شهرستان ادب به نقل از تسنیم: نخستین جلسه از سلسله جلسات «نقد شعر جوان» دوشنبه بیست و دوم شهریور ماه با محوریت مجموعه شعر «صبح زود» سیدعلی لواسانی در خبرگزاری تسنیم برگزار شد. در این جلسه شاعران و منتقدانی همچون مرتضی امیری اسفندقه، محمد مهدی سیار و محمود حبیبی کسبی به بیان نظرات خود پیرامون کتاب «صبح زود» پرداختند. «صبح زود» نخستین مجموعه شعر سیدعلی لواسانی است که شامل غزلها و قطعات نیمایی این شاعر جوان است و در نمایشگاه بینالمللی کتاب 1393 توسط انتشارات شهرستان ادب روانه بازار نشر شد.
شاعران حاضر در این نشست به بررسی سرودههای این شاعر جوان و بیان ویژگیها و خصائص «قطعه» به عنوان قالب به کار رفته در این اثر پرداختند. مرتضی امیری اسفندقه، از منتقدان حاضر، دربخشهایی از این نشست با اشاره به یکی از اشعار سیدعلی لواسانی گفت: شعرهایی با قالب قطعه در یک زمانی حرف هایی را در خود جای داده است که هیچ قالب شعری دیگری نمی توانسته این حرفها را بزند. این قطعه جرأت و جسارتی دارد که قالبهای دیگر آن را ندارند. قطعه، قالب سربریده است و کسی که سرش بریده باشد دیگر از کسی ترس ندارد. قطعه بدون سر در میدان میآید و مانند غزل نیست که سر داشته باشد.
محمدمهدی سیار هم با اشاره به اثر لواسانی افزود:: خیلی از وقت ها با مداهنه و با رودربایستی کتابی را به مخاطب معرفی میکنند، اما کتابی که با دل قرص میشود به مخاطب اهل ادبیات و مخاطب عمومی توصیه کرد که بخواند و لذت ببرند و شعرهای پاکیزهاش را زمزمه بکنند کتاب سیدعلی لواسانی است و این را بدون هیچ مداهنه و بدون هیچ تردیدی میتوان به مخاطب توصیه کرد. محمود حبیبی کسبی هم در بخش پایانی این نشست گفت: نکته اول که توجه مرا به خود جلب کرد این است که شعر علی لواسانی دقیقا بیان گر شخصیت او است.ما دو نوع شعر داریم. بعضی ها شعرشان مثل شخصیت و رفتارشان است و در مقابل عده ای به گونه ای شعر می گویند که رفتارشان جور دیگری است. این موضوع نشان می دهد که شعر آن ها درونی نشده است و یا شعرشان بر خودشان تأثیر نداشته است، اما در مورد این کتاب میتوان گفت که شعر او دقیقاً بیانگر شخصیت او و برآمده از رفتار او است و حتی می توان شعر را با لحن خود علی لواسانی خواند.
متن بخش اول گفتوگوها و نقد شعرهای این نشست به قرار ذیل است:

امیری اسفندقه:
صبح زود بود
باغ پر ز صنوبر و سرور بود
در مورد این مجموعه شعر آقای لواسانی حرفهای بسیاری را میتوان گفت، اما من امروز میخواهم ابتدا راجع به قالبهای حاضر در این کتاب صحبت کنم. در این مجموعه قالبهای شعری غزل، نیمایی، قطعه و مثنوی دیده میشود. اکثراً توسط شاعران بزرگی همچون اخوان و فروغ فرخزاد گفته میشود که قالب مهم نیست و قالب برای کسی مهم است که قالبی زندگی میکند و برای کسی که قالبی زندگی نمیکند، قالب نباید مهم باشد.
اگر چه که فروغ عمر کوتاهی داشت، اما عمر شعر او از عمر خود او بیشتر است. این مبحثی است که میتوان بررسی کرد، بدون آنکه به هواداران یک شاعر بر بخورد؛ چرا که یک نکته علمی است. خیلی از شاعران اعم از مرد و زن عمرکوتاه داشتند، اما عمر شعرشان بلند است و برعکس شاعران بسیاری بودند که عمر بلندی داشتند، اما عمر شعرشان کوتاه است: «آینده را قیاس کن از حال خود/ ببین از رفتار به خیر که را یاد میکنند». میتوان این موضوع را دید که از قرن هشتم چه مقدار شعرهای بلند پایه بوده است که به گوش ما نرسیده و محو شده است؛ در حالی که شعرهایی که باید بماند مانده است.
در شعر کلاسیک شاعر نمیتواند از خطقرمزها عبور کند
حال من میگویم برخلاف آن چه که گفتند قالب مهم نیست، من میگویم قالب مهم است. اینها مباحثی است که بعد از نهضت ادبی نیما در شعر، گفته شد که قالب مهم نیست. همانطور که حافظ در شعر آزاد بوده است، در شعر نیمایی نیز میتوان آزاد بود. در شعر کلاسیک شاعر نمیتواند بیت را دراز و کوتاه کند، محدودیت دارد و نباید از خط قرمزها عبور کند، اما در شعر نیمایی اگر حرف شاعر تمام نشود، میتوان بیت را گسترش داد؛ در حالیکه در شعر کلاسیک این گونه نیست:
در اینجا چار زندان است
به هر زندان دو چندان نقب،
در هر نقب چندین حجره،
در هر حجره چندین مرد
در زنجیر...
این قدر میتوان بیت را دراز بکنی تا مضمون کوتاه بشود، اما در شعر کلاسیک نمیتوان بیت را گسترش داد و در یک بیت باید مضمون گفته شود؛ در حقیقت بعد از انقلاب نیمایی میگفتند که قالب مهم نیست که عدهای فکر نکنند حالا که قالب نیمایی آمده است، غزل از بین رفته است. به نظرم اگر علمی به این موضوع نگاه کنیم قالب مهم است.
شاعران زیادی در «قطعه» خشت زدند، اما این قالب کمی فراموششده است
بزرگان زیادی گفتهاند که قالب مهم نیست، اما این حرف که به تنهایی نمیتواند درست باشد و اثبات چیزی نفی ماعدا نمیکند. من با تمام احترامی که برای سخن فروغ و اخوان قائل هستم، میگویم قالب مهم است و در همین راستا یکی از قالبهای فراموش شده قطعه است. به نظرم قطعه یکی از نیماییترین قالبهای کلاسیک است و ظرفیت بسیار خوبی دارد. شاعران زیادی در این قالب رفته و خشت زدند، اما این قالب کمی فراموش شده است.
«قطعه»، نیمایی شروع میشود
این قالب میتواند در دو بیت کوتاه به نتیجه رسیده و یا میتواند در بیتهای بیشتری اثرگذاری خود را نشان دهد و به نظرم این قالب در زمانهایی خاص و بزنگاههایی خاص به کمک شعر فارسی آمده است و قطعه بسیار نیمایی هم شروع میشود. این که من میگویم قالب مهم است به این دلیل است که یک فرم است.
شاعر میتواند در قالب برود، اما قالبی زندگی نکند
اگر قرار باشد شاعر قالبی زندگی کند، قالب مهم نیست؛ اما قالب مهم است و شاعر میتواند در قالب رفته و قالبی زندگی نکند؛ چرا که قالب آزاد است. یکی از نکات درخشان این کتاب استفاده از این قالب است؛ چرا که به سراغ قالبی رفته است که کمتر در دوران معاصر مورد توجه قرار گرفته است و اکثر افرادی که به سمت این قالب رفتهاند، قطعه نگفتند، اما این قطعه که در کتاب دیده میشود، واقعاً قطعه است. قطعه تعریف دارد و فقط آنی نیست که مطلع نداشته باشد. قطعه مقطع دارد و مانند قصیده و رباعی تعریف خاص خود را دارد.

شناخت علی لواسانی از قالب قطعه مثالزدنی است
حبیبی کسبی: مثل قصیده که عدهای می گویند غزل بلند است
امیری اسفندقه: بله درست است؛ اینکه میگوییم قالب مهم است به این دلیل است که مثلاً در قصیده میتوان حرفها و فریاد هایی را زد که در غزل نمیتوان زد و غزل ظرفیت این موضوع را ندارد. شناخت قالب بسیار مهم است؛ مثلاً شخصی میآید و دوبیتی میگوید، در حالیکه میگوید این رباعی است. این دوبیتی است و رباعی نیست؛ چرا که در وزن رباعی نیست. سؤال پرسیده میشود که آیا رباعی وزن خاص خود را دارد؟ پاسخ این است که بله. در طول تاریخ گفته شده است که رباعی وزن خاص خود را دارد و آن «لا حول ولا قوه الا بالله» است؛ در حالی که افرادی در این وزن شعر گفتهاند، اما رباعی نیست و دو بیتی است؛ چرا که شناخت صریح و دقیق از رباعی ندارند. من فکر میکنم که شناخت علی لواسانی از قالب قطعه مثال زدنی است.
شعرهای ضدآیینی، حتی بهترینشان هم باقی نمانده است
من فکر میکنم که شعر فارسی به طور کلی آیینی است و شما نمیتوانید شاعری پیدا کنید که آیینی نباشد و شعر پارسی به طریق اولی شعر آیینی است از آغاز شعر فارسی تاکنون اگر دقت کنید میبینید که تنها شعرهایی باقی مانده است که آیینی بودهاند.
شعر حافظ همه بیتالغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
***
شعر سعدی نه حدیثی است که پنهان ماند
داستانی است که بر سر هر بازاری است
***
مردم شعر حافظ را حفظ کردند چرا که حافظ آیین را حفظ کرده است:
پس از ملازمت عیش و عشق مهرویان
ز کارها که کنی شعر حافظ از بر کن
حال ببینید که شعرهایی که ضد آیین و ستیز با آن بوده است، باقی نمانده است حتی اگر بهترین آنها باشد. مگر آن که در یک جمعی کسی از آن یاد کند وگرنه نصب العین نیست و روی چشم نیست. شناخت علی لواسانی از قالب قطعه بسیار خوب بوده است: «چون غم عشق بود زیبا بود/ مرحبا بر غم خجسته تو».
ممکن است گفته شود که قطعه مطلع ندارد و این موضوع اشتباه است. قطعه مطلع دارد، اما مطلع آن مقفی نیست. همچنین حسن مطلع نیز باید داشته باشد. به نظرم سخن در باب شعر سخن در باب شرع نیست که نتوان تغییر داد. این بدین معنی است که اگر یک شاعر بزرگ آمد و راجع به یک موضوع نظر داد، قابل تغییر است. به قول نصرالله منشی، بدان آوردم در عرصه ادبیات نباید تسلیم و مقهور اسامی بلند شاعران شد. هر کس که حرفی زد، خوب بود اما تو گفتی، ما هم بگوییم و حرف ما را هم بشنو. او گفت و دلیلی اقامه کرد. ما هم میگوییم و دلیلی اقامه میکنیم. قطعه مطلع دارد اما مثل غزل وقصیده این مطلع مقفی نیست.

دیشب، شبکی، نشسته بودم
که ابلیس لعین بیامد از در
این قطعه روایی است؛ حال قطعات ابن یمین و ... را ببینید:
اگر دو گاو به دست آوری و مزرعهای
یکی« امیر» و یکی را «وزیر» نام کنی
عدهای میگویند که باید وزیر و امیر را جا به جا کرد، چرا که مرتبه امیر از وزیر بالاتر است. در مقابل نیز عدهای میگویند که او می خواسته در این مطلع جای امیر را با وزیر جا به جا کند و مرتبه را به هم بریزد. پس ببینید که راجع به این مطلع چقدر صحبت شده است. حال به شعر علی لواسانی دقت کنید که میگوید: «چون غم عشق بود زیبا بود/ مرحبا بر غم خجسته تو»؛ این شعر مطلع دارد و علاوه برآن تلمیح نیز دارد که بسیار ارزشمند و ارجمند است و درباره واقعه کربلا است.
قطعه، نایابتر از شعر نیمایی است
من درباره قطعه صحبت کردم چرا که قطعه نایابتر از شعر نیمایی است. قطعه درست و پر، نایابتر است. حال دقت کنید در همین بیت یک تلمیح بسیار زیبا وجود دارد و کلمه مرحبا به معنای بفرمایید و خوش آمدید است؛ در حقیقت این قطعه در این کتاب مشق بسیار زیبایی است که اگر یک معلم مثل من بخواهد به آن نمره دهد، نمره قابل قبولی میدهد.
قطعه، سربریده به میدان میآید و سربریده از کسی ترس ندارد
مطلع در قطعه به این معنی است که خود آن به تنهایی حامل پیام است و خود به تنهایی پر و تمام است. من خود قطعه میگویم و مجموعه ای از 121 قطعه را جمعآوری کردم که برای دوستان جهت داوری فرستادم. در حقیقت تلاش کردم تا این قطعه که از یاد رفته است را دوباره زنده کنم.
شعر قطعه در یک زمانی حرفهایی را در خود جای داده است که هیچ قالب شعری دیگری نمیتوانسته این حرفها را بزند. این قطعه جرأت و جسارتی دارد که قالبهای دیگر آن را ندارند. قطعه، قالب سربریده است و کسی که سرش بریده باشد دیگر از کسی ترس ندارد. قطعه بدون سر در میدان میآید و مانند غزل نیست که سر داشته باشد.

«قطعه» مهجور مانده است
سیار: قطعه نیاز ندارد که تعادل خود را حفظ کند و به همین جهت میتواند که به این طرف و آن طرف شعر برود.
امیری اسفندقه: بیهوده نبوده است که در تاریخ شعرپارسی عدهای به سمت این قالب روی آوردند و در یک بزنگاههایی حرف دل را با قطعه زدهاند. این قالب مهجور مانده است. باید قالب را بشناسیم که چقدر میتواند کمک کند و کارایی داشته باشد.
یکی دیگر از ویژگیهای دیگر شعر علی لواسانی لحن آن است. در این شعر و در جای جای آن مکثهایی دیده می شود که بسیار زیبا است. مثلاً در این بیت میبینیم که میگوید «عشق با تو اقامه بست». لغت «بست» در اینجا بسیار کلیدی و زیبا است:
به صفای دل رندان صبوحیزدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند
لحن شعر علی لواسانی خدادادی است
در این جا «بسته» و «بست» لغات کلیدی است. «بسته» باز شده است و تبدیل به «بست» شده است. به مفتاح دعا این در بسته باز شده است. در حقیقت حافظ میخواهد بگوید که دعا و اثر آن درست است و دعا این «بسته» را باز کرده است. حال در این شعر، علی لواسانی نیز میگوید که «عشق بست»، مکث میکند و ادامه شعر را میدهد. این لحن بسیار ستودنی است. ممکن است که بگویند این لحن خدادادی است و نباید دنبالش بگردیم. درست است که خدادادی است، اما حال که این موضوع را داریم نباید از آن مراقبت کنیم؟
من فکر میکنم که تمام شاعران این لحن را دارند، اما یکعده مراقبت می کنند و عده ای دیگر مراقبت نمیکنند. من فکر میکنم این لحن علی لواسانی خدادادی است و او به خوبی آن را استفاده کرده است:
عشق با تو اقامه بست، قسم به نماز شب نشسته تو
اسوه شد دوری و صبوری را، در جهان کاروان خسته تو
جان تو جرعه جرعه رفت از دست، آه از این کوچ دستهدسته تو
در دل تو همیشه هست خدا، شاهد من دل شکسته تو
غیرت حیدریت خطبه شده است غربتش نیز دست بسته تو...
علی لواسانی تسلط خود در قالب غزل را به رخ کشیده است
با «دست بسته تو»، شعر را بسته است و در حقیقت حسن مقطع شعر است. در این جا دست شاعر برای ادامه قطعه باز بوده است، اما قطعه میگوید که همین جا تمام است. من شناخت ناگهانی طبع علی لواسانی از قطعه را به او تبریک میگویم. حرف اصلی من در این جا این است که این کتاب خود یک قالب است. قالبی که گفته شود مهجور یا از یاد رفته؟ علی لواسانی از قالبی که کمتر شاعری در آن فرورفته است، استفاده کرده و تسلط خود بر این قالب را به رخ کشیده، در آن فرو رفته و بسیار پر و پیمان خشت زده است.
قطعه آنقدر قالب کهنه و قدیمی است که عدهای میگویند اگر سراغ این قالب برویم، متهم به کهنهاندیش بودن میشویم، اما علی لواسانی به خوبی این قالب را به رخ کشیده است. علاوه بر آن این قالب یک قطعه نو و نیمایی است. قطعه نیمایی یعنی چه؟ چرا می توانیم بگوییم غزل نیمایی؟
شناخت قالبهای از یادرفته بسیار مهم است
همین طور که میگوییم غزل نیمایی، قصیده نیمایی، قطعه نیمایی نیز داریم. این قطعه یک قطعه نو و نوین است. اتفاقاً در این مسائل و مصائب قطعه بهترین قالب برای بیان و استفاده است. در حقیقت برای بیان این مصیبت حماسه باید از قطعه استفاده کرد. به نظرم شناخت طبع او از این که در این مصیبت سر غزل بریده شده و هم چنین انتخاب وزن بسیار عالی بوده است.
درپایان باید بگویم که من هیچ پرهیز از هواداران یک شاعر ندارم و به راحتی حرف دوستان را می پذیرم. یادآور می شوم که آنهایی که گفتند قالب مهم نیست، درست گفتند اما قالب مهم است و شناخت آن نیز مهم است به ویژه شناخت قالب های از یاد رفته مهمتر است.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد
چرا این قالبها و میراث فرهنگی را دور بریزیم و قالبهای تقلبی را بیاوریم؟
مرتضی امیری اسفندقه، از منتقدان حاضر، دربخشهایی از این نشست با اشاره به یکی از اشعار سیدعلی لواسانی گفت: شعرهایی با قالب قطعه در یک زمانی حرف هایی را در خود جای داده است که هیچ قالب شعری دیگری نمی توانسته این حرفها را بزند. این قطعه جرأت و جسارتی دارد که قالبهای دیگر آن را ندارند. قطعه، قالب سربریده است و کسی که سرش بریده باشد دیگر از کسی ترس ندارد. قطعه بدون سر در میدان میآید و مانند غزل نیست که سر داشته باشد.
محمود حبیبی کسبی هم در بخش دیگری از این نشست گفت: نکته اول که توجه مرا به خود جلب کرد این است که شعر علی لواسانی دقیقا بیان گر شخصیت او است.ما دو نوع شعر داریم. بعضی ها شعرشان مثل شخصیت و رفتارشان است و در مقابل عده ای به گونه ای شعر می گویند که رفتارشان جور دیگری است. این موضوع نشان می دهد که شعر آن ها درونی نشده است و یا شعرشان بر خودشان تأثیر نداشته است، اما در مورد این کتاب میتوان گفت که شعر او دقیقاً بیانگر شخصیت او و برآمده از رفتار او است و حتی می توان شعر را با لحن خود علی لواسانی خواند.
متن بخش دوم گفتوگوها و نقد شعرهای این نشست به قرار ذیل است:

سیار در ابتدای بیان نظرات خود در مورد شعر سیدعلی لواسانی بیتی را از نظامی را خوانده و میگوید:
به که سخن دیر پسند آوری / تا سخن از دست بلند آوری
قطعا تشویقهای حجتالاسلام لواسانی و کتابخانه پُر و پیمون ایشان در شاعر شدن آقا سیدعلی تاثیر گذار بوده است.
خاطرم است که اولین بار شعر سیدعلی لواسانی را در اردیبهشت سال 88 و من بدون اینکه ایشان را بشناسم و دیده باشم خواندم. یکی از دلایل حضور من در اینجا هم این است که قبل از آنکه خودش را دیده باشم شعرش را در جشنواره شعر دانشآموزی سراسری «موسم گل» که توسط مدرسه فرهنگ برگزار میشد و چند سالی من به عنوان داور خدمت آن دوستان بودم، خواندم. سید علی در آن زمان دانشآموزی بود که شعرش در لابلای حدود 200 صفحه شعر دانشآموزی که از سراسر کشور به جشنواره رسیده بود قرار داشت. شعر علی لواسانی به روشنی در بین آنها میدرخشید و بدون شک و شبههای از برگزیدگان آن جشنواره شد.
لواسانی بسیار باید قدر پدر خود را بداند
در آنجا پدر ایشان بسیار ابراز علاقه میکردند که چگونه سیدعلی در این راه باقی بماند و جلو برود. این را همه ما باید قدر بدانیم و بیشتر از همه آقای لواسانی. همینطور تشکر میکنم از استاد امیری اسفندقه که مثل همیشه شیرین و تازه و دوستداشتنی سخن گفتند و به قول آقای لواسانی که میگوید و نوشته است : «روی جبین تو دوست داشتنی»
همه نکاتی که ایشان گفتند تازه و دوستداشتنی بود و حتما نکات دیگری در مورد تک تک ابیات و شعرها وجود دارد و بخشی از آنها را هم ایشان قبلا شنیده و خواهد شنید. من این توفیق و سعادت را داشتم که بیشتر شعرهای این کتاب را قبل از چاپ در کتاب از زبان خود او بشنوم و استفاده کنم و اگر نکتهای به ذهنم میرسیده در همانجا گفتهام و حضورم در این جلسه برای تبریک به ایشان و خود ما بابت چاپ این کتاب است. همچنین من این کتاب را به تمام مخاطبان این رسانه یعنی خبرگزاری تسنیم، تبریک میگویم.
برای چاپ کتابهای شعر در شهرستان ادب بسیار سختگیر هستیم
بسیاری از اوقات با مداحنه و با رودربایستی کتابی را به مخاطب معرفی میکنیم اما کتابی که با دل قرص میشود به مخاطب اهل ادبیات و مخاطب عمومی توصیه کرد که بخواند و لذت ببرند و شعرهای پاکیزهاش را زمزمه بکنند کتاب سیدعلی لواسانی است و این را بدون هیچ مداحنه و بدون هیچ تردیدی میتوان به مخاطب توصیه کرد.
ما البته در شهرستان ادب در چاپ شعر و کتاب شعر سعی کردیم که همیشه سخت گیرانه برخورد کنیم و کتاب ها چندین بار داوری شده و سر بیت بیت کتاب در حد توان و سواد و ذوق داورانی که تعیین میشوند بر سر آنها بحث میشود. کتاب آقای لواسانی از جمله کتابهایی بود که در یک جلسه همه به این نتیجه رسیدند که این کتاب قابلیت چاپ در این انتشارات را دارد.
سادگی، پاکیزگی، سلامت و تعادل زبان و روانی طبع از ویژگیهای شعر سیدعلی لواسانی است
مهمترین ویژگی مهمی که در شعر سیدعلی لواسانی و این کتاب دیده میشد؛ سادگی و پاکیزگی آن است. سلامت زبان، تعادل زبان و دقت و ریزهکاریهای ادبی در شعر سیدعلی لواسانی باعث شده است که شعر سالم و پاکیزهای را از او ببینیم. در کنار این سادگی، روانی طبع آقای لواسانی در شعرها کاملا مشهود است.
با ازدحام شعر در فضای رسانهای مواجهیم و باید شعر خوب معرفی شود
شعرهای سیدعلی لواسانی مثل همین جلد دوستداشتنی کتاب به همان اندازه شفاف و لطیف است و در این آشفته بازار شعر که شاید کتاب شعر جایگاهی در نزد مخاطب نداشته باشد و در این زمان که شعر در رسانهها و شبکههای اجتماعی به راحتی و حتی پیش از کامل شدن به دست مخاطب میرسد و بدون اینکه شاعر وسواس این را داشته باشد که شعرش تمام شود چرا که سریع میتوان شعر خود و آنچه به ذهنش میرسد را به دست مخاطب چندصد هزار نفری برساند. شعر علی لواسانی جایگاه ویژهای دارد.

کتابی که اسفندقه به مخاطب توصیه کند قطعا ویژگیهای خاصی داشته است
در این شرایط است که با ازدحام شعر در فضای رسانهای مواجهیم و در این ازدحام شعر که «گروهی این؛ گروهی آن پسندند» طبع عمومی وسلیقه عمومی افت میکند و در این شرایط به هرحال این وظیفه اساتیدی مانند جناب اسفندقه است که اثر خوب را تشخیص میدهد و این را به مخاطب هم معرفی میکنند و اینگونه جلسات همچنین کارکردی هم دارد. از بین اینهمه شعری که چاپ میشود و میشنویم و به اشکال مختلف به دست ما میرسد کتابی که امیری اسفندقه تشخیص میدهد که بیاید در مورد آن صحبت کند و این حرف های ارجمند بزند؛ معلوم است که بسیار قابل توصیه به مخاطب است و دلیل آن هم پاکیزگی زبان و سادگی کلام شاعر است.
شعر ناسالم خود به خود از زبان حذف خواهد شد. اما شعر سالم و پاکیزه میماند
امیری اسفندقه: نکته بسیار خوبی را اشاره کردید. «تعادل زبانی» و «شفافیت زبانی» بسیار نکته خوبی است و این کتاب واقعا دارای این ویژگیها است
سیار: من فکر میکنم این ویژگی باعث میشود وقتی «آنهایی که غربال در دست دارند، بیایند» از این کتاب شعرهایی بماند و در حافظه ادبی ما جای بگیرد. شعر ناسالم خود به خود از زبان حذف خواهد شد. اما شعر سالم و پاکیزه میماند.
اگر شاعر خود را در چند بُعد محدود کند، یک پای شعر میلنگد
شعرهای این کتاب موسیقی خوب و متعادلی دارد و از آرایههای مختلف زبانی به خوبی استفاده میکند و ما تکرارهای خوبی در مصاریع میبینیم و شاهد اسلوب نحوی در دو مصراع پشت سر هم هستیم و همچنین هم تکرار واژهها در یک مصراع یا دو مصراع. شاید کفه ابتنا شعر گفتن سید بر تاریخ ادبیات ما بچربد. او مطلع و تتبعی در تاریخ ادبیات دارد و در امتداد این سنت ایستاده است. بنابراین به وقت خود از آرایههای مختلف ادبی و صناعات و فنونی که از گذشتگان به ما رسیده است، در عین حفظ طراوت، استفاده میکند. من جنبههای مثبتی مانند سلامت، پاکی و سهولت زبان را گفتم. اگر شاعر خودش را در همین بُعد محدود کند، یک پای شعر خواهد لنگید و در امتداد مسیر شاعری او توصیههایی دارم.
سادگی، سهولت، پاکی و پاکیزگی شعر باید با رنگارنگی و تنوع همراه شود
سادگی و سهولت و پاکی و پاکیزگی باید با رنگارنگی و تنوعی هم همراه شود. این زبان ساده باید با صور خیال متنوعتری هم همراه شود. البته ما هرگز توقع پیچیدهشدن زبان شعر شما را نداریم و این حُسن شعر است. اما بنظرم افزودن به لایههای معنایی و افزون به عمق مفاهیمی که در شعر است حتما آن شعر را دیرپسندتر و ماناتر خواهد کرد.
شاعر باید بیپروایی را تجربه کند تا شعر ارتقاء پیدا کند / شاعر سختگیر هم در غزل بیپروا سخن میگوید
سید در شعرهای خود بسیار آهسته و پیوسته و با احتیاط و وسواس قدم برداشته است. او حتی برای سرودن یک غزل چند وقت و حتی چند هفته را وقت میگذارد که این یک جنبه مثبت است. البته این احتیاط و آهسته قدم برداشتن تا که شعر جنبه مثبت پاکیزگی و سلامت را پیدا کند به نظرم با یک بیپروایی و تجربهکردن و کمکردن از وسواس باید همراه باشد تا شعر ارتقاء پیدا کند. در واقع بنظرم باید این سادگی با یک پیچیدگی باطنی همراه باشد و این تعادل با یک بیپروایی همراه شود. در قطعه بیپرواییای وجود دارد که شاید قالب آن هم آن را نشان میدهد و حالت اتوکشیده غزل در قطعه نیست. برای همین راحتتر میشود حرفهایی زد که شاعر سختگیر هم در اینجا (غزل) بیپروا سخن میگوید.

بنظرم اگر این روحیه را در شعرهای بعدی شما بیشتر ببینیم به آن نقطه سهل ممتنع خواهیم رسید و گاهی هم در این کتاب این اتفاق افتاده است. برای مثال ایشان شعری را پیش از این برای من ارسال کرده بود و من قبلا هم از آن لذت برده بودم:
* ای کاش روی بالش گریه سرمیگذاشتم
خیلی رنگارنگی در شروع این شعر نمیبینیم. نوجویی هم در ابتدای آن نمیبینیم و بالش و گریه و چشم و اشک هم در شعر آقای لواسانی زیاد دیده میشود.
* دور از تو کودکی شده بودم بهانهگیر / حتی به گریه هم میلی نداشتم
باز گریه و کودکی عناصری است که خوب نشسته اما آدم را تکان نمیدهد. اینجا شعر یک درجه ارتقا پیدا میکند.
* دور از تو غم نشست به پیشانیام / اما میخواستم به ابرو خود خم نیاورم
در اینجا کلمهای را ما در شعر میبینیم که پیش از این نبود و شعر را جانی میدهد و شاید سید در غزل هیچوقت با این احتیاطی که دارد، احتمال آن نمیرفت که این کار را انجام دهد اما اینجا به راحتی آمده است.
* باید دقیق خط به خطش را از بر کنم / تا باز روز بعد در امتحان تنهایی کم نیاورم
«امتحان تنهایی» یادآور امتحان نهایی است ولی این مضمون پردازی خیلی زیبا که من دقیق خط به خط با تو بودن را با تو حفظ کنم که فردا که امتحان داریم در آن کم نیاورم، زیباست.
* اما تو تقصیری نداری دنیای من منطق ندارد / حق ندارد اینچنین باشد، دنیای من قدری عجیب است
این واژهها چقدر اینجا زیبا نشسته است. یا در غزلها هم این اتفاق افتاده و من بسیار این غزل «چشمهای در حوالی دل ماست / گریه ما زلالی دل ماست * میشناسیمش از قدیم و ندیم / غم یکی از اهالی دل ماست» را دوست دارم. اینجا همین ندیم هم معنا پیدا میکند و ندیم خودش هویت استقلالی برای خود دارد و این ادامه پیدا میکند.
مردمگرایی زبان شگردی است که آقای لواسانی از آن استفاده کرده است و برای مثال میگوید: «راحت بگو که دوست نداری دگر مرا» یا «تو چه خوابی برای من دیدی» یا «یکبار هم که اگر شده با خود ببر مرا» یا «شکر خدا که گریه سیری نصیب شد». دقیقا همان اسلوبی که در حرفزدنهای معمولی به کار میبریم در شعر نشسته و تراش هم خورده و نشسته و اینگونه به حالت پیشپا افتاده خودش نیامده است.
توصیه کلی من آن است که از این وسواس و احتیاط به سمت بیپروایی حرکت کنید و پاکیزگی را با رنگارنگی همراه کنید. تقریبا شعرها گفتوگوی چند شخصیت و واژه است. من شاعر - که کنارش دل میآید و اشک میآید و تنهایی میآید - و تو معشوق -کنارش عشق میآید - و شعر که به همراه بیت و غزل و قصیده میآید. شاعر تلاش کرده است که تمام اینها را با یک مضامین تازه بیان کند.
ما بعد از این کتاب توقع داریم که با توجه به تجربه قطعه و نیمایی، رنگارنگی و بی پروایی در آثار بعدی شما به ماندگاری شعر شما بیشتر کمک کند اما بسیار شعرهای شما لطیف و خواندنی است.
مرتضی امیری اسفندقه، از منتقدان حاضر، دربخشهایی از این نشست با اشاره به یکی از اشعار سیدعلی لواسانی گفت: شعرهایی با قالب قطعه در یک زمانی حرف هایی را در خود جای داده است که هیچ قالب شعری دیگری نمی توانسته این حرفها را بزند. این قطعه جرأت و جسارتی دارد که قالبهای دیگر آن را ندارند. قطعه، قالب سربریده است و کسی که سرش بریده باشد دیگر از کسی ترس ندارد. قطعه بدون سر در میدان میآید و مانند غزل نیست که سر داشته باشد.
محمدمهدی سیار هم با اشاره به اثر لواسانی افزود: خیلی از وقت ها با مداهنه و با رودربایستی کتابی را به مخاطب معرفی میکنند، اما کتابی که با دل قرص میشود به مخاطب اهل ادبیات و مخاطب عمومی توصیه کرد که بخواند و لذت ببرند و شعرهای پاکیزهاش را زمزمه بکنند کتاب سیدعلی لواسانی است و این را بدون هیچ مداهنه و بدون هیچ تردیدی میتوان به مخاطب توصیه کرد.

در ادامه بخش پایانی این نشست را میخوانید:
شاعر محتوا را تعیین کرده و قالب چگونه گفتن آن را مشخص میکند
حبیبی کسبی: نگاه من به شعر و نقد آن نگاه مدرسهای و کلاسیک است. من از جزئیات بحث شروع میکنم تا به کلیات آن برسم. من برای تایید بر فرمایش آقای اسفندقه میگویم که قالب مهم نیست و شعر مهم است. من فراتر از این دیدگاه میگویم که این حرف یک ادای روشنفکرانه است. چرا می گوییم قالب برای ما مهم نیست؟ در حالی که قالب برای ما مشخص می کند که چگونه می توانیم سخن بگوییم. چه گفتن را ما معلوم می کنیم اما چگونه گفتن را قالب برای من معلوم میکند.
این که ارزش یک قالب در قالب دیگری استفاده شود نقطه ضعف شاعران جوان ما است و اسم این کار نوآوری نیست
اساسا من فکر میکنم که ارزش در یک قالب، ضعف در قالب دیگری است. برای مثال در قصیده استفاده از صنایع لفظی ارزش است در حالی که استفاده از همان در غزل باعث ضعیف شدن آن و تصنع است. هم چنین چیزی که در شعر نیما ارزش است در شعر کلاسیک ضعف است و این نقطه ضعف شاعران جوان ما است. نکات شعر سپید را در شعر کلاسیک می آورند و اسم آن را نوآوری می گویند.قالب ها نیز مانند اسب تاختن در زمین دیگری است و به نظرم در هر زمین باید با شیوههای مختلف مرکب تاخت.
در این کتاب 18 غزل ، 1 قطعه 1 مثنوی و 10 – 12شعر نیمایی داریم. دربارهی شعرهای کلاسیک باید بگویم که این 20 شعر در 6 وزن سروده شده است. 6 وزن بحر خفیف است، 3 وزن بحر مجتث 7 وزن بحر مضارع است،1 وزن بحر هزج جدید، 1 وزن بحر رمل مثمن و 1 وزن نیز ابداعی و تازه است که حسین منزوی داعیه ابداع آن را داشت. پیش از آن نادر نادر پور یک چهار پایه در این قالب داشته است.
خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود...
بسیار زود از شعر نیمایی گذشتیم و آن را کنار گذاشتیم
آن چنان که این شعرها نشان می دهد، 13 غزل مردف و 5 مقفی هستند پس شاعر به غزل مردف بیشتر علاقه دارد و ردیفهای کوتاه را بیشتر می پسندد و به ردیف بلند اعتقادی ندارد.
دربارهی شعر کلاسیک باید گفت که در شعر نیمایی بعد از انقلاب به دلیل رجوع مجدد به قالبهای کلاسیک، توجه به شعر نیمایی کاسته شد. اما آثار اشخاصی مثل قیصر امینپور، دکتر حسینی و امیری اسفندقه باعث شد که مجددا شاعران نسل چهارم انقلاب به قالب نیمایی رجوع کنند. به نظرم ما خیلی زود از شعر نیمایی گذشتیم و درست در جایی که باید این شعر بار و میوه می داد به دلیل عجلهای که رخ داد و به دلیل شعر منثور، از آن گذر کردیم و این عجله باعث شد تا این شعر متضرر گردد. که البته شعر نیمایی در کتابهای شعرای انقلابی زنده شده است و گرنه شعرای طیف روشنفکری به قالب نیمایی نپرداختند و اغلب شعر سپید و آزاد و در مجموع شعر منثور را رواج دادند.

برخی میگویند شعر عاشقانه باید رکیک باشد
شعرهای این کتاب از نظر مفهوم در حوزه شعر متعهد میگنجد. یک بخش آن شعر آیینی عاشورایی است که مختص مرثیه حضرت زینب( سلام الله علیها )، سید الشهدا(ع)، شوق زیارت علی ابن موسی الرضا ( علیه السلام ) است و مابقی شعرها نیز در فضای عاشقانه است.
آنچه که دربارهی شعر عاشقانه علی لواسانی قابل توجه است، عفیف بودن شعر تغزلی او است. انگار در روزگار کنونی مُد شده است که اگر شعر عاشقانه می گوییم نباید عفیف باشد و حتما باید رکیک باشد. این در حالی است که شعر عاشقانه علی لواسانی آن قدر عفیف است که می توانم آن را در زمره شعر متعهد قرار بدهم. در حقیقت اگر شعری عفیف باشد و مغایرت های قومی و دینی نداشته باشد، می توان آن را شعر آیینی نامید. همان طور که بزرگان ما این چنین شعر گفتند. برای مثال امام حسین ( علیه السلام ) برای حضرت رباب شعر داشتند. یا آن چه که به عنوان دیوان حضرت امیر بوده است شعرهایی برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) است.
شعر علی لواسانی دقیقا بیانگر شخصیت اوست
نکته اول که توجه مرا به خود جلب کرد این است که شعر علی لواسانی دقیقا بیان گر شخصیت اوست. ما دو نوع شعر داریم. شعر برخی مانند شخصیت و رفتارشان است و در مقابل عدهای به گونه ای شعر می گویند که رفتارشان جور دیگری است. این موضوع نشان می دهد که شعر آن ها درونی نشده و یا شعرشان بر خودشان تاثیر نداشته است. اما در مورد این کتاب می توان گفت که شعر او دقیقا بیانگر شخصیت او و برآمده از رفتار اوست و حتی می توان شعر را با لحن خود علی لواسانی خواند حتی اگر خود او حضور نداشته باشد مثلا شعر استاد معلم این گونه است حتی اگر نباشند می توان با صدای خود او خواند. شعر او تماما آرام و جویباری است و گونه کوبندهای در آن دیده نمیشود. شاید هم به همین دلیل است که به جز چند شعر، وزن بقیه بحر مختلف الارکان است که قالب شعری مناسبی برای این نوع گفتار است.
نکته دوم مربوط به یک دست بودن شعر علی لواسانی است. شعر او فراز و فرود ندارد که از این جهت شعر او بیش از همه به شعر سعدی شبیه است. در حقیقت همهی ابیات هم جوار هم هستند و این برخلاف شعر به سبک هندی مانند شعرهای بیدل و ... است که یک دفعه تو را به عرش میبرد و ناگهان تو را به فرش میاندازد. به نظر من این موضوع تا یک جایی حُسن و از جایی دیگر بیشتر ضعف است که آقای سیار هم به آن اشاره کردند.
نکته بعدی نیز درباره ی مضمون پردازی و معنا بندی در شعر علی لواسانی است. در شعر فارسی به تعداد سبک های مرسوم، 3-4 نوع مضمون بندی داریم. دوران سبک خراسانی یک جور نگاه می کردند. سبک آذربایجانی یک جور دیگر نگاه می کرد. از این جهت شیوه لواسانی شبیه به چیزی ما بین سعدی و صائب است که می توان اسم آن را سهل ممتنع مضمون پردازانه بیان کرد. در شعر او دیده می شود که برای هر بیت یک مضمون وجود دارد و نگاه شاعر به بیت مضمون پردازی است.
هم چنین به نظرم او توانسته است که به خوبی از اختیارات شاعری خود تا حد امکان استفاده کند که در 4 -5 غزل از این امکان استفاده کرده است. اختیارات شاعری به این معنی است که در بعضی موارد شاعر می تواند بنا به تشخیص خود و تا جایی که به آهنگین نبودن کلام ضربه نزند، مقداری وزن را مختل کند. در شعر علی لواسانی این قاعده به خوبی استفاده شده است، در صورتی که شاعران در غزل معمولا از اختیارات شاعری احتراز دارند . این اتفاق به این علت است که در غزل و قصیده به نکات ظریف نیاز داریم. علی لواسانی از این قاعده استفاده کرده و خوش نشسته است.

شعر ماجراجو از شاعران ماجراجو شکل میگیرد
این نقد اصلی من به این شعر است. شعر علی لواسانی بسیار با طمانینه و آرام است. این موضوع شاید به این دلیل است که شخصیت او ماجراجو و جسور جنونمند نیست. باید این گونه شعر گفتن را از کسی انتظار داشته باشیم که ویژگیهای شخصیتی او نیز این گونه باشد.در حقیقت در این شعر به شدت فقر پرشهای عاطفی و احساسی به نظر میرسد. شعرها بعضا عاطفی هستند اما شعر در جایی تلنگر میزند که جنونمندی داشته باشد . شعر سعدیوار به آدم ضربه میزند اما در حد غلیانهای عاطفی باقی میماند در حالی که شعری می تواند بشوراند که خود شورانیده باشد و براساس یک شور خلق شده باشد.
شعر را نمیتوان به شاعر تزریق کرد
این که گفته شد که کمی شور به شعرش وارد کند، نمیشود انجام داد. مگر تزریق است که کمی به آن اضافه کنیم. حلاوت شعر چیزی است که باید در وجود آدم باشد و نمیتوان تزریق کرد. علی لواسانی انسان بسیار با اخلاقی است که انتظار این جنون مندی از او شاید گزاف باشد.
البته خیلی ها این گونه میپسندند و سلیقه من دوست دارد که:
با هر کمال اندکی آشفتگی خوش است هر چند عقل کل شدهای بی جنون نباش
یک شاه بیت هایی در شعر هست که حیف است به آن ها اشاره نکنیم.
سر را به دامنت بگذارم اگر سر است دامن چو میکشی چه کار است مرا
یا
میشناسیمش از قدیم و ندیم غم یکی از حوالی دل ماست
ما انتظار داریم که لواسانی در کتاب بعدی خود از این شاه بیتها بیشتر استفاده کند.

اسفندقه: کتاب صبح زود، شعرهای سید علی لواسانی است و شعر او طمانینه و با تامل و تغنی است. این یعنی تغنی شعر او همراه با تامل و طمانینه است. این در تمام کارهای او دیده میشود و این صبح زود اوست.
«باش تا صبح دولتت بدمد / کین هنوز از نتایج سحر است»
اسم بسیاری خوبی برای این مجموعه انتخاب کرده و اولین مجموعه را با صبح شروع کرده است. شاید شما مجموعه شعری که مثل این مجموعه در قالب کلاسیک بی غلط باشد را به راحتی پیدا نکنید. شاید شما از یکی غزلی که در این کتاب آمده است خوشتان نیاید و آن را نپسندید اما غلطی نمیتوانید در آن غزل پیدا کنید.
هر چقدر با شعر نیمایی آشنا شویم کمتر به سراغ شعرهای بیوزن خواهیم رفت
حبیبی کسبی: احست نکته دقیقی بود.
اسفندقه: تلاش آقای لواسانی معطوف به این مسئله بوده است که اگر این بیت را نپسندیدند؛ «نپسندم که در غلط نیافتاده باشم». این یکی از ویژگیهای این حوزه است. هرچقدر بیشتر با قالب شعری نیمایی و ظرفیت آن آشنا بشیم کمتر به سراغ شعرهای بیوزن خواهیم رفت. چرا که شعر نیمایی فضایی برای شما بوجود میآورد که آزادتر از فضای شعر سپید و فضای شعر بیوزن است.
رهایی و دریافت آقای سید علی لواسانی در وزن نیمایی مثالزدنی است. او در آزادیهای شعر نیمایی شنا بسیار خوبی داشته است و او هنوز جوان است. شعر نیمایی اغلب موقوف بر کشف است. شاعر خلاق و خلاقالمعانی درست نیست در حالی که همه معانی خلق شده و شاعر فقط آن را کشف میکند.