به نقل از سایت الف
معرفی کتاب «هزار و یک جشن» نوشتۀ محمد محمودی نورآبادی
10 تیر 1394
16:37 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 1 رای
شهرستان ادب: سایت الف در مطلبی به معرفی کتاب «هزار و یک جشن» نوشتۀ آقای محمد محمودی نورآبادی پرداخت:
هزار و یک جشن
نوشته : محمد محمودی نورآبادی
ناشر: شهرستان ادب، چاپ اول ۱۳۹۳
۱۹۶ صفحه، ۹۰۰۰ تومان
این کتاب را در تهران فروشگاه اینترنتی شهر کتاب و در شهرستانها پاتوق کتاب فردا تا یک هفته پس از معرفی، با ۱۰% تخفیف ویژه عرضه میکنند، در صورت تمایل در تهران اینجا و در شهرستانها اینجا کلیک کنید.
****
محمد محمودی نورآبادی به سال ۱۳۵۰ در روستای مهرنجان شهرستان ممسنی به دنیا آمده؛ کودکی و نوجوانیاش را در زادگاهش گذرانده است. او نیز همانند اغلب همنسلانش که سالهای نوجوانیشان مصادف بود با میانه دهه شصت و روزگار دفاع مقدس، شوق رفتن به جبهه و ناکام ماندن به دلیل صغر سن و سال و ... بخش مهمی از خاطرات او را میسازد؛ خاصه آنکه برادر بزرگ او آموزگار و عاشق جبهه و جهاد بود و در سالهای دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نایل آمد. با چنین پیشینه و خاطراتی، دور از انتظار نیست اگر محمد محمودی نورآبادی در آثار خود دلبستگی خاصی برای پرداختن به دفاع مقدس و زندگی رزمندگانی که جان و جوانی شان را پای دفاع از این دیار و انقلاب نوپایش گذاشتند، دارد. در کنار این مهم پرداختن به تاریخ معاصر و مبارزات مردمی که به انقلاب اسلامی انجامید و همچنین آنچه در طول حکومت پهلوی بر مردم این سرزمین گذشت، از دیگر دلمشغولیهای محمد محمودی نورآبادی محسوب میشود. او با دستمایه قراردادن چنین مضامینی و پیوند دادن آن با ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی زادگاهش و همچنین با تنیدن آداب و رسوم و باورهای مردم آن ناحیه در در و پود نوشتههای خود، فضایی بکر و با طراوت را برای داستانهایی خود به همراه آورده است.
محمودی نورآبادی در زمینه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس، پیش از این آثار گوناگونی منتشر کرده است که به دلیل ویژگیهایی که برشمرده شد، جوایز گوناگونی به خود اختصاص داده است. «سرریزون» در سال۱۳۸۹، «کاش چشمهایش دروغ گفته باشد» و «خنده زار» در سال ۱۳۹۰؛ «نبردهِسجان» و «رُنج» در سال ۱۳۹۱؛ جملگی جوایزی را در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی و همچنین دفاع مقدس دریافت کردهاند.
رمان «هزار و یک جشن» که به تازگی توسط انتشارات شهرستان ادب وارد بازار نشر شده است نیز ازاین قاعده مستثنی نیست، این رمان در پنجمین جشنواره داستان انقلاب شرکت داشته که دیپلم افتخار اثر برگزیده را به خود اختصاص داد.
درونمایهی رمان « هزار و يک جشن» به تاریخ معاصر برمیگردد، محل وقوع داستان روستاییست به نام «چشمه سیبی» و ماجراهای آن در سال ۱۳۲۹ ایامی که محمد رضا پهلوی قرار است با دومین همسرش ثریا بختیاری ازدواج کند. معمولا چنین مناسبت هایی در آن ایام با برگزاری جنشهایی پر زرق و برق در سراسرکشور همراه می شد تا به شاه چهره ای مردمی و البته محبوب ببخشد. جشنهایی که درواقع از سوی مردم و با میل رغبت برگزار نمی شد اما هزینه آنها از جیب آنها می رفت و درواقع بخش از بودجه مملکت صرف برگزاری این جشنها می شد.
نویسنده برگزاری این جشن در روستای «چشمه سیبی» که توسط افراد وابسته به حکومت؛ مثل ارباب و خان و کدخدا و... مصداقی از اوضاع و احوال ایران در آن ایام قرار داده و به حیف و میل سرمایه های مردمی در سراسر ایران اشاره می کند و عنوان کتاب نیز در واقع کنایه از همین مسئله دارد.
محمودي نورآبادی دراین باره می گوید: «ميخواستم به نسل جوان نشان دهم که شاه اين مملکت چه ريخت و پاشي داشته است. روايت داستان «هزار و يک جشن» يکي از هزاران جشن اين چنيني بود که به مناسبت هاي مختلف در کشور با هزينه های زياد و گزاف برگزار شده است.»
داستان این رمان بستر حقیقی دارد، نویسنده در ابتدای کتاب آن را به عمویش تقدیم کرده که از آن جشن خاطراتی بسیار به یاد داشته و با این فرض نویسنده شنیدههای خود را از عمویش و دیگر کسانی که در چنین جشنهایی حضور داشتهاند به ساحت داستان آورده و با آمیختن آن با عنصر تخیل، برای دراماتیک ساختن آن به زبان داستان و همچنین استفاده از ویژگی های بومی منطقه نورآباد ممسنی فارس که خود در آنجا زیسته و آشنایی مستقیم با آن داشته، رمانی خواندنی را به مخاطب عرضه کرده است.
رمان زبانی ساده و روایتی خوشخوان دارد که از نظرگاه اول شخص مفرد، از زبان معلم روستای چشمه سیبی که خود نیز برای این جشن دعوت شده روایت میشود. معلم روستا که نوروز نام دارد از یک هفته قبل از برگزاری این جشن در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۲۹ داستان خود را آغاز می کند. زمانی که برگزار کنندگان جشن از او برای شرکت در این مراسم وعده می گیرند، نقطه آغاز رمان است. دعوت معلم روستا که رعیت زادهای بیش نیست (!) به مذاق برخی از افراد با نفوذ روستا به ویژه کدخدا خوش نمی آید؛ به خصوص اینکه نوروز به عنوان یک آموزگار الگوی بچهها و والدن آنها در روستا نیز شده است. اما این همه ماجرا نیست، نوروز خود دلباخته دختر کدخداست که در ادامه داستان این راز از پرده برون میافتد. نویسنده پابه پای این جشن، برگزاریاش و حواشی آن و همچنین با در آمیختن آن با ماجراهای زندگی مردم روستا، تصویری ملموس از تلخیها و شیرینیهای زندگی مردم این منطقه ارائه میکند. مهمتر از همه اینکه فقر حاکم بر زندگی آنها را در قیاس با ریخت و پاشهای آن جشن قرار داده و به شکلی نمادین از اوضاع و احوال حاکم بر آن روزگار ایران سخن می گوید.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.