شهرستان ادب : نخستین مطلب از پرونده «نامههایی به آقای رئیس جمهور» اختصاص دارد به سخنان خانم افسانه غیاثوند شاعر نوگرا و سراینده کتابهایی چون «عشق ناگهان است» و «باغ وحش».
سوال پرونده ما که از خانم غیاثوند و دیگر شاعران و نویسندگان پرسیده شده است چنین است:
* مطالبات فرهنگی شما از رئیس جمهور آینده و منتخب مردم در انتخابات ۱۳۹۶ چیست؟
افسانه غیاثوند:
مطالبات فرهنگی ما، بسته به اینکه تعریفمان از فرهنگ چه باشد، فرق میکند و فکر میکنم مادامیکه فرهنگ به عنوان یک پدیده با مقولههای دیگر اعم از سیاست، اقتصاد و مذهب پیوندی عمیق دارد، نمیتوان دامنهاش را به تعاریفی این چنینی محدود کرد و مثلا گفت: «فرهنگ مجموعهای از باورها، ارزشها و الگوهای رفتاری است که ... »، بلکه باید پذیرفت تعریف فرهنگ، تعریفی مجزا از شاخصههای اقتصادی و سیاستی یک جامعه نیست و نمیتواند بدون تلاقی و تعامل با آنها، بهعنوان یک جریان مستقل، به کارکرد و حیات ایدهآل خود ادامه دهد.
به عبارت دیگر، همیشه تحقق یک جامعۀ فرهنگی سالم و مترقی، آرمان تمام انسانها و مکاتب الهی، حتی غیر الهی بوده و تحقق اینگونه جوامع میسر نمیشود، مگر با ریشه داشتن در یک زیربنای مطلوبِ اقتصادی و سیاسی.
اما بهتر است بهجای پرداختن به تعاریف دست و پاگیر این چنینی و کلیگوییهایی که حرف را به سمت و سوی شعار میبرد، به اصل سوال بپردازم.
بهعنوان یک ایرانی، بدون داشتن نگاهی جنسیتی و منفعتطلبانه، با توجه به اهمیت جایگاه زن در میان خانواده (که کوچکترین و در عین حال مهمترین نهاد اجتماع است) از رئیس جمهور آینده مطالباتی دارم، که عرض میکنم. اگرچه معتقدم در هر نگاه مطالبهگر، نوعی رفتار انفعالی دیده میشود که با وظیفه و نقش کلیدی زن در فرهنگسازی و فرهنگپروری منافات دارد.
تبیین و تعیین حقوق ِواقعی زن، مهمترین مطالبۀ من از شخص رئیس جمهور است، البته نه در دایرۀ بحثهایی که این روزها از سوی عدهای روشنفکرمآب، در قالب تساوی حقوق، مطرح شده و تنها به «اجرت المثل» ، «دیه» یا مباحثی از این دست منحصر میشود؛ مباحثی که صریحا برآمده از احکام قرآنی است و برای آن، مطابق توصیههای دین - خوشبختانه - دستورالعمل داریم.
پر مسلم است که طرح اینگونه موضوعات و فرو رفتن در عمقِ خالیِ اینگونه ژستها، هزینههای سنگینی در پی دارد که فقط و فقط متوجه دین و فرهنگ است نه دولت، اما میخواهم بدانم، اگر ما با مطالبات فرهنگی خود، هزینهای مالی را به دولت تحمیل کنیم؛ برای مثال بخواهیم «تربیت فرزند» که مسلمترین و زیباترین رسالت یک زن است را بهعنوان یک شغل تلقی کرده تا برایش درآمدی لحاظ شود، باز هم به همان اندازه، داعیهدارِ حقوق زن خواهد بود؟ منباب یادآوری یک سوال میکنم و میگذرم: یک مادر، در ازای تربیت یک چهرۀ انقلابی همچون شهید همت یا چهرههای علمی همچون دانشمندان هستهای، آیا هرگز مطالبهای از نظام و دولت دارد و آیا زن با چنین مقامی را میتوان با وعدۀ سرخوشی و آزادی (آن هم از همهچیز؛ یعنی نوعی آزادیِ بی حد و حصر و بی بند و بارانه) تطمیع کرد و فریفت؟
به رسمیت شناختن جایگاه و ارزش اجتماعی زن - چنانکه باید - از دیگر دغدغههای همیشگی من بوده و هست. متاسفانه در اغلب موارد دیده شده، بیش از آنکه فقر اقتصادی در خدشهدار کردن این جایگاه دخیل و موثر بوده باشد، ما با عاملی به نام فقر فرهنگی دست به گریبان بودهایم؛ شأن اجتماعی زن، کار کردن در یک شرکت تجاریِ بی در و پیکر، دستفروشی در تونلهای زیرزمینی یا مشاغل کاذبی از این دست، بدون داشتن بیمه و آتیه نیست. البته در اینکه کار، عار نیست و جهاد است حرفی نیست، اما تنها با تقویت فرهنگ و برنامهسازی است که میتوان جایگاه واقعی یک زن را به او متذکر شد و هم این مسئله را، که نباید جای زیادهخواهی را با نیاز اشتباه بگیرد.
متاسفانه اهمیت دفاع و صیانت از ارزشهای وجودی زن و نیز مقابله با تهاجمات فرهنگی، آن هم در کشوری که اسلامی بودنش مورد ادعای ماست، نهتنها روزبهروز کمرنگتر میشود، بلکه اخیرا بعضی چهرههای سیاسی با سیاهنمایی و فریبکاریهایی که عین الگوبرداری و جهتپذیری از عناصر غربزده است، ضمن القاء این مسئله که در جامعه تحرک، نشاط اجتماعی و آزادی وجود ندارد، سعی در پیاده کردن اهداف خود و در نهایت جذب افکار و آراءِ زنان و خصوصا جوانانی دارند که بنا به اقتضائاتی از جمله سن و سال، گوشی مستعد برای شنیدن وعدههای چنین و چنان هستند، در حالیکه باید از قائلان اینگونه شعارها پرسید در مقام عمل برای تفریح، تحرک و نشاط علمی- اجتماعیِ ما (آن هم در چهارچوب اصولی و منطبق با مواضعِ دین)، چه برنامهها و دستاوردهای فرهنگیای ارائه خواهند داد؟