«قرار اين بود: استقبالِ حاجي با گل مريم»
شعر و طرح متحرک محسن رضوانی با خشم و اندوه فاجعۀ منا
14 مهر 1394
03:24 |
4 نظر
|
امتیاز:
4.33 با 6 رای
شهرستان ادب: محسن رضوانی غزلسرای توانای کشورمان نیز با یک طرح متحرک و غزلی تازه اندوه و خشم خود را نسبت به فاجعۀ قتل عام در منا و کشتهشدن بیش از چهارهزار مسلمان که دست کم چهارصد و شصت نفرشان ایرانی بودند ابراز کرد. در ادامه، مقدمۀ خود او را بر این طرح اندوهگین و شعر خشمآگین میخوانید:
«برادرزادۀ سه سالهام از من خواست برايش نقاشی يک حاجی حولهپوش بكشم. وقتي نقاشي را ديد گفت: قبول نيست. حاجي بايد كچل باشه. ( بغض كردم) گفتم عموجون! اين حاجي فرصت نكرده سرش رو بتراشه. پرسيد چرا؟ گفتم چون توی منا شهيد شده. پرسيد: حالا كجاست؟ گفتم پيش خدا. از من خواست برايش بال بكشم طوری كه پرواز كند. تقريباً همه پرسشهايش را جواب دادم جز آن وقتي كه پرسيد چرا لبهايش بي رنگ است»
علیه آل سعود
به تیغ آفتاب مکّه، سوزاندی تن گل را
سقایت پیشکش،خادم(!)... رها كن بال بلبل را
به وادی منا، حاجی به جای سر تراشیدن
به دستان شما با خون حنا کردهست کاکل را
قرار اين بود: استقبالِ حاجي با گل مريم
ببين در طول کوچه، دسته و تاج گلايل را
زهي إخوان يوسف، حَبّذا قابيل و سلم و تور
نمي نامد اخوّت هيچ ديني اين تعامل را
الا طاغوتیان تابوتتان را ميخ ما کافی
به پشت خويشتن ويران نسازيد آخرين پُل را
سبوی صبر ما پيمانۀ عمر شما باشد
مبادا لب به لب سازید اين ظرف تحمّل را
شما شاگرد شیطانيد و شاگرد شما شیطان
ندیده هیچکس مانند اين دور و تسلسل را
شما از نسل حَجّاجايد! آن حَجّاج حاجی كُش
رها سازید با اين پنجۀ خونی، تجاهل را
یهودیزادهاید از تخم مرحب، زادۀ خیبر
که نتْواند خورَد هیهات حتی نعل دُلدُل را
به لطف حضرت زهرا شما را میکُشیم از دَم
مگر اینگونه دریابيد تأثیر توسّل را
کلید خانهات افتاده یارب دست اهریمن
از آنجا دور كن نوکیسههای آسمان جُل را