موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
ویژۀ نیمه‎شعبان

دو غزل انتظار شاخص از محمدسعید میرزایی

13 خرداد 1394 05:13 | 7 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.62 با 21 رای
دو غزل انتظار شاخص از محمدسعید میرزایی

شهرستان ادب: علمی و دقیق نخواهد بود اگر جریان خاصی که از حدود دهه هفتاد در شیوه‌ی غزل‌سرایی به راه افتاد را به «غزل نو»، «غزل مدرن»، «غزل فرم»، «غزل پست مدرن» و ... نام گذاری کنیم. باری همه بر این توافق دارند که در آن ایام اتفاقی از جنس نوآوری در غزل معاصر افتاد که اگر نگوییم «نخستین چهره» باید بگوییم «چهره ی شاخص» این جریان، شاعری بود به نام «محمد سعید میرزایی». «درها برای بسته شدن آفریده شد»، «مردِ بی مورد»، «سکوت جرم قوافی نیست»، «الواح صلح»، «دیروز می شوم که بیایی» از جمله مجموعه شعرهایی است که از سوی میرزایی منتشر شده است و این‌ها همه جدا از دفتر شعرهای کودک و مجموعه‌های آیینی اوست که مربوط به دوره‌ی متأخر شاعری این شاعر تواناست.

امسال همزمان با بیست و هشتمین نمایشگاه بین‎المللی کتاب، کتابِ جدید از سریِ گزیده غزلیات معاصر شهرستان ادب یعنی مجموعه‎شعر «غزل هزارۀ فردا» منتشر شد. این مجموعه شامل گزیدۀ بهترین غزل‎های محمدسعید میرزایی و همچنین تعدادی از غزل‎های منتشر نشدۀ اوست که روی‎هم‎رفته 71 شعر را تشکیل می‎دهند.

غزل هزاره دیگر محمدسعید میرزایی



هم‎زمان با فرارسیدن سالروز میلاد با سعادت امام غائب حضرت ولی عصر (عج)، و تبریک این عید گرامی به شما، دو غزل انتظار محمدسعید میرزایی را به نقل از مجموعه شعر «غزل هزارۀ فردا» می‎خوانید. دو غزلی که واقعاً  شنیدنی و خواندنی‎اند و در حافظۀ اهل ادب ماندنی.

1.

تقویم، شرمسار هزاران نیامدن
یک بار آمدن وَ پس از آن نیامدن

این قصه مال توست، بیا مهربان‏ترین!
کاری بکن، چقدر به میدان نیامدن؟

این خانۀ پر از گلِ پژمرده هم هنوز
عادت نکرده است به مهمان نیامدن

باران بدونِ آمدنش نیست بی گمان
مرگ است در تصور باران، نیامدن

اما تو با نیامدنت نیز حاضری
کم نیست از تو چیزی ازین‏‎سان نیامدن

اشیاء خانه جملۀ تاریکِ رفتن‎‏اند:
آیینه، عکس، پنجره، گلدان، نیامدن...



2.

کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز ...؟
که پیش از این؟ که هم‎اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟

و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟
که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز؟

سوال می کنم از تو «هنوز منتظری؟»
تو غنچه می‎کنی این بار هم دهان، که هنوز...

چه قدر دلخورم از این جهان بی‎موعود
از این زمین که پیاپی... و آسمان که هنوز...

جهان سه‎نقطۀ پوچی است، خالی از نامت
پر از «همیشه همینطور» از «همانکه هنوز»

همه پناه گرفتند در پس «هرگز»
و پشت «هیچ» نشستند از این گمان که «هنوز» ...

ولی تو «حتماً»ی و اتفاق می‎افتی
ولی تو «باید»ی ای حس ناگهان که هنوز

 
*
در آستان جهان ایستاده چون خورشید
همان که می‎دهد از ابرها نشان که هنوز...

 
***
شکسته ساعت و تقویم، پاره پاره شده
به جستجوی کسی، آنسوی زمان که هنوز... 

 

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • دو غزل انتظار شاخص از محمدسعید میرزایی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید: