شهرستان ادب: در دومین روز از ماه مبارک رمضان شما را به خوانش غزلی رمضانی از جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی دعوت میکنیم. گفتنیست پیش ازا ین هم رمضانیههای زیبای دیگری از مولوی در پرونده رمضانیه سایت شهرستان ادب منتشر شده بود.
گر آبت بر جگر بودی، دل تو پس چه کارهستی؟ تنت گر آن چنان بودی که گفتی دل نگارهستی
وگر بر کار بودی دل درون کارگاه عشق ملالت بر برون تو نمیگویی چه کارهستی
غنیمتدار رمضان را، چو عیدت روی ننمودهست و عیدت گر کنارستی ز غم جان برکنارهستی
چو روشن گشتی از طاعت شدی تاریک از عصیان دل بیچاره را میدان که او محتاج چارهستی
وگر محتاج این طاعت نماندستی دل مسکین ورای کفر و ایمان دل همیشه در نظارهستی
تو گویی جان من لعل است، مگر نبود بدین لعلی ز تابشهای خورشیدش مبر گو سنگ خارهستی
به گرد قلعه ظلمت نماندی سنگ یک پاره اگر خود منجنیق صوم دایم سوی بارهستی
بزن این منجنیق صوم قلعه کفر و ظلمت بر اگر بودی مسلمانی مؤذن بر منارهستی
اگر از عید قربان سرافرازان بدانندی نه هر پاره ز گاو نفس آویز قنارهستی
اگر سوز دل مسکین بدیدییی از این لقمه ز بهر ساکنی سوزش شکم سوزی همارهستی
در اول منزلت این عشق با این لوت ضدانند اگر این عشق بارهستی چرا او لوتبارهستی
همه عالم خر و گاوان به عیش اندرخزیدندی اگر عاشق بدی آن کس که دایم لوت خوارهستی
اگر دیدی تو ظلمتها ز قوتهای این لقمه ز جور نفس تردامن گریبانهات پارهستی
به تدریج ار کنی تو پی، خر دجّال از روزه ببینی عیسی مریم که در میدان سوارهستی
اگر امر «تصوموا» را نگهداری به امر رب به هر یا رب که میگویی تو لبیکت دوبارهستی
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز