هنوز بر سر هر نی حكایت سر تو
هنوز بر لب هر تیغ داغ حنجر تو
هنوز خیمه تو مانده است در آتش
هنوز زیر سم اسبهاست پیكر تو
هنوز خون تو می جوشد و جهان خواب است
مگر برآید آن آفتاب بی سر تو
هنوز روی زمین مانده است نعش گلی
هنوز مانده خبرهای داغ و پرپر تو
هنوز آینه از توست ای حقیقت محض
تمام صفحه تاریخ در برابر تو
كدام حنجره این سان در اوج خواهد خواند
چنان كه خواند چو شیری گلوی اصغر تو
شكسته است شكوه حماسه در قدمت
نشسته است قیامت به پای محشر تو
اسیر شام شدیم و اسیر شمر شدیم
اسارتی كه مبادا نصیب لشكر تو
چقدر ناله به سویت بیارم و ببرم
اسیر آمد و رفت است این كبوتر تو
هنوز گریه كنان غم توایم ای عشق
برای روضه بیایم كجاست منبر تو