شهرستان ادب: نویسندگان و شاعران متولد ماههای شهریور و مهر در شهرستان ادب تولد خود را در برنامه «سلام ماه» جشن گرفتند. پنجمین جشن این برنامه در سال 1395، روز یازدهم مهر در موسسه شهرستان ادب با حضور نویسندگان و شاعرانی چون مصطفی علیپور،سیداکبر میرجعفری،فریبا یوسفی وابراهیم اکبری دیزگاهبرگزار شد.
سیداکبر میرجعفری، شاعر و طنزپرداز که متولد 15 مهر 1348 است نخستین مهمان «سلام ماه» بود. او در ابتدای برنامه، متنی را که حاوی خاطرات کودکیش به زبان طنز بود برای حضار خواند و سپس به پرسشهای محمدحسین نعمتی، شاعر و مجری سلام ماه پاسخ داد. در بخشهایی از مطلب مکتوب میرجعفری که تحریضهایی نیز به مسائل روز داشت از جمله آمده بود: «اولین کتابی که هدیه گرفتم از طلبهای بود که بعید شنیدم ساواک او را دستگیر کرده است. نتیجه میتوان گرفت که آدم باید سرش به کار خودش باشد. این ضعیف برای چه خواندن و چه نخواندن نه راهنمایی داشت و نه مشوقی. همینطور هر چه اللهبختکی دم دستم آمد خواندم. پیش کسی شاگردی نکردهام اما شاگرد همه بودهام، حتی شاگرد خیلیها که ده پانزده سالی از من جوانتر است.»
آواره تهران
این طنزپرداز درباره خاطرات کودکی خود نوشته بود: «اولین پولی که به دستم آمد از راه قالیبافی بود. البته یک قلم به مزدی هم کردم: برای کسی انشایی نوشتم و او به من یک تومان داد. نمیخواستم بگیرم، اما مال دنیا شیرین است، باور کنید!» میرجعفری افزود: «هر کس از من میپرسد اهل کجایی؟ میگویم زاده کویر زواره، بزرگشده قم، و آواره تهران! چرا زندگی در تهران آوارگی است، نمیدانم! بچه که بودم گمان میکردم آدمها تا به آرزویشان نرسند نمیمیرند. حیف، کاش دنیا همانطور بود که فکر میکردم.» به گفته این شاعر «در نوشتههایم آگاهانه رازهایم را برملا کردهام. از جمله اینکه گاه دست و چپ و راستم را اشتباه میگیرم. برایم گریستن آسانتر از خندیدن است و تقریبا هر روز یک دل سیر گریه میکنم. باور نمیکنید، ولی من با اغلب طنزهایی که نوشتهام گریستهام.»
این طنزپرداز در پایان متن خود اظهار داشته بود: «حتی در الحادیترین لحظات زندگیم مذهبی ماندهام. طوری که نمیتوانم دینداریم را با تغییر چهره و پوشش و تغییر ادبیات پنهان کنم. حتی گمان نمیکنم عبدالله اسکندری هم بتواند مرا طوری گریم کند که مذهبی بودنم معلوم نشود! اما این را هم به اعترافاتم اضافه کنم: سالهاست با صدای هیچ مداح حرفهای و مشهوری گریه نمیکنم. میدانم این نکته به بدی من برمیگردد نه مداحان. حتی گاه از تکنیکهای آنان لذت بردهام اما به قول جوانها "حال نمیکنم."» میرجعفری در ادامه درباره برخی کتابهایش توضیحاتی داد.
در ادامه این جشن ادبی، فریبا یوسفی، شاعر تاریخ تولد خود را 22 مهر 1349 ذکر کرد و گفت: «از یک مرز سنی که بگذریم دیگر انسان نگران سنش نیست. من هم فکر میکنم از آن مرز عبور کردهام.» این شاعر ادامه داد: «شاعر انسانی متعهد است. اگر این تعهد در او غلیظ نباشد آن حال شاعرانه به وجود نمیآید. شاعر یا هنرمند متعهد با حس درد افراد، از درد دیگران میگوید.»
یوسفی درباره نسبت فرزندانش با شعر نیز اظهار داشت: «فرزندانم از بچگی با شعر بزرگ شدند و ذهنشان موزون بار آمد. اما هیچوقت به آنان توصیه نکردم که پی شعر بروند، حتی گاه مانع هم شدم. چون به نظرم امروز در جامعه ما سخت است که هم شخص شاعر حرفهای باشد و هم زندگی و معیشت خود را به خوبی پیش ببرد.»
نویسندهای با تجربه تبلیغ
ابراهیم اکبری دیزگاه، نویسنده دیگری بود که تولد خود را در سلام ماه جشن گرفت. او ابتدا از تولد خود گفت: «درباره ماه و سال تولد من در خانواده اختلاف نظر وجود دارد. اما در شناسنامه متولد 11 مهر 1360 در روستای دیزگاه نزدیک طالش هستم.» دیزگاه درباره تحصیلات خود نیز توضیح داد: «من دانشجوی ترم دوم ریاضی بودم که طلبه شدم. بعد به تهران آمدم و ریاضی را رها کردم. در قم مدتی در موسسه آیتالله مصباح تا مقطع فوق لیسانس تحصیل کردم. سال 1384، مدرسه اسلامی هنر اطلاعیه داده بود که داستاننویس میپذیرد، من آنجا ثبتنام کردم و وارد وادی داستان شدم.»
این داستاننویس درباره رمان تازه خود «برکت» و کتاب بعدیش نیز توضیحاتی داد: «این رمان ماجرای طلبهای است که برای تبلیغ میرود و برایش اتفاقاتی میافتد. کتاب دیگری که به زودی منتشر خواهد شد "شاهکشی" است که ادای دینی است به حوزه علمیه و مبارزات علیه رژیم پهلوی.»
دیزگاه درباره نسبت دین و داستان نیز گفت: «دین و داستان میتوانند با هم همسایگی کنند و هر کدام وجوهی را از دیگری آفتابی کند. ما از طریق داستان میتوانیم بخشی از دین را تبلیغ کنیم اما این امر به صورت رمانیزه اتفاق میافتد. دلیلش آن است که دین اساسش بر ایمان و تعبد است اما ذات رمان شک است. این دو میتوانند به هم کمک کنند اما نمیتوان همه چیز دین را با رمان نشان داد.»
این قصهنویس که تجربه تبلیغ را نیز در کارنامه خود دارد اظهار داشت: «تبلیغ برای داستاننویس گنج است. شما به محلی میروید و انسانها را می بینید. شاهد انسان بودن خودش غنیمتی است و امری است مبارک. من در برکت هم از این تجربه خودم در تبلیغ استفاده کردهام. ضمن اینکه از تکنیکهای روایی در هنگام تبلیغ بهره میگیرم. از رمان نیز آموختهام که انسان را همانگونه که هست بپذیرم و حتی کسی که نزد من میآید گناهش نیز مقدس است. به نظرم در تاریخ تشیع و تبلیغ کسانی حتما بودهاند که این موضوع را در عمل اجرا میکردهاند. خودم فکر میکنم امام موسی صدر و شهید بهشتی چنین خصلتی داشتند.»
تدریس نظریه نیما در جشن تولد
مصطفی علیپور، شاعر متولد 5 شهریور 1340 دیگر مهمان جشن تولد ادبیاتیهای متولد شهریور و مهر بود. این پژوهشگر ادبیات ابتدا از نسبت شعر خودش و نظریه شعری نیما گفت: «نیما آمده بود تا شعر را به لحاظ اجرا سادهتر کند اما نظریاتی که داده است از جمله در موضوع ابهام باعث شده است تا کار تخصصیتر و دشوارتر بشود. اگر اشعار شاگردان بزرگ نیما را ببینید شمار شعرهایی که مطابق سنتهای نظری نیما باشد بسیار کم است. من سعی کردم در کتاب "در پیراهن اردیبهشت" چنین نکاتی را رعایت کنم و اجرا کنم. کار سختی است چون معلم شعر نیمایی امروز کم است، کسی که بتواند نظریههای نیما را برای شاعران جوان تبیین کند.»
این شاعر که خود را بیشتر معلم شعر میداند تا شاعر سپس توضیحات مفصلی درباره سبک و تجربه نیما برای جوانان شاعر حاضر در جلسه ارائه کرد که بسیار آموزنده بود. او همچنین منوچهر آتشی را از جمله بزرگان شعر نیمایی دانست. سپس از اشعار نیمایی سیدحسن حسینی و قیصر امینپور به عنوان نمونههای موفق این نوع شعر در پس از انقلاب یاد کرد. علیپور همچنین یکی از اشعار خود را در پایان برای حضار خواند.
محمدرضا شرفی خبوشان، نویسنده دیگری بود که تولد خود را در برنامه سلام ماه جشن گرفت. او در ابتدای صحبتهای خود توضیح داد: «جشن تولد از جمله امور انسانی است که فقط از انسان برمیآید. این مغتنم دانستن حیات همدیگر امر قشنگی است و باید از شهرستان ادب بابت این ابتکار تشکر کرد. امیدوارم این کار تداوم یابد چون باعث استحکام دوستیها میشود. نیز امیدوارم در آینده بخصوص وجه شاد کار هم بیشتر شود.»
این داستاننویس که دوره کاری خود را با شعر آغاز کرده است درباره تفاوت این دو گفت: «طبق تجربه خودم، زندگی نویسنده منظمتر از زندگی شاعرانه است. من مدتی خودم شعر میگفتم و باید منتظر الهام میماندم اما الان که به نوشتن و تحقیق درباره داستان می پردازم میبینم که نویسندگی نیاز به برنامهریزی دارد.» شرفی در پایان مطالعه زندگینامه و خاطرات را اساسیترین نیاز برای نویسنده دانست.
معلم ادبیات ناراضی از ادبیات!
بهروز آورزمان، شاعر در ابتدا از 25 سال تجربه معلمی خود گفت و از جمله خاطرهای تلخ درباره فوت یکی از شاگردانش تعریف کرد که با او در جلسهای رفتار تندی داشت: «متوجه شدم که ایشان مثل بسیاری از بچههای قدیم، تابستانها در جایی کار میکرد. حادثهای در محل کارش باعث فوت ایشان شد.»
این شاعر همچنین توضیح داد: «بخش زیادی از مواد درسی ما مربوط به دستور زبان فارسی است که به نظرم چندان ضرورتی ندارد. دستور در حد کم لازم است اما به شکل فعلی زیاد به حال بچهها فایدهای ندارد و برای همین کسی هم یاد نمیگیرد. البته خوشبختانه در سالهای بالاتر از جمله دهم، بحثهای خشک زبانشناسی حذف شدهاند و به جای آن متون ادبی اضافه شده است. این امر بسیار مثبت و امیدوارکنندهای است.» او که فارغالتحصیل رشته ادبیات فارسی است توضیح داد: «از اینکه ادبیات را در دانشگاه خواندم راضی نیستم و به شاگردانم هم توصیه نمیکنم که در این رشته درس بخوانند. چون آنها باید به بازار کار هم توجه کنند. ادبیات را میتوانند به صورت تفننی هم بخوانند.» آورزمان در پایان از مجموعه آخر خود شعری برای حضار خواند.
آخرین مهمان متولد ماههای شهریور و مهر رضا وحیدزاده، شاعر بود که ضمن تعریف خاطرات خود از کتاب «برکت» ابراهیم اکبری دیزگاه ستایش کرد. در پایان وحیدزاده شعری خواند و سپس برنامه سلام ماه با بریدن کیک تولد خاتمه یافت.