شهرستان ادب به نقل از فارس: در دنیای شعر و فرهنگ امروز که هر روز و هر ساعت، شاعری و چهرهای جدید سر برمیآورد و در اغلب موارد هم این چهره، یک جوان است و نیز در اغلب موارد این چهرهها، در بهترین حالت کپی نصفهونیمهای از چهرهی دیگر هستند، کم پیدا میشود جوانی که بشود پای اثرش نشست و تأمل کرد و احساساتی شد و به شور آمد و غمگین شد و به خالق اثر فکر کرد و برایش جایی در میان چهرههای مورد اعتنا باز کرد.
محمد شکری فرد، شاعر جوان و خوشذوق تبریزی، به عنوان هنرمندی جوان و خوشآتیه به این حد از پختگی در شعر رسیده است که بتوان برایش جایگاه مستقل و خاصی در بین چهرههای قابل اعتنای شعر جوان باز کرد.
شکریفرد را سالهاست به عنوان یک دوست صمیمی میشناسم و با آنات شعری و احساسیاش عجین بودهام. شاعری که تواضع، سادگی، نقدپذیری، دغدغهمندی، دلنشینی و آرامشش را میشود با چند نشست و برخاست ساده با او فهمید.
مجموعهشعر گشایش، دومین و تازهترین مجموعهشعر این شاعر جوان تبریزی است که توسط شهرستان ادب در 1000 نسخه راهی بازار نشر شده است.
«گشایش» ویترین آثار شاعری است که در عین جوان بودن، دغدغهمند و متعهد است و از این دو موضع کوتاه هم نمیآید.
کسانی که مثل من مجموعهی «نصف گمشده» از شکریفرد را خواندهاند، بیشک شهادت میدهند که در «گشایش» با شاعری پختهتر و مجموعهای منسجم و یکدستتر طرف هستیم.
در گشایش با شاعری طرف هستیم که علیرغم پختگی قابل توجه و رقم خوردن اتفاقات و آنات برجسته در متن آثار، هنوز در راه رسیدن به قلههای بلندتر شعر است و این تلاش صعودی را میتوان از تجربههای مختلف و متفاوتی که در هر اثر نسبت به اثر بعدی دیده میشود، فهمید.
گشایش به دو بخش مشخص تقسیم میشود که در بخش اول، غزلهای عاشقانه و عاطفی شکریفرد آمده و در بخش دیگر، اشعار انقلابی و آیینی در قالبهای مطول و بلند که حاصل دغدغههای اجتماعی و انقلابی شاعر است و ارزشمند و قابل احترام. در هر دو بخش، با شاعری روبهرو میشویم که میداند چه میخواهد بگوید و حرفهای مشخص و تجربهشدهای برای گفتن دارد. اساساً شعر خوب در نظر مخاطب خاص، شعری نیست که حرف بزند؛ بلکه شعری است که حرفی برای زدن داشته باشد. گشایش، مجموعهای است که شاعر در آن حرفهایی برای زدن دارد و آنها را با مخاطب خود در قالب شعر به اشتراک میگذارد، نه در قالب حرفهای منظوم!
از نظر زبان شعر، محمد شکریفرد را باید شاعری جسور و آگاه دانست. شاعری که در عین رسیدن به یک زبان نئوکلاسیک و یکدست در اغلب آثار، از سرک کشیدن به فضاهای زبانی متفاوت و بعضاً متناقض واهمهای ندارد و به حدی از توانایی در پرداخت زبانی شعر رسیده است که بتواند واژهها و تعبیرها و تجربههای مدرن و متفاوت را در دل یک غزل کلاسیک هندی یا عراقی بچیند و مخاطب را هم اذیت نکند. درواقع، در گشایش با شاعری طرفیم که بلد است برای زدن حرفهای تازه و جوان و بهروز خود، چگونه با ابزار کلاسیک زمینهسازی کند.
با خاطرهها گرم گرفتم تو که رفتی
چندیست که از تو نه صدایی ست نه سیما!
یا:
تخصص دل من «تو شناسی» ِ محض است
دلم خوش است که در متن امتحان منی
از ویژگیهای قابل توجه و نسبتاً خاص شکریفرد در گشایش، رندی خاصی است که در ارائهی رگههای طنز در دل اشعار جدی و حتی محزون، خودنمایی میکند. طنزی که لزوماً هدفش خنداندن مخاطب نیست؛ بلکه راوی تلخندهای عاشقانه و تطبیقهای شاعرانهی فضاهای عاطفی با غیرعاطفی است. میتوان گفت عاشقی کردن شاعر در گشایش، واگویهی عشقهای کهن و تجربهشده در انبوه عاشقانههای کهن و حتی معاصر نیست؛ بلکه عاشقانههایی خاص و عینی است که امضای محمد شکریفرد را پای خود دارد و این نکتهی مثبتی در کتاب گشایش به شمار میرود.
تمثیل بدیعی است که در شعر بیاید
ویران شدن آنی من با «هیروشیما»
یا:
از جملهی غمهای پس از تو چه بگویم
آمار رسیده است به ارقام نجومی
ردپای زیستبوم و ویژگیهای معطوف به زادگاه شاعر در چندین اثر از آثار گشایش دیده میشود. شاعری ترکزبان که از تبریز – خطهی شهریار و شعر و طبیعت بی نظیر سبلان – در دنیای شعر قدم گذاشته است و همچنان در همان هوای شاعرانه نفس میکشد، نمیتواند از جوشش این نشانهها در شعرش بگریزد.
با من قدمقدم همهی شهر را بگرد
تبریز در کنار تو تبریز عاشقیست
یا:
«عاشیق اوخویار کن سارادان آغلاییرام من»
دنبال توام در دل هر «ماهنی» بومی
حماسه در دنیای شعری محمد شکریفرد جایگاه خاص خودش را دارد و علاوه بر اشعار آیینی و انقلابی، در عاشقانههای «گشایش» هم میتوان شاهدش بود. حماسه و شور و خروشهایی احساسی و اعتقادی که شاعر جوان را در قامت یک عاشق شوریده و انسان دغدغهمند و انقلابی به مخاطب نشان میدهد و این نکته، پسندیدهتر است آنگاه که شاعرانه و با رعایت همهی ظرافتهای شعری و ادبی بیان شده است.
صخره تنها سهمش از هر موج، سیلی خوردن است
صخره ام، میایستم؛ از دست سنگینش چه باک!
یا:
کمی قبل از وقوع واقعه بردار ابرو را
کمانداران لشکر هر چقدر آمادهتر بهتر
یا:
از لحظهای که شور حسینی بلند شد
از هر مناره بانگ خمینی بلند شد
به نظر میرسد محمد شکریفرد، با توجه به روحیهی نقدپذیری و علاقهاش به پیشرفت، شعرش را به جایگاه فعلی متوقف نمیبیند و این مجموعه را گشایشی میبیند به روزهای بهتر و آثار پختهتر و یکدستتر در آینده. آیندهای که در آن دیگر از تجربههای متفاوت و گاهی متناقض زبانی و مضمونی در غزلها و یا از یکنواختی کسلکننده و رفتن به سمت روایتهای صرفاً معطوف به محتوا در بخش قلیلی از آثار آیینی و انقلابیاش صحبت نکنیم.
راه روشن شعری محمد شکریفرد در گشایش بهخوبی باز و فراخ دیده میشود و امید است با تلاشهای بیش از پیش خود شاعر و البته توکل و توسل مدام، و نیز حمایتهای اساتید و مجموعههای شعری هدفدار و دغدغهمند، بهزودی شاهد آثار و مجموعههای پختهتر و غنیتر و شاهد شاعری کاملتر از خطهی تبریز باشیم. انشاالله.