موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
یادداشت سیناعلی‌محمدی بر چمدان‌های قدیمی علیرضا قزوه

قزوه در قطار مهاراجه

20 آبان 1391 15:26 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 4 با 1 رای
قزوه در قطار مهاراجه

اگر اهل مطالعه و به‌خصوص كتاب‌ها و آثار ادبي معاصر باشيد، احتمال اين كه نام «عليرضا قزوه» به گوشتان نخورده باشد يا سطري، بيتي و غزلي از او نخوانده باشيد، تقريبا غيرممكن است؛ شاعري كه تا يكي، دو دهه پيش همه او را با «مولا ويلا نداشت» و «از نخلستان تا خيابان» مي‌شناختند. اما امروز شعرهاي سپيد جنجالي‌اش با درونمايه دفاع از انسانيت و اخلاق در جامعه جهاني خبرساز مي‌شود، شعرهايي كه انتشار ترجمه همزمانش هم به تاثيرگذاري‌اش افزوده است. قزوهچند سالي است كه به سرزمين هندوستان رفته و به قول خودش شلوغي هند آرامشي عجيب به او داده است، وقتي با او درباره اين روزهايش صحبت مي‌كنيم، مي‌گويد حال من بد نيست اما حال غزل و زبان فارسي در اين سرزمين بد است. اين شاعر خوش‌ذوق كشورمان از سحرهاي كشمير و غروب‌هاي دهلي و شام اَوَد و صبح بنارس مي‌گويد و البته «قطار مهاراجه» كه 70 مسافر آن را كه غزل‌هايي شيرين هستند، اين روزها به همت موسسه شهرستان ادب روانه بازار كتاب كرده است؛ غزل‌هايي كه باز هم به قول خودش از تونل خنده‌ها و گريه‌ها گذشته‌اند. همه اينها را نوشتم تا شما را به شعري خواندني از اين مجموعه دعوت كنم و اين كه بزودي گفت‌وگوي مفصلي را با او منتشر خواهيم كرد؛ گفتگويي كه سفرنامه پر رمز و راز سال‌هاي اخير اوست. ... 

بعد رفتم به سراغ چمدان‌هاي قديمي 

عكس‌هاي من و دلتنگي ياران صميمي

 روزهايي همه محبوس در انباري خانه 

خاطراتي همه زنداني در دفتر سيمي 

رفته بودم به چهل سالگي غربت بابا 

با همان سوز كه مي‌گفت: خدايا تو كريمي 

مشهد و عكس پدر، ضامن آهو و دل من 

گريه هم پاك نكرد از دل من گرد يتيمي 

تازه همسايۀ باران و خيابان شده بوديم 

كاشي چاردهم روبه‌روي كوي نسيمي 

عشق را تجربه مي‌كردم در ساعت انشا 

شعر را تجزيه مي‌كردم در دفتر شيمي 

نام‌هايي كه نه در خاطره ماندند و نه در دل 

ساعت جبر شد و غرغر استاد عظيمي 

اردوي رامسر و گم شدنم در شب مجنون 

رقص موساي عرب، خندۀ مسعود كريمي 

اين يكي هست ولي از همۀ شهر بريده 

آن يكي را سرطان كشت، سلامي... نه، سليمي 

اين يكي عشق هدايت داشت با عشق فرانسه 

آن يكي قصه‌نويسي شد در حدّ حكيمي 

آن يكي پنجره‌اي وا كرد از غربت فكه 

اين يكي ماند گرفتندش در خانۀ تيمي 

اين يكي باز منم شاعر دلتنگي ياران 

اين يكي باز منم در چمدان‌هاي قديمي... 

سينا علي‌محمدي - گروه فرهنگ و هنر


کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • قزوه در قطار مهاراجه
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.