به خاطر رمان «به هم رسیدن در میانسی»
گفتگو با مهدی کرد فیروزجایی، رماننویسِ برگزیدۀ جشنوارۀ داستان انقلاب
19 اسفند 1393
22:48 |
0 نظر

|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب: با انتشار خبر برگزیده شدن رمان «به هم رسیدن در میانسی» _که قرار است بهزودی توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شود_ برای پرسش و پاسخی کوتاه سراغ نویسنده رفتیم. گفتنی است این کتاب آقای «مهدی کرد فیروزجایی» در بخش رمان نوجوان هفتمین جشنواره داستان انقلاب توانست رتبۀ دوم جایزۀ مرحوم امیرحسین فردی را به دست بیاورد.
برگزیده شدن رمان «به هم رسیدن در میانسی» در جشنوارۀ داستان انقلاب را به شما تبریک میگوییم. جناب فیروزجایی، لطفا برایمان از نحوه شکلگیری ایده و نگارش این رمان بگویید.
فیروزجایی: بسم الله الرحمن الرحیم. خیلی ممنون و متشکر. همیشه خواندن کتابهای خوب به آدم ایدههای خوب میدهد و اگر نویسنده تلاش کند و پیگیر باشد آن ایده منجر به یک اثر خوب میشود. من یک وقتی توی نمایشگاه کتاب تهران بودم. از استاد سرشار خواستم کتابی به من معرفی کنند تا خوب باشد. سال 89 بود. آن موقع 16هزار تومان، پول زیادی بود. ایشان کتاب «نغمه در زنجیر» میثاق امیر فجر را بلند کردند و گفتند این خوب است. من کتاب را که خریدم دیدم 16هزار تومان پول باید بدهم، حتماً خوب است دیگر. خریدم و خواندم. این کتاب چهار-پنج تا ایدة یک خطی به من داد. نه اینکه از کتاب برداشته باشم، نه. مثلاً میگفتم ای کاش این شخصیت این کار را میکرد. بعد به خودم گفتم چرا این کار را خودم انجام ندهم؟ این ایدهها را گوشة کتاب نوشتم و گفتم باشد تا در یک وقت مناسب بنویسم. گذشت تا اینکه شروع کردم آن یک خطی را، تا رسیدیم به محرم و رفتم تبلیغ.
شما طلبه هستید؟
فیروزجایی: بله. طلبه هستم. رفتم تبلیغ و آنجا کار را نوشتم و یک بار دادم به یکی از دوستان خواندند، ایشان اشکالات زیادی گرفتند. همه را اصلاح کردم. بعد از آن دادم به استاد سرشار خواندند. همچنین بچههای نقد ادبیات داستانی حوزة هنری که حدود بیست نفری بودند هم کتاب را خواندند و مطالبی را اشاره کردند. آقای سرشار نکات کلیدیای را گفته بودند که من اعمال کردم. آقای دیزگاه و رودگر نیز از کسانی بودند که کار را خواندند و نقد کردند. هر کدام از این عزیزان که میخواندند من یک بار یا دو بار بازنویسی میکردم؛ تا اینکه بعد از عیدِ پارسال بعد از بارها بازنویسی به دوستانم گفتم: بس است دیگر!
موضوع داستان چیست؟
مهدی کرد فیروزجایی: موضوع انقلاب است. پسری هست به نام شکرالله که برادری ناتنی دارد به نام زکریا. برادرش انقلابی و فراری است. بعد از مدتها برگشته به مرتع دامشان. آنجا مأمورها میآیند دنبالش. شکرالله که میخواهد رد گم کند و بگوید که زکریا اینجا نیست آدرس یک جای پرت را میدهد و میگوید بروید توی میانسی که برادرم رفته است به میانسی. آنها میروند به میانسی، اما شکرالله غافل از این است که زکریا واقعاً رفته است به میانسی. اینجا قصه شکل میگیرد و کشمکشها شروع میشود. میانسی یعنی بین دو تا تپه. میان که به معنای بین است و سی هم به معنای تپه، که این میانسی در منطقة خودمان است و من سعی کردم ویژگیهای بومی و شرایط آنجا را هم در رمان ترسیم کنم. توی قصه از آداب و رسوم و آیینهای سنتی، از قرقشکنی، از کشتی سنتی مازندرانیها و... هم مطالبی را آوردهام.
انشاءالله بعد از چاپ به طور مفصلتر دربارۀ کتاب صحبت خواهیم کرد. چه زمانی منتشر خواهد شد؟
فیروزجایی: ظاهراً چاپخانه رفته و از سوی انتشارات شهرستان ادب هم منتشر خواهد شد و انشاءالله به نمایشگاه خواهد رسید. اما من میخواستم از چند نفر تشکر ویژه کنم که در نویسنده شدن من نقش داشتند؛ جدا از خانواده و دوستانم، من داستان را در دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیة قم شروع کردم و این شروع با برکتی بود. دوستان داستان نویسم در آنجا تحمل کردند مرا. یاد دادند به من که چهطوری داستان را پیگیری کنم. خیلی از ایشان تشکر میکنم. از آقای رحمت الله امیدوار که استاد بنده بودند و این روزها خیلی دلم برای ایشان تنگ شده تشکر میکنم. دوست دارم ببینمشان و دستشان را ببوسم. مدت زیادی است که ندیدهام ایشان را و من خیلی مدیون و سپاسگزار ایشان هستم. دعا میکنم سلامت باشد و از هر کسی که این مصاحبه را میخواند میخواهم برای ایشان دعا کند، فرد دیگر هم آقای سرشار است که کوه ادبیات داستانی کشورمان هست. خیلی از ایشان متشکرم. ریزهکاریهای داستان را من از آقای سرشار یاد گرفتم و باز هم از همهشان سپاسگزار و دستبوس همه عزیزان هستم و این باز هم کم است.
ممنون که وقت خودتان را در اختیار ما قرار دادید.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.