موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

واکنش شاعران نسبت به درگذشت غلامرضا شکوهی

16 مرداد 1396 16:55 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4.5 با 2 رای
واکنش شاعران نسبت به درگذشت غلامرضا شکوهی

شهرستان ادب: چند روزی است که ادبیات فارسی در عزای غلامرضا شکوهی، شاعر پرشکوه خراسانی، است. شاعری که اشعارش سال‌های سال دست به دست شاعران می‌گشت و هربار که خوانده می‌شد، جلایی تازه می‌گرفت. فقدان او تا همیشه بر صفحۀ شعر فارسی، محسوس خواهد بود.

شاعران بسیاری پس از شنیدن خبر درگذشت غلامرضا شکوهی، با سرودن شعر و نوشتن یادداشت، تأثر خود را از این حادثه ابراز کردند. محمدکاظم کاظمی، علیرضا قزوه، علی محمد مؤدب، ناصر فیض، حجت الاسلام سیدعبدالله حسینی، سیدابوالفضل مبارز، محمدمهدی سیار، قاسم صرافان و محمود حبیبی کسبی  از این جمله بوده‌اند. این سوگ‌سروده‌ها و سوگ‌نوشت‌ها را با یکدیگر می‌خوانیم:

 

محمدکاظم کاظمی:

جهان وسیع شاعران را محدود نکنیم

غلام‌رضا شکوهی غزل‌سرای نامدار خراسان درگذشت. او شاعری بود آزاده، با سلوکی خاص خود و دور از حاشیه‌ها، جریان‌ها، دسته‌ها و گروه‌های رایج. هم غزل عاشقانه می‌گفت، هم شعر مذهبی می‌گفت و هر چه می‌گفت، سخن دل او بود.
از همین امروز در جای‌های مختلف می‌بینیم که او را با قید «شاعر آیینی» مطرح می‌کنند، با این تصور که این کار خدمتی به اوست. ولی به نظر من این جفایی است که بر این شاعر گرانقدر روا می‌داریم که کارنامۀ شعرش را در محتوایی خاص (ولو محتوایی ارجمند و ستودنی) مقید و خلاصه می‌سازیم.
بیاییم و شاعرانی را که جهان شعری وسیع و متنوعی دارند، محدود نکنیم. بگذاریم که به تعبیر نیمایوشیج، این شاعران رودخانه‌هایی باشند که همه بتوانند از آن‌ها آب بردارند.

علیرضا قزوه:

مرگ حق است
مرگ پایان کبوتر نیست!
از مقام رضا یکراست رفت به آسمان!
دیشب اشهدش را با سلام به امام زمان گفت!درست همین وقت‌ها!
مرتضی امیری و امین اکبری دیشب همین وقت‌ها از پارک اندیشه رسانده بودندش به بیمارستان و زنگ زدند که خودت را برسان به بیمارستان رسالت و از دیشب تا همین ساعت قبل، قلب مهربانش می‌زد، اما مرگ مغزی کار خودش را کرد. شادی روحش صلوات.

ناصر فیض:


انّا‌ للّه و انّا الیهِ راجعون

از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش

استاد غلامرضا شکوهی به ملکوت اعلی پیوست.
روحش شاد.
تسلیت به دوستدارانش، سرسلامتی به شعر پارسی و غزل امروز.
و آرزوی صبر برای بازماندگان و فرزندان آن شکوه شعر معاصر خراسان.
زهی به سعادتش که آخرین زمزمه‌هایش را همین شب پیش در شب شعر رضوی تقدیم کرد به ساحت مقدس حضرت شمس الشموس امام رضا (ع).
استاد، خیلی دلمان شکست، هنوز شعر امروز با تو حرف‌ها داشت... .

 

علی‌محمد مؤدب:

از نوادر ادبیات آیینی کشور دیشب بعد از مراسم تجلیلشان در بیمارستان رسالت تهران بستری شدند.
ضمن دعا برای بدست آوردن سلامتیشان یک غزل رضوی از ایشان می‌خوانیم:

در گوشه‌ای ز صحن تو قلبم نشسته است
دل، طوق الفتی به ضریح تو بسته است

چون دشت‌های تشنه در این آستان قدس
در انتظار ابر عنایت نشسته است

چون ذره بر ضریح خود ای روح آفتاب
ما را قبول کن که دل ما شکسته است

فوج کبوتران تو آموخت عشق را
پرواز نور در حرمت دسته دسته است

دریاب روح خستۀ ما را که مثل اشک
دیگر امید ما ز دوعالم گسسته است

می‌آید از تراکم عالم به این دیار
قلبی که از تزاحم اندوه خسته است

 

محمدمهدی سیار:

که در مقام رضا باش وز قضا مگریز...

 

دیشبش در حرم  دیدمش. در شب شعر گوهرشاد. غلامرضا شکوهی با همان شکوه و فروتنی و همان حسی که زبان حالش جز این بیت درخشان خودش نمی‌توانست باشد: بندی به پای دارم و باری گران به دوش/ در حیرتم که شهره به بی بند و باری‌ام....

حال جسمانی‌اش اما چندان مساعد نبود و گمان نمی‌کردم فردا بتواند بیاید تهران برای شب شعر مقام رضا و مراسمی که شهرستان ادب و آستان قدس برای تجلیل از او تدارک دیده بودند. اما آمد.

همه که شعر خواندیم، مرتضی امیری اسفندقه از او دعوت کرد تا هم برای تجلیل و هم برای شعرخوانی روی سن بیاید و او را شکوه شعر امروز خواند. آرام آرام از پله ها بالا رفت... همین که پشت تریبون ایستاد، ناگهان زانوانش سست شد و  قامتش لرزید. چیزی نمانده بود بالای بلندش زمین بیفتد که امیری بازویش را گرفت، خودش هم محکم ایستاد و همه را آرام کرد و گفت «چیزی نشده فقط سرم کمی گیج رفت». غزلی خواند و چه غزلی  و چه با صفا هم خواند:

ذکر پابوس شما از لب باران می‌ریخت/ ابر هم زیر قدم‌های شما جان می‌ریخت

هر چه درد است به امید دوا آمده بود/  از کف دست دعای همه درمان می‌ریخت...

بعد هم پرچم حرم را آوردند و صدای نقاره‌ها پیچید توی سالن. دقایقی بعد از آن در حیاط فرهنگسرای اندیشه... امیری می‌گفت بی تاب چشم می‌گرداند و انگار دنبال چیزی می‌گشت، دستش را  به درختی تکیه داد و آرام افتاد و دیگر برنخاست.

امیری می‌گفت حسین منزوی همیشه معتقد بود در همین حیاط حادثه‌ای عظیم به سراغش خواهد آمد. حالا مدام این  عبارت در ذهنم می‌چرخد: همه از رضاییم و به سوی رضا می‌رویم.

شادی روحش صلواتی و فاتحه‌ای

 

قاسم صرافان:

توان واژه کجا و مدیح گفتن او

قلم قناری گنگی است در سرودن او ...

 

 قناری قلم غزل‌خوانش خاموش شد، ولی نامش در قلب شعر خراسان و ایران زمین و یادش با آن نگاه همیشه مهربان، در خاطر اهل شعر و ادب، باقی است.

 گمان قریب به یقین دارم، همین غزل ماندگارش در مدح حضرت کوثر، کافی است که امشب هم مثل همه عمرش، مهمان لبخند و مهربانی امام رضا (ع) باشد.

میلاد عرفانپور:

غلامرضا شکوهی شاعر شکوهمند و دوست‌داشتنی خراسان لحظاتی پیش درگذشت. آخرین کلماتش دیشب مدح حضرت رضا بود و آخرین عبارتش صلوات بر محمد و آل محمد(ص). خاک براو خوش باد.

 

سیدعبدالله حسینی:

برای غلامرضا شکوهی

و هجرت نا بهنگامش

 

سرود شاعر اگر عاشقانه، خواهد ماند
زهر چه شعر به عالم ترانه، خواهد ماند

زده است مرگ بر اندام شعر شلاقی
که تا ابد اثر تازیانه خواهد ماند

اگر چه آتش قلبش فرونشست ولی
زشمع روشن شعرش زبانه خواهد ماند

اگر چه خاک برآن طبع پاک خواهدریخت
ولی زطبع بلندش نشانه خواهد ماند

غزل‌سرای مسافر از آن شکوه و شعف
تغزل تو به ذهن زمانه خواهد ماند

شکوه شعر خراسان! سفر بخیر، برو
که نام تو به جهان جادوانه خواهد ماند

 

سیدابوالفضل مبارز:

در سوگ استاد غلامرضا شکوهی خراسانی

 

پس از تو آه به دامان خُلق تَنگ نشست
به روی گونه‌ی آیینه زخم سنگ نشست

رسید اشک غزل را زمانه پاک کند
به آستین شب از سرمه‌ی تو رنگ نشست

خبر به هرکه رسید آه ناگهان برخواست
سپس ‌به‌ فکر فرو رفت و بی‌درنگ نشست

اسیر ساختن نام و اعتبار شدیم
ولی به نام تو بر خاک این کلنگ نشست

غلام همت آنم که پای سادگی‌اش
بدون هیچ إبایی بدون رنگ نشست

دوباره در دل یک بیت دیگر از غزلم
غزال مرگ همانگونه شوخ و شنگ نشست

سفر بخیر، ولی هرچه بود باید گفت
چقدر قافیه‌ی آخرت قشنگ نشست

 

محمود حبیبی کسبی:

شکوه شعر خراسان! خداحافظ

یادداشت محمود حبیبی کسبی برای زنده یاد استاد غلامرضا شکوهی

 

 با اینکه دیشب تا آخرین دقایقی که نفس می‌کشیدید کنارتان بودم، و با اینکه امروز صبح در بیمارستان رسالت امیدوارانه و ملتمسانه چشم به دهان پزشک بخش مراقبت‌های ویژه دوخته بودم و منتظر برخاستن‌تان بودم، هنوز باورم نمی‌شود که دیگر برنخواهید خاست، دیگر نفس نخواهید کشید، و دیگر غزل نخواهید خواند.

 آقا غلامرضا! امسال در روز ولادت مولایی که اسماً و رسماً غلامش بودید، بر خوان کرامت و شفاعتش مهمانید. دیگر بندی به پای و باری گران به دوش ندارید و رهای رهایید، دیگر در مقام رضایید.

اشک امان نمی‌دهد...

خداحافظ شکوه شعر خراسان

 این عکس، آخرین عکسی‌ست که دیشب در شب شعر «مقام رضا» و در حال خواندن مدیحه‌ای رضوی از استاد شکوهی گرفته شده است و فقط چند دقیقه بعد قلب مهربانش از تپش ایستاد.

 


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • واکنش شاعران نسبت به درگذشت غلامرضا شکوهی
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.