عیادت رهبر معظم انقلاب از احمد عزیزی
04 شهریور 1391
11:23 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
هوای سحر در بیمارستان امام رضا (ع)/ خورشید انقلاب بر بالین عزیزی تابید ا
سرانجام در نهمین روز از سفر رهبر معظم انقلاب به کرمانشاه، بهشت احمد عزیزی که مدت هاست در بخش ICU بیمارستان امام رضا (ع) شهرستان کرمانشاه بستری است، به عیادت این شاعر آمد.
سفر رهبر معظم انقلاب به کرمانشاه، باردیگر یاد و خاطره احمد عزیزی، شاعر انقلاب را برای علاقه مندان شعر و ادب زنده کرد. شاعری که 15 اسفندماه 86 به دلیل کاهش سطح هوشیاری ناشی از تشنج، بیماری قلبی و کلیوی به کما رفت و از همان روز تاکنون در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه بستری است.
چندی پیش و در میانه ماه رمضان بود که شاعران برای شعرخوانی در حضور رهبری انقلاب گردهم آمده بودند. در آن جلسه رهبری در میانه احوالپرسی با شاعران، جویای حال احمد عزیزی شدند و با بیان این جمله که این موضوع در دل ما یک غصهای شده است، در مورد احمد عزیزی خطاب به وزیر ارشاد فرمودند: تحقیق و کمک کنید و اگر لازم است اعزام بشود.
در پی سخنان رهبر انقلاب، نمایندگان وزیر ارشاد راهی کرمانشاه شدند تا علاوه بر آگاهی از روند درمانی وی، راهکارهای موجود برای بهبود این روند را بررسی کنند.
اما فرصت مغتنم حضور خود معظم له در استان کرمانشاه و عیادت ایشان از این شاعر توانمند انقلاب آبی بر آتش ناراحتی و رنج های شبانه روزی این سال های عزیزی و خانواده این شاعر توامند و خوش قریحه بود .
اشتیاق عزیز و خانواده اش برای دیدار با رهبر معظم انقلاب به حدی بود که پس از اعلام خبر سفر رهبری به کرمانشاه، خواهر احمد عزیزی -که در همه این سال ها در کنار او بوده-، گفته بود که برادرش با شور و شعف خاصی، دیدار رهبر معظم انقلاب را انتظار میکشد و امیدوار است که در سفر حضرت آیتالله خامنهای به کرمانشاه، ایشان را از نزدیک ببیند.
وی با تاکید بر این که وقتی سفر مقام معظم رهبری و ورود ایشان به کرمانشاه را به احمد گفتم، سرشار از شعف و خوشحالی شد، افزوده بود: من خیلی امیدوارم، دعا میکنم و چشم به راهم که این سعادت نصیب من و احمد شود که دیداری از نزدیک با رهبر انقلاب داشته باشیم.
امروز رویای شیرین عزیزی که دمیدن هوای سحر بود، به واقعیتی شیرین تبدیل شده است، او که روزگاری نه چندان دور چنین در وصف ولی امرش سروده بود: «نمی گویم که در عالم ولی نیست/ ولی بالاتر از سید علی نیست/ بهشت ارزانی خوبان عالم/ بهشت من بجز سید علی نیست» امروز بهشت رویاهایش را که با پای خود به استقبال او آمده، به تماشا نشسته است.
اما عزیزی کیست که خورشید انقلاب در نهمین روز از سفر به کرمانشاه به عیادت او آمده است:
احمدعزیزی، شاعر انقلاب در چهارم دی ماه 1337 در سر پل ذهاب کرمانشاه به دنیا آمد. وی در کودکی با عشایر سیاه چادرنشین حشر و نشر فراوان داشت و قبل از رفتن به دبستان، خواندن و نوشتن را بدون داشتن معلم و تنها از روی کنجکاوی و تأمل و دقت از نوشتههای روی تابلوها و اسامی خیابانها و... به خوبی فرا گرفت.
عزیزی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی به دعوت شمس آل احمد به تهران آمد و موفق به دیدار شهید آیتالله مطهری شد. وی با آغاز جنگ به همراه خانواده به تهران آمد و سپس برای مدتی ساکن شهرستان نور شد سپس در تهران اقامت گزید و به همکاری با روزنامه جمهوری اسلامی پرداخت.
از جمله آثار ادبی او پیش از بیماری می توان به «کفشهای مکاشفه» 1367، «شرجی آواز» 1368، «خابنامه و باغ تناسخ» 1371، «ترجمه زخم» 1370، «باران پروانه» 1371، «رودخانه رؤیا» 1371، «ملکوت تکلم»، «سیل گل سرخ» 1352 اشاره کرد.
شعرعزیزی سبکی منحصر به فرد دارد به طوری که این سبک بصورت مثنوی در آثاری چون کفش های مکاشفه جلوه کرده است. تمایل سبک وی به معنویت و عرفان اسلامی با فرم جدیدی از مثنوی -ملهم از مثنوی مولوی- در شعر معاصر بینظیر است. این سبک تاثیر بسیار زیادی در شعر معاصر گذاشته است. اشعار عزیزی با عرفان اسلامی آمیختگی دارد و تمجید از اهل بیت در بیشتر آثارش موج میزند. همچون شعر زیر که در حال و هوای ماه رمضان و شب قدر سروده شده است.
بـــاز هـــوای ســـحـــــرم آرزوســـت / خــلـــوت و مــــژگـــان تــرم آرزوسـت
شـکــــوه غــربـــت نــبـرم ایـن زمـان / دسـت تـــــــو و روی تــــو ام آرزوســت
خــــســتـــهام از دیـــدن ایـن شـوره زار / چـشـم شـقــــایــــق نـگـرم آرزوســـت
واقــعـــه دیـــــدن روی تـــــــو را / ثـــانــــیـــه ای بـیـشــتــرم آرزوسـت
جــلـوه ایـــن مـاه نـــکـــو را بـبـیـن / رنــــــگ و رخ و روی تــــــوام آرزوسـت
ایــن شـب قـدر اســت کـه مــا بـا هـمـیـم؟ / مـن شـب قـــــدری دگــــرم آرزوســـت
حـــسِّ تــــو را مـیکـنـــم ای جـان مـن / عــزلـت بِـــیـتــی دگـــرم آرزوســــت
خـانـه عــشـِاق مــهـاجـر کـجـــاسـت؟ / در سـفـــرت بـــال و پـــــرم آرزوســـت
حــسـرت دل بـــارد از ایـــن شـعـــر مـن / جـام مِـیای در حـرمـــم آرزوســـــت
علاوه بر شعر، احمد عزیزی در نثر نیز، قلمی توانا دارد. نوشته های او که به "شطحیات" معروف است، در سال های پس از انقلاب در نشریات مختلفی همچون سوره آوینی منتشر شده است. متن زیر از جمله شطحیات احمد عزیزی است:
چترهای آسمانیمان را باز کنیم، خدا میبارد بر کوه، ابرها بر شانههای کوه سنگینی میکنند، آنان را تا نزد آلاچیق های خود راه دهیم.
دارد باران میبارد، اطراف چادر را با سرنیزههای آبائیمان گود کنیم. امشب مروارید از آسمان خواهد بارید، باید منتظر تگرگ باشیم، تگرگ زیبا، تگرگی که گردنبند پاره فرشتگان است؛ تگرگی که ناودان ما را پر از دانههای الماس میکند.
باد میآید، گیسوان خویش را چون بید بر دشت بگسترانیم، آتش، آتش مقدس را روشن کنیم که هدیه الهه نور به آدمیان است.
بر گرد آتش گرد آییم و از روزگاران کهن سخن گوییم، خرگوش ها در خواب خشیتاند، و خرس ها خرناسههای خود را برای فصل جاری شدن آبها ذخیره میکنند. فصل، فصل شکار شاپرکهاست. مهر ماه است. جشن مهرگان بگیریم. خوشههای انگور طلایی شدهاند، خورشید تاک برافروزیم.
بگذاریم سنگپشتها در میان سنگها آرام بگیرند، خلوت برکهها را بیهوده بر هم نزنیم، نگذاریم گزندی به مورچه برسد، نگذاریم کس از دیوار باغ، بالا رود. به همدیگر عشق و هندوانه تعارف کنیم!
فردا پشتبامهای ما سنگین خواهد شد. پاروزنان دریای برف را فراموش نکنیم. از پشت شیشههای مهگرفته و از کنار چراغهای گردسوز برای همه چراغهای زنبوری که اکنون بر بالای کندوی رَفهای از یاد رفتهاند پیام بفرستیم دوباره برای بازگشت چراغهای پیسوز دعا کنیم و چراغهای توری زیبا که ما را به یاد عروسی شکوفههای سپید میاندازند.
بیایید ترکخوردگیهای تعصب را درمان کنیم، روی زخم دلها نمک بپاشیم، بیایید برای تندرستی مادران باردار و بر چیدن سیمهای خاردار دعا کنیم.
چیزی دیگر به عید عود نمانده است خود را مانند آیینه پاک کنیم.
منبع :
خبرگزاری شبستان
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.