به شهيدان روشنايى
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما
ما را بكش! شور خطر در سينه ماست
ما را شهادت عادت ديرينه ماست
نسل شهيدانيم، خو داريم با خون
در روز هيجا ما وضو داريم با خون
با داغ، با غم، با جنون ما را سرشتند
تاريخ را با خط خون ما نوشتند
اين دهمزنگ، اين مقتل اجدادى ماست
اين محبس غم شاهد آزادى ماست
ما را نترسانيد! در ما شعله جاريست
در رگ رگ هر شخص ما خون مزارى ست
از خون ما امروز گلگون كوه و دشت است
راهى كه با خون رنگ شد بى بازگشت است
سيد ضيا قاسمى