روگردان نیست و به‌خوبی از این نوع پیشنهاد‌ها بهره می‌برد. تقطیع مصاریع خصوصاً در هنگامی‌که شاعر به ذکر دیالوگ‌ها می‌پردازد، غالباً کارکرد درستی دارد و نیز ما را به یاد نیما و دیالوگ‌های معروفش در منظومه‌ی «افسانه» می‌اندازد.

«- کجا و کی؟
- صدا از کیست؟
- از ما؟
- روز و شب؟
- آه، گشودم پلک، می‌پیچد صداها رو به تاریکی»

ملاحظه می‌شود که حتی مصرع بندی سنتی رعایت نمی‌شود و آخرین کلمه‌ی مصرع اول در ابتدای مصرع دوم به‌عنوان یک‌صدای مستقل نوشته می‌شود. همین‌طور در مثال زیرین:

«- نصیب از نوبر باغ خزانم چیست؟
- یک دامن گلابی‌های نارس، «غم»
                انار کال، «تنهایی»!»

به‌این‌ترتیب شاعر با رعایت اصلی مدرن ملاک سطر بندی را به توصیه‌ی «اخوان» در «بدعت‌ها و بدایع نیما» همانند شعر نیمایی، ابتدای و انتهای جملات در نقل‌قول‌ها قرار می‌دهد و نه نظم ارکان افاعیلی.

برای خواننده‌ی مجموعه شعر «باغ در حصار مصائب» مطالعه‌ی چند غزل و چهار پاره با زبان و بیانی خیلی نوتر از کلیت مجموعه، راهگشای رسیدن به این نتیجه است که کهن‌گرایی شاعر شگردی خودخواسته است وگرنه او توانایی سرایش در حال و فضای امروزین را دارد. این امر می‌توانند برای مخاطبانی چون من که مشتاق روزآمدشان زبان و بیان در شعر «رجبعلی زاده» هستند، روزنه‌ی امیدی باشد.

«شیشه‌ی عطر و چفیه ای خونین، گوشه‌ای مهر و گوشه‌ای پوتین
سوت خمپاره در سرت پیچید … خواب دیدی اتاق سنگر شد …
قرص‌های تو بی‌اثر بودند، اتوبوس بهشت در کوچه ست
کاسه‌ای آب ریخت پشت سرت، گوشه‌ی چشم پیرزن‌تر شد»

***

علی‌رغم چند شعر که در مورد جنگ و تبعاتش، فلسطین و معضلاتش و عاشورا و حکایت جان‌سوزش در این مجموعه آمده‌اند، «رجبعلی زاده» در کل شاعری درون‌گرا به نظر می‌رسد که جهان او را اتاق کارش می‌سازد. آیا این به خاطر یاس او از جهان بشری و روگردانی از آن است و یا به قول «نیما» به خاطر تبعیت از زبان و بیان کلاسیک است که زمینه را برای این بیان سوبژکتیو فراهم کرده است؟ درهرصورت اما «باغ در حصار مصائب» را می‌توان تلاش زبان آرکائیک برای انعکاس جهان معاصر دانست.

لذت خواندن این مجموعه شعر، لذتی ناشی از رویارویی با جهان معاصر که لباس شعر پوشیده نیست بلکه ناشی از رویارویی با زبانی برجسته است که تلاش می‌کند وجهی از زبان را که مطرود و واگذاشته شده است مجدداً احیا کند و مخاطب را با تأخیر معنا، متوجه خود زبان کند. هرچند این زبان امروزه درگذشته باشد؛ اما بااین‌همه اگر شعر را بدون فرمول‌های مستبد، در هر نوعی یک فراروی تخیلی از واقعیت‌های خشک جهان بدانیم، «رجبعلی زاده» با شیوه‌ی خود به‌خوبی از پس این فراروی برآمده است:

یکی ست «نامه‌ی اندوه» و در دلم چون «آه»
«سیاکبوترک نامه‌بر» هزار و یکی

 

* باغ در حصار مصائب، علی رضا رجبعلی زاده، شهرستان ادب، ۱۳۹۲

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • معاصری در گذشته
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.