شهرستان ادب: مانند سالهای گذشته، امسال هم شاعرانی از شهرهای مختلف ایران اسلامی و بعضی کشورهای فارسیزبان در نیمۀ ماه مبارک رمضان مهمان بیت رهبری شدند، به صرف نماز و افطار و شعر. گزارش اختصاصی شهرستان ادب را از این محفل با یکدیگر میخوانیم.این گزارش را خانم الهام عظیمی، از شاعران حاضر در جلسه، نگاشته است.
الف- تا دیدار
به فرمودۀ خود رهبری، نزدیک به سیسال است که نیمۀ رمضان هر سال، رسم دیدار ایشان با شاعران برقرار است. هرچند تفاوت کوچک امسال با سالهای گذشته در آن بود که دیدار، روز میلاد حضرت امام حسن (ع) بود و سالهای پیش، شبِ میلاد. به اشتیاق این دیدار که برای عدهای سالی یکبار و برای عدۀ دیگری عمری یکبار رخ میدهد، حدود 120 شاعر از شهرها و حتی کشورهای مختلف، راهی تهران شدند، به قرار ساعت 5 روز 20 خرداد ماه 96 در مسجد «حضرت آیت الله خامنهای» حوزۀ هنری تهران.
چهرههای آشنا همدیگر را میجستند و چهرههای غریبتر گوشهای این پا و آن پا میکردند به انتظار سلامِ آشنایی. بعد از تحویل وسایل، موعد دریافت کارتهای شاعران برای ورود به بیت حضرت آقا، و این آغاز شور و اشتیاق تازهای شد؛ همه اضطراب و اشتیاقی توأمانی داشتند برای آنکه بدانند نوبتِ شعرخوانی در مقابل حضرت آقا را دارند یا نه. جوانترها بودند که نخستین شعرخوانیشان را انتظار میکشیدند و شادیشان از این اتفاق پنهانشدنی نبود، به عکس دیگرانی که شاید این شادیِ عظیم برایشان روزی همیشگی بود.
ساعت حوالی 18:30 بود که اجتماع شاعران به سمت بیت به راه افتاد. طی مسیر، شاعرانی که نوبت شعرخوانی داشتند، شعرشان را تمرین میکردند و از دوستانشان میپرسیدند برای شروع شعرخوانی چه جملهای بگویند خوبتر است و حتی آقا را با چه لفظی خطاب کنند و چطور سلام بدهند! آنها که شعرخوانی نداشتند، در شادی دیگری غرق میشدند و همۀ همّ و غمشان را میگذاشتند پای دلآشوبههای خوشایند دوستشان.
بعد از گشت و بازرسیهای بیت، شاعرها در حیاط صف نماز جماعت بستند و نگاهها همه به ساعت بود که تازه 19 را نشان میداد و این یعنی تا اذان و حضور آقا حداقل 1-1:30 زمان مانده بود. هنوز سلام و احوالها برجا بود و بعضی تازه فرصت پیدا کرده بودند کنار هم بنشینند و این انتظار شاعرانه را با صحبتهایی، غالباً از جنس خاطرات دیدارهای سالهای قبل، بگذرانند.
کمتر از 5دقیقه به اذان مانده بود که صدای صلوات جمعیت را روی پاهایشان بلند کرد و این نشان از حضور حضرت آقا داشت. کسانی که صفهای عقب بودند، سرک میکشیدند و چیزی جز جماعت انبوه اطراف آقا را نمیدیدند. صدای اذان بلند شد و ایستادن آقا چشم صفهای عقب را به جمالشان روشن کرد و بعضی که حتی بار اولی بود که این زیارت نصیبشان شده بود، نمیدانستند قامت ببندند یا آقا را نگاه کنند... . صدای قرائت ایشان میآمد و باورشان نمیشد این همان صدایی است که بارها به واسطۀ رسانه شنیدهاند و این همان آقاییست که همیشه آرزو داشتند پشت سرش نماز بخوانند. حواسشان را میدادند به نمازشان که دعای اجابت نشده در گرو این نماز، زیاد داشتند.
بعد از نماز خانمها و آقایان شاعر را برای صرف افطار و شام راهنمایی کردند و خانمها که تا به حال جز نگاههای پراکندۀ بین نماز، سهمی از دیدار حضرت آقا نداشتند، جلوی سالن افطار ایستادند به امیدی که لحظۀ رد شدن ایشان را زیارت کنند و خبر این که آقا دقایقی پیش از آنجا عبور کردهاند، آب سردی بود بر دل گرم آرزومندشان. اما هنوز تا دیدار فرصت بود... .
ب – دیدار:
چنددقیقهای پس از آن که شاعرها صندلیهای خود را پیدا کردند و مستقر شدند، صلوات بلندی حضور حضرت آقا را مژده داد. همه ایستاده بودند و در آرزوی یک نگاه ایشان، چشم به هم نمیزدند. آقا از مقابل صف آقایان با سلام و احوالپرسی عبور کردند و در مقابل صندلیهای خانمها ایستادند. بعد از سلام و احوالپرسی، برایشان آرزوی قبولی طاعات و قبولی شعرهایشان را کردند و در پاسخ خانمی که التماس دعا داشت، فرمودند: «حتماً، حتماً شما را دعا میکنیم.» و همه آرام و دلگرم بر جای خود نشستند. امسال هم مثل سالهای گذشته چهرههای پیشکسوت و صاحبنام شعر انقلاب (از جمله استاد گرمارودی، استاد مجاهدی و...) و همچنین تعدادی از مسئولان ارشد فرهنگی در جلسه حضور داشتند و شاید مهمترین غائب جلسه در میان مسئولان، وزیر فرهنگ و ارشاد ارسلامی و همراهان و معاونانش بودند که برای نخستینبار در این دیدارهای سالیانه حضور نداشتند.
هنوز رفتوآمدهایی در جلسه بود که آقا فرمودند: «خب! شروع نمیکنید؟» و با فرمایش ایشان آقای قزوه بسمالله گفتند و با غزلی از خود به ردیف «سلام» جلسه را آغاز کردند:
اول سلام و بعد سلام و سپس سلام
با هر نفس ارادت و با هر نفس سلام
که پس از پایان این غزل که در آن به نام بعضی شهرها اشاره شده بود، حضرت آقا به شوخی فرمودند: «چرا اسم مشهد را نیاوردید؟!» و این جمله، طلیعۀ شعرهای بسیاری شد در آن شب به نام مبارک امام رضا (ع) و مشهد.
در ابتدای جلسه علیرضا قزوه یادی کرد از بسیاری درگذشتگان که سالهای گذشته در آن جمع حاضر بودند و اکنون یاد و نامشان برجاست و نام برد از حمید سبزواری، احمد عزیزی، احمد بقا، مشفق کاشانی، سپیده کاشانی، طاهره صفارزاده، قیصر امینپور، سیدحسن حسینی، سلمان هراتی، حسین منزوی، محمد قهرمان و... ، که آقا پس از درنگی فرمودند: «آقای منزوی نیامده بودند اینجا» و قزوه اصلاح کرد که: «بله، از ایشان شعر خوانده بودیم» و آقا تأیید کردند.
پس از آن، شعرخوانی با ترتیب اولویت بزرگان و پیشکسوتان شعر و سپس جوانانِ شاعر، شروع شد:
1. سیدعلی موسوی گرمارودی: شعرخوانی دیدار شاعران با رهبری در رمضان 96 با شعر سیدعلی موسوی گرمارودی آغاز شد. ایشان شعری را به آستان امام هادی (ع) تقدیم کردند به مطلع
سر ز سامرّا برآور ای امام پاک من
ای تو را علم علی در سینه چون جان در بدن
که بعد از بیت
شیعیان را بی مهابا می کشند از بحر و بر
زاده وهابیان اندر عراق و اندر یمن
آقا فرمودند: «البته شیعیان هم بیکار ننشستهاند! یکجانبه قضاوت نکنید»! و پس از پایان شعر آن را «قصیدهای قرص و محکم و خوب» خواندند.
2. محمدعلی مجاهدی: دومین بزرگشاعر آن شب، استاد محمدعلی مجاهدی (پروانه) سراینده کتاب «گلنفسیها» بود که شعری مناسب با فضای فعلی کشور خواندند. غزلی که در ابتدا و انتها به آیۀ مباهله اشاره داشت و همچنین به جریانات داعشی. مطلع این غزل به این صورت بود:
باور ما ریشه در مباهله دارد
این سند شیعه پنج منگوله دارد
که با تحسین و تأیید آقا (طیب الله انفسکم) همراه شد.
3. کیومرث عباسی قصری: قزوه شاعر بعد را استادی از استان کرمانشاه ودیار قصر شیرین معرفی کرد. قصری در ابتدا با خوانش بیتی، خبر از انتشار مجموعهشعر جدید خود با نام «قناری در قفس» داد که در هفتۀ گذشته توسط انتشارات حوزه هنری تهران منتشر شده بود و سپس اجازه خواست تا غزلی ولایی را که در استقبال یکی از اشعار حضرت آقا سروده بود، قرائت کند:
اگرچه نیستم بیگانه با بزم جنون من هم
به جز حسرت نخوردم زان شراب پرفسون من هم
که استقبالی بود از شعر حضرت آقا به مطلع:
درنگی کرده بودم کاش در بزم جنون من هم
لبی تر کرده زان صهبای جام پرفسون من هم
شعر قصری در بیت پایانی شهادت را آرزوی دستنایافتنی قلمداد کرده بود
شهادت قسمتِ «قصری» نشد افسوس تا با شوق
چو بسمل در سماع آیم درونِ طشتِ خون من هم
که آقا با شنیدن آن به خنده فرمودند: «تا داعش هست امید شهادت هست!»
قصری خواست شعر دیگری بخواند که آقا فرمودند شعر را بعد از جلسه به ایشان بدهند تا نگاه کنند.
4. محمود اکرامیفر: شاعر خراسانی مصراع معروف «یاعلی گفتیم وعشق آغاز شد» که به تازگی کتاب «اجازه هست بگویم که دوستت دارم» را روانه بازار کرده، شاعر بعدی بود که به شعرخوانی در مقابل رهبری پرداخت. غزلی به مطلع:
خدا از ما نگیرد روزی شبزندهداری را
نصیب ما کند یکبار دیگر بیقراری را
که در بین غزل واژۀ «سهخشتی» برای حضرت آقا ایجاد سؤال کرد و اکرامی در پاسخ آن را قالبی رایج در خراسان معرفی کردند مانند سهگانی. در پایان شعر هم آقا دربارۀ دو شخص که از آنها در بیتی نام برده شده بود سؤال کردند و بعد از پاسخ اکرامی، آقا به شوخی گفتند: «باز هم اسم مشهد را نیاوردید»!
5. جواد محقق: این شاعر همدانی شعری خواند در وصف و مدح سردار بزرگ، همدانی با مطلع:
زرد است بهار بشر از باد خزانی
پیداست که خون میخورد این باغ، نهانی
و در مصراع آخر اشاره کرد که:
سردار بزرگ وطنی ای همدانی!
و حضرت آقا ضمن تأیید و تحسین شعر فرمودند: «انصافاً شایسته بود شهید همدانی».
6.علیمحمد مؤدب: علیرضا قزوه شاعر بعد را مدیرعامل شهرستان ادب و شاعری از تربت جام معرفی کرد. علی محمد مؤدب، شاعر مجموعههایی چون دستخون، سفر بمباران و کهکشان چهرهها . مؤدب شعر معروف خود برای بابارجب محمدزاده را که پیش از این دکلمه و موسیقیاش حسابی طرفدار پیدا کرده بود را خواند، با مطلع:
مرا مبین که چنین آب رفته لبخندم
هنوز غرقۀ امواج سرد اروندم
که با استقبال و توجه بسیار حضرت آقا همراه شد و بخصوص بیت
بایست! قوت زانوی دیگران مطلب
به غیر بازوی خویش از کسی امان مطلب
که فرمایش خواندن مجدد آن را دادند. بعد از پایان شعر، ایشان فرمودند: «خیلی خوب... خیلی خوب... قسمت اول (امواج سرد اروند) که اشاره به غواصها داشت، مرا یاد یک شعر ترکی انداخت... خیلی خوب بود... خیلی خوب».
7. حسین آکین: شاعری از استانبول که شعری به ترکی استانبولی خواندند و آقا در انتها فرمودند: «ممنون... ممنون... هرچند به قول یعقوب صفاری چرا باید چیزی خواند که من نمیفهمم؟!»
8. اسماعیل امینی: امینی ابیاتی از قصیدهای بلند را خواند با مطلع:
در میان لرزههای شک، صلابت یقین
آن عمود آفرینش جهان، عماد دین
که حضرت آقا از بیت
ما شبانه های فقر کوچه های کوفه ایم
شوق و انتظار را دراشک هایمان ببین
استقبال ویژه و کلیت شعر را تحسین کردند. گفتنیست اسماعیل امینی شاعر مجموعۀ دلقک و دربار است.
9. اخلاق احمد آهن : شاعر هندی که همراه با غزلی، سلام فارسیزبانان دیار خود را به حضرت آقا ابلاغ کرد:
آن نازنین نگار که چون دلبری کند
ما را به یک اشارت خود رهبری کند
حضرت آقا بعد از خوانش شعر فرمودند: «خیلی خوب... به اساتید فارسیگو و فارسی دانان سلام ما را ابلاغ بفرمایید و بگویید ما احساس برادری میکنیم با پارسیگویان و پارسیدانان هند و این مال دیروز و امروز نیست، قرنهاست».
10. آرش پورعلیزاده: شاعری گیلانی که با یک نیمایی در شعرخوانی شاعران برای رهبر انقلاب حاضر شده بود:
روزهای کاغذی عبور میکنند
هفتههای بیدلیل
هفتههای دائماً شبیه هم
به پیش میرود
...
که آقا ضمن تحسین شعر فرمودند: «مضامین شعر را هم در اوایل آن نفهمیدم، اواخرش را فهمیدم و البته این از ناآشنایی من با این شعرهاست خب» و سپس به شوخی اضافه کردند: «شما که استعدادتان خوب است غزل بگویید خب ما هم بفهمیم!».
11. مهدی جهاندار: مهدی جهاندار که نخستین کتابش را به تازگی در انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسانده است و در نمایشگاه کتاب استقبال بسیار خوبی از آن شده است، شاعر دیگری بود که به خوانش شعر پرداخت. شاعر مجموعۀ «عشق سوزان است» ابتدا با بیتی «مشهدی» سخن خود را آغاز کرد، به اشارۀ نخست آقا در جلسه:
شور شیرینی شعر رمضان است دو چشمت
مشهد اشهد ان لای اذان است دو چشمت
سپس این شاعر آیینی اصفهانی به خوانش شعر خود با نام «فتنه» پرداخت:
فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد
آه، این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد
که شعر ایشان بسیار مورد پسند حضرت آقا قرار گرفت. در مصراع:
فتنه شاید این که دارد شعر میخواند برایت...
آقا فرمودند: «خدا نکند!» و در پایان شعر مهدی جهاندار را «شعری از همه جهت خوب» توصیف کردند. شاید بتوان گفت شعرخوانی آقای جهاندار بهترین شعرخوانی جلسه بود و بیش از همه تحسین جمع و رهبری را در پی داشت
12. محمدجواد الهیپور: شاعر جوانی بود که از قم در دیدار حاضر شده بود و داستانی را به زبان شعر روایت کرد دربارۀ بیداری و بصیرت.
بحث استادمان بصیرت بود
در کلاسی صمیمی و آرام
بغضهایش همیشه حسن شروع
اشکهایش همیشه حسن ختام
که رهبری این شعر را «خیلی خوب، نو و شیرین و پرمغز، خوشلفظ و معنا» دانستند و تلفظ درست واژۀ «صفین» را متذکر شدند.
13. حمیدرضا برقعی: شاعر نامآشنای آیینی اهل قم، ابیاتی خواند از زبان ایران اسلامی عزیز:
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم
که با تحسین رهبر انقلاب روبرو شد.
14. قادر طهماسبی (فرید): شاعر آیینی و انقلابی پیشکسوت، شاعر دیگری بود که در این دیدار به قرائت شعر پرداخت. ایشان تازهترین شعر خود را خواندند که اشاره داشت به حادثۀ اخیر تهران:
سر بشکنید فتنهگر بیوجود را
رسوا کنید فتنۀ آل سعود را
با چند بیوجود مگر میتوان شکست
آرامش طلایی شهر شهود را
که حضرت آقا متذکر شدند واژۀ «خدایی» برای بیت دوم بهجای «طلایی» مناسبتر است و یادآور آیۀ مبارکۀ « فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ» نیز میشود.
ایشان فرمایش خوانش مجدد بیت «ما بذر لاله کاشتهایم این حدود را» دادند و به تحسین درباره جناب فرید فرمودند: «شاعر است واقعاً».
استاد فرید سپس شعر دیگری نیز خواندند به مطلع:
خشم ما همچون سپند در شرار افتادهایست
یا که طوفان به دشت کارزار افتادهایست
رهبری پس از پایان اشعار فرید برای ایشان دعا کردند و فرمودند: «انشاالله خدا شما را حفظ کند، انشالله چشمتان هم بهتر باشد».
15. محسن ناصحی: این شاعر اصفهانی ابتدا رباعی خود برای مدافعان حرم را تقدیم کرد:
امروز وطن معنی غم را فهمید
با سایه ی جنگ ، متّهم را فهمید
از خواب پرید کشورِ من امّا
معنای مدافع حرم را فهمید
که حضرت آقا به خنده فرمودند: «باز فهمیده باشند خوب است!». ناصحی در ادامه غزلی خواند با مطلع:
نه بیتفاوت، نه میتواند، نه مینشیند نه خواب دارد
خروش دارد همیشه دریا، همیشه طوفان شتاب دارد
که حضرت آقا فرمودند: « در بیتی گفتید جواب قالوا را بلی بده؛ درحالیکه بلی پاسخِ قالوا نیست، پاسخ الست است».
16.محمد زارعی: استان مرکزی خاستگاه شاعر دیگری بود که در این دیدار شعری خواند در وصف امام حسین علیه السلام و با استقبال بسیار رهبری و جمع مواجه شد:
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هر کسی بالا کند با نیت دیدار سر
هر زمان یک جور باید عشق را ابراز کرد
چون تو که هر بار دل میدادی و این بار سر
عشق -آری عشق- وقتی سر بگیرد میرود
بر سر دروازه ها سر، بر سر بازار سر
که حضرت آقا در خصوص بیت
حاصل مرگ گل سرخ است عطر ماندگار
پس ملالی نیست از گل میبرد عطار سر
فرمودند که در معنای بیت یک «اگر» وجود دارد که در بیت نیامده و باید بیاید.
17. سیمیندخت وحیدی: بالاخره نوبت شعرخوانی به خانمهای حاضر رسید. علیرضا قزوه از پیشکسوت شعر زنان، خانم سیمیندخت وحیدی، دعوت به شعرخوانی کردند که به علت کهولت سن شعرخوانی برایشان میسر نبود و خود قزوه به خوانش غزلی از ایشان پرداخت به مطلع:
برای رویش شببوها ز خاک فرصت هست
مجال سبزتری در دل برای عشق میسر هست
که حضرت آقا بعد از آنکه از حضور خانم وحیدی اطمینان خاطر یافتند، یادآوری کردند که ایشان سال گذشته هم نوبت شعرخوانیشان را به دیگران دادند و سپس از شعر ایشان تشکر کردند.
18. زهرا شعبانی: دومین بانوی شاعری که در دیدار رمضان 96 شاعران با رهبری شعر خواند، خانم زهرا شعبانی بود از شهر هندیجان استان خوزستان. ایشان غزلی خواندند به مطلع:
چه بود حاصل دنیا اگر اراده نبود
اگر امید رسیدن میان جاده نبود
که در پایان حضرت آقا از شعر ایشان تشکر کردند و به بیتی اشاره کردند
چراغ خانه زنی بود بیگمان که خدا
میان سینۀ او جز صفا نهاده نبود
و فرمودند شکل صحیح فعل «ننهاده بود» باید باشد نه «نهاده نبود» و همچنین بهتر است این بیت نهاد (خدا) نداشته باشد.
19. طیبه عباسی: شاعری آفتابگردانی از شهر قم، شاعرۀ دیگری بود که به قرائت غزلی پرداخت:
اگرچه در شب دلتنگی من هیچ آهی نیست
ولی تا کوچههای شرفی العفو راهی نیست
که آقا شعر ایشان را تحسین کرده و «بسیار خوب» دانستند.
20. آرزو سبزوار قهفرخی: شاعری از دیار چهار محال بختیاری که نمایندۀ دیگری بود از آفتابگردانها. او غزلی خواند به مطلع:
لب گشودم درهای سر روی دامن گریه کرد
درد دل با صخره کردم، کوه با من گریه کرد
که حضرت آقا ضمن تحسین شعر فرمودند در بیت
تا نوشتم دوستت... افتاد از دستم دوات
تا قلم نی از تو زد زیر نوشتن گریه کرد
باید باشد «زیر گریه زدن» و «زیر نوشتن زدن» معنا ندارد.
21.هدیه سادات طباطبایی: بانوی آفتابگردان کرمانی از شهر کاشمر، آخرین بانوی شاعری بود که در این دیدار به شعرخوانی پرداخت. طباطبایی غزلی خواند با محتوای لالایی به مطلع:
به شبهایی که مادرها نمیخوابند فرزندم
به لالایی، به این دلشورهها سوگند فرزندم
که حضرت آقا ضمن تحسین و تأیید شعر، برای ایشان فرزندانی بسیار و صالح از خدا خواستند.
22. محمدحسین مهدویان: این شاعر آفتابگردانی اهل استان قم، نمایندۀ شعر طنز دیدار امسال شاعران با رهبر انقلاب بود. او ترجیعبندی خواند با موضوع تولید داخلی (که دغدغۀ حضرت آقاست) با مطلع:
این طرف استکان یونانی
آن طرف قاشق لهستانی
گاز و یخچال بهترینش چیست؟
آلمانی و انگلستانی
که فضای جلسه را تازه کرد و شور و شوقی دیگر به همراه داشت.
23. محمد سهرابی: شاعری آیینی که با شعری برای امام حسن (ع) در این دیدار حاضر شده بود:
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
پس از بیت
مبین ز نسل حسن هیچکس امام نشد
به حُسن بینی اگر هر امام را حَسن است
حضرت آقا یادآور شدند که: «از امام باقر به بعد، خود امام باقر و ائمۀ بعدی، همه از اولاد امام حسن علیه السلام هستند».
24. ابراهیم قبله آرباطاان: شاعری از تبریز که با شعری فارسی برای حضرت زینب و مدافعان حریمش در جلسه حاضر بود:
کعبه اسم تو، منا اسم تو، زمزم اسم توست
ندبه اسم تو، شفا اسم تو، مرهم اسم توست
که با تحسین رهبری روبرو شد.
25. عبدالحسین انصاری: شاعری از جنوب کشور، شهر بندرعباس، در ابتدا یک رباعی انتظار خوانده و سپس غزلی قرائت کرد که در بیت نخست آن آمده است:
بگذار چشم غنچه به لبخند وا شود
شاید دری به سمت خداوند وا شود
که حضرت آقا بیت
بگذار عشق لانه کند بین سینهات
وقتش رسیده برف دماوند وا شود
را تحسین و تکرار کردند.
26.سیدحسن مبارز: شاعری افغانستانی که از مشهد در شب شعر امسال حاضر شده بود تا غزلی را به یاد مدافعان حرم و لشکر فاطمیون، رضا بخشی، محمود کلامی و شهید مالامیری، تقدیم کند:
تویی نسیم خوش راهیِ بهار شده
منم همیشۀ دور از تو، بیقرار شده
که رهبری از شعر ایشان تقدیر و تشکر کردند.
27. مهران عباسیان: آخرین شاعری که علیرضا قزوه در لیست خود داشت، مهران عباسیان بود با شعری ترکی حضور داشت و توجه رهبر انقلاب را به خود جلب کرد.
28. فاضل نظری: پس از آنکه آقای قزوه پایان شعرخوانی امسال را با 27 شاعر اعلام کرد، حضرت آقا فرمودند: «آقای فاضل نظری شعر نخواندند!» و فاضل نظری به دعوت حضرت آقا با غزلی لبیک گفت:
گر عقل پشت حرف دل اما نمیگذاشت
تردید، پا به خلوت دنیا نمیگذاشت
که حضرت آقا «روی» را مناسبتتر از «پشت» دانستند و فاضل نظری یک بار دیگر بیت را با اصلاح حضرت آقا، قرائت کرد.
29. حداد عادل: پس از فاضل نظری، رهبری نگاهی به ردیفهای کناری خود انداختند و به شوخی فرمودند: « این آقایان خاصهخرجی که نشستهاند شعر نخواندند! بخوانید!» و دکتر حداد عادل شعری خواندند برای امام راحل (ره) به مطلع:
در سکوت سرد شب فریاد مردی شد بلند
خیزش و خشم و خروش اهل دردی شد بلند
30. محمدمهدی سیار: آقا خطاب به محمدمهدی سیار کرده و فرمودند: «آقای سیار، شما شعر کوتاه و مناسب جلسه دارید؟» و سیار، شاعر کتاب رودخوانی، برای خوانش یک رباعی اعلام آمادگی کرد که به خاطرش نیاورد و غزلی خواند به مطلع:
خاموش لب به هجو جهان باز کرده است
این زخم ناگهان که دهان باز کرده است
ج– پس از شعرخوانی، سخنان حضرت آقا
پس از پایان شعرخوانیها، حضرت آقا دقایقی به جمعبندی جلسه و ارائۀ نظرات خود دربارۀ شعر امروز پرداختند:
« خیلی جلسۀ مطلوب و شیرین و انشالله پرفایدهای بود امشب. اولاً شعرهای خوب شنیدیم و امیدوار شدیم به حرمت پیشروندۀ شعر فارسی. ثانیاً از نقاط مختلف کشور، شاعران حضور داشتند؛ متنوع و گوناگون با نگاهها و سلیقههای گوناگون. تقریباً همه خوب بود. اینها خوشحالکننده است. شعر ثروت ملی است. شعر، ثروت ملی است. همۀ انواع آن؛ غزل، قصیده، رباعی، قطعه، مثنوی و انواع شعرهای نوع قدیمی یا حتی نیماییها. اینها ثروت ملی است. خب، این در چه راهی باید مصرف شود؟ سعیی وجود داشته و دارد که این را در خدمت مفاهیم و عناوینی غیر از آنچه انقلاب به ما داد و تثبیت کرد، به راه بیفتد. این سعی از اول انقلاب بود. چون پیش از انقلاب، شاعران خوبی بود که در انواع مختلف شعر و در کیفیتهای گوناگون شعر میگفتند،اما آنچه به درد این ملت بخورد، زیاد نبود، کم بود. چه شعر کلاسیک و چه شعر نو. ما در محیط ادبی آن روز بودیم و میدیدیم. داعیۀ نوگویی و نواندیشی بود، اما خدمتی به پیشرفت و تجدد صحیح کشور نمیکردند. خیلیها پز این را میدادند، اما در دستگاههای دربار، نوکری میکردند؛ نمیشود گفت همکاری بوده، نوکری بود. ما از نزدیک یا دور میشناختیم. شعر در خدمت آگاهی کشور نبود. کم بود، خیلی کم. آنچه بود، جوری نبود که عامۀ مردم و طبقۀ محتاج راهبری و راهنمایی، از آن استفاده کنند. از شاعران آن زمان، بیشتر اخوان ثالث شعرش در خدمت این مفاهیم بود ، اما اغلب چیزی نمیفهمیدند از شعرش. خیلی رمزی و نمادین بود. شعرای کلاسیک هم بودند که برای مذهب و انقلاب شعر میگفتند، اما کم. شعر در خدمت بصیرتافزایی نبود.
بعد از انقلاب، آن روال به هم خورد. جوانهای صاحبهمتی پیدا شدند؛ مثل قیصر امینپور، سیدحسن حسینی و... . آن جوانهای اول کار انقلاب، اینها بودند. خدمت کردند و شعر را وارد مقولۀ جدیدی کردند. همینطور علی معلم که نیست امشب؟ (یکی از حضار: سلام رساندند، بیمار بودند نتوانستند خدمت برسند) لکن روزبهروز دایره وسیعتر شده است. امروز میتوان گفت غلبه با شعریست که باب انقلاب است. البته هست شعرهایی که مفاهیمی دیگر دارند و در عناد با انقلابند. اما غلبه با اشعاری است که مفاهیم انقلابی، مذهبی، دفاع مقدس و... دارند. این ثروت امروز در این جهت به کار افتاده است.
تا چندسال قبل، مایۀ شعری بود، اما رتبۀ شعری نبود. اما این سالها رتبۀ شعری هم بالا آمده است. آن اوایل گاهی من حرص میخوردم در این شعرخوانیها.سطح شعرها خوب نبود. الآن هرکس میخواند، آدم حس افتخار میکند. این مایۀ روینده و پیشرونده دارد میبالد. هنر و شعر و حقایق اینگونهاند. اگر رویش کار شود، مثل درختی است که اگر به آن برسند، میبالد و منافع و میوهدهی آن بیشتر میشود.
پس این دو خصوصیت هست؛ شعر، این ثروت، در خدمت مفاهیم خوب است. و همین شعری که هست، سطح بالایی دارد.
منتهی من میخواهم بگویم که در این زمینهها توقف و حس به منزلرسیدگی سم مهلکی است. اگر حس کنید به ایستگاه آخر رسیدید، بدانید توقف و بعد نزول میکنید. اگر فرضاً در این جمع کسی اول شود، همان شخص در عالم شعر که اول نیست، بسیار فاصله دارد تا حافظ و سعدی و مولوی و... . باید برسد به آنها و بالاتر هم میشود رفت. اینطور نیست که حافظ بالاترین باشد. بالاتر هم میشود رفت. در مضمونیابی مثل شعر بیدل میشود بالاتر رفت. این درخت، ظرفیت بیشتر از این را دارد. پس دوستانی که در حدی هستند که تحسین انسان را برمیانگیزد شعرشان، فکر نکنند تمام شده. خیر؛ باید پیش رفت. ما هنوز در عالم شعر کسانی را میشناسیم در دورههای قبل که بهتر از شاعران این دوره بودند. مثلاً در غزل – صرف نظر از محتوا و صرفاً از نظر فن غزل – امیری فیروزکوهی، قدسی، قهرمان و... . در شعر نو هم مانند اخوان. پس باید جلو رفت و توقف جایز نیست.
شعر را دقت کنید؛ مضمون و لفظ را. مفاهیم مورد نیاز امروز را پیدا کنید. ما در گزارش حقایق خود، آدمهای تنبلی هستیم. ما دربارۀ شخصیتهایمان، چند کتاب نوشتهایم؟ شخصیتی مثل امام که کسی نیست از دوست و دشمن اعتراف نکند به عظمت شخصیتی ایشان، ما چند کتاب نوشتیم برای امام؟ مقایسه شود با تعداد کتابهایی که دربارۀ آبراهام لینکول در آمریکا نوشته شده است که میگویند اگر روی هم بگذارند این کتابها را، یک ستون ده متری میسازد. میگویند در آزادی بردهها نقش داشته که حرف مفت است این. یا حتی رؤسای جمهور معمولی آمریکا، گاهی دربارهشان هزارکتاب نوشته شده است.
ما عقبیم. ما ایرانیها. عربها حوادثی که اتفاق میافتد، سریع کتاب مینویسند. شعر هم همینطور. قضایای شام، مدافعان حرم، جا دارد که دربارهاش صدها شعر گفته شود. قضایای عراق خیلی مهم است. اغلب مردم از حقیقت آن غافلند. اما قضیۀ عجیبی است عراق. کشور صدام تبدل شود به عراقِ شهید حکیم. فاصله را ببینید. قابل تصور نیست. اتفاق افتاد. باید هزارها شعر گفت. منظومه گفت. از کارهای نکردۀ ما منظومهسازی است. برای این موضوعات منظومه بگویید. مثل قدیم؛ امیری فیروزکوهی سه جور شعر داشت با سه شیوه و سبک؛ غزل با سبک هندی، قصیده با سبک خاقانی و منظومههایی خارج از این سبکها در سبکی نو؛ مثلاٌ دربارۀ درختی در سیمیندشت در شمال.
مرحوم الهی قمشهای هم منظومهای دارد به نام نغمۀ حسینی که برای پسرش گفته است. وقتی پسرش مریض شده بود نذر امام حسین کرده بود این منظومه را.
یکی از دوستان تذکر دادند که ما ژانر هجو نداریم. پیغمبر به حسان بن ثابت گفت هجو کن. رقص شمشیر میکنند! جاهیلت مدرن و قبیلهای کنار هم قرار گرفته! خیلی مناسب است برای سرودن! طنز هم گفته میشود شکر خدا. اوضاع طنز بد نیست. اما جای هجو خالی است. اینها باید هجو شوند. کشوری مثل عربستان را میکنند رئیس کمیسیون حقوق بشر! این حیف است هجو نشود!
خب، انشالله که موفق باشید.»
د – پس از دیدار:
بعد از پایان جلسه، شاعران گرد حضرت آقا حلقه زدند و آخرین حرفها و یادگاریها را رد و بدل کردند. عدهای کتاب آورده بودند برای تقدیم و عدهای تبرکی از ایشان میخواستند. کمکم صندلیها خالی شد و در تاریکیِ بیت، شاعران راه افتادند به سمت اتوبوسهایی که به حوزۀ هنری میرفت؛ اما آسودهتر، گشادهروتر و دلآرامتر از آنچه آمده بودند... .
خانمها و آقایان شاعر بعد از بازگشت به حوزۀ هنری، وسایل خود را تحویل گرفتند و مهمانان خارجی و شهرستانی به هتل و مهمانان تهرانی به خانههایشان برگشتند. تلفنهای همراه را تحویل گرفته بودند و تماسهای پراشتیاقی که خبر از دیداری جانانه میداد در گوشه و کنار حیاط حوزه برقراربود.
همۀ مهمانان رفتند و نگهبان در را بست و حوزۀ هنری تهران میزبانی این دوره از دیدار شاعران با رهبر انقلاب را هم به اتمام رساند.