شهرستان ادب: حمیدرضا شکارسری شاعر و منتقد معاصر، بیشتر در عرصهی شعر نو فعالیّت میکند، بهصورتی که در پی انتشار یکی از کتابهایش گفت: «شعر نو سرنوشت محتوم جهان است.» . او شاعر پرکاری است که بیش از سی عنوان کتاب در کارنامهی خود – اعم از سرودهها و کارهای تألیفی – دارد. از معروفترین آثار او میتوان اشاره کرد به:
-  آسمان زیر ابرها، اشعار رضوی، ناشر: قدس رضوی
-  پیرتر از خود، ناشر: سوره مهر
-  تروریست عاشق، ناشر: تکا 
-  هفتاد و دو قطره اشک عاشورایی، ناشر: فصل پنجم
و از کتابهای جدیدتر او میتوان به «عاشقانههای تاریكروشن» و «چترهای شورشی» اشاره کرد.
حمیدرضا شکارسری در «بفرمایید فروردین 94» حاضر بود و به خوانش اشعار زیر در قالبهای سپید، نیمایی و رباعی  پرداخت:
یک
روز و شب در کوه و بیابان رفتیم
مُردیم هزار بار و بیجان رفتیم
در چرخهی بیتمامی از بیم و امید
دنبال بهار تا زمستان رفتیم
دو
برجا ماندیم، سرد و بیجان ماندیم
بیتاب بهار، در زمستان ماندیم
در رؤیا، پروانه شدیم و رفتیم
امّا در کنج پیلههامان ماندیم
سه
با آنهمه برگ و شکوفه 
                          که نوشته بر درخت
با آنهمه گنجشک و پرستو 
                          که نوشته بر آسمان
با اینهمه لبخند 
                         که نوشته بر صورت ماه
با آنکه نامش در کنار حافظ و قیصر نیست
چگونه میتواند شاعر نباشد، بهار؟
 
چهار
مثل هر سال
هفتسین پهن 
              زنم میگوید:
«سال نحسی بود
خوب شد گم شد و رفت،
سال بعد
سال خوبی خواهد بود»
میزنم گازی دیگر بر سیب
میمکم یک نوک انگشت، سماق
با خودم میگویم:
              «هر سال همین را
می گوید»
الکی میخندم
مثل هرسال
باز میگویم با خود:
«سال نو هم انگار...
کاشکی زودتر از هر زود
کاشکی زودتر از هر سال
برود گم بشود»
پنج
سرانجام، زمستان رفت
سرانجام، بهار آمد
و ناگهان، یکی از پشت درختها بیرون پرید که
شما مقابل دوربین مخفی ایستاده اید