موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

شعر

چرا بشکسته زلف یار فایز/ مگر افتاده از جای بلندی؟
دوبیتی های فایز دشتستانی برای زلزله دشتی

چرا بشکسته زلف یار فایز/ مگر افتاده از جای بلندی؟

25 فروردین 1392 | 12:24

گذشت ایام گل ای بلبل زار/ بکن چون من ز هجران ناله بسیار/ گل تو سر زند هر ساله از نو/ گل فایز نمی روید دگر بار
شاعر اهل بیتی زکات طبعش را می‌دهد
مرتضی امیری اسفندقه از شعر فاطمی می گوید:

شاعر اهل بیتی زکات طبعش را می‌دهد

24 فروردین 1392 | 12:49

ارادت شاعران به اهل بیت(ع)، ارادتی است که می‌خواهند زکات طبع خود را بدهند؛ هر چند اهل بیت(ع) به زکات نیازی ندارند. در واقع تو به عنوان شاعر در حال پرداخت تاوان شاعری خود هستی که هوای تو را داشته باشند، کسانی که دستشان بالاترین دست‌ها است و باید با تو...
دریده گشت زمین و خمیده گشت نبات
بازخوانی قصیدۀ قطران تبریزی در روزهایی که همدرد مردم داغدیدۀ بوشهر هستیم

دریده گشت زمین و خمیده گشت نبات

24 فروردین 1392 | 12:04

گویا قطران از طبقۀ دهقانان بود که از دهقانی به شاعری افتاده بود؛ چنانکه خود او گفته: یکی دهقان بدم شدم شاعر زنادانی / مرا از شاعری کردن تو گرداندی به دهقانی
یک سحر _ شبنم بود مهمان به گُل
مثنوی درخشان حاج علی انسانی برای حضرت زهرا س

یک سحر _ شبنم بود مهمان به گُل

22 فروردین 1392 | 15:17

دید شرح حال او ناگفتنی‌ست/ای زبانم لال، زهرا رفتنی‌ست/چشم، بر رخ اشک نَم نَم می‌فروخت/ نرگسش بر لاله شبنم می‌‎فروخت
شهر می ترسد از وزیدن باد
شعری از امیر توانا املشی برای زلزلۀ بوشهر

شهر می ترسد از وزیدن باد

22 فروردین 1392 | 14:14

خواهرم ذره ذره می‌سوزد، زیر پاشویه‌ها و تب برها/ عشق با پای خستۀ پدرم، می‌دود پا به پای دکترها/ باغبانان پیر با افسوس، از میان خرابه و آوار/ یاس‌های معطر خود را می‌کشانند سوی چادرها
ماه رد شد لرزلرزان امشب از شهر خموشان
مرثیه ای از محمدحسین انصاری نژاد برای زلزله بوشهر

ماه رد شد لرزلرزان امشب از شهر خموشان

22 فروردین 1392 | 13:03

ماه رد شد لرزلرزان امشب ازشهر خموشان/دارد از بالا می افتد سخت تبدارست اینجا/دارد از آن سوی گندمزارمی آید پریزاد/شروه خوان کوچ فایزهای بسیارست اینجا
در شرح سرگرمی‌های جاده
خوانش غزلی از محمدمهدی سیار به قلم دکتر عباس احمدی

در شرح سرگرمی‌های جاده

21 فروردین 1392 | 17:09

شاعر- مسافر ما در این غزل چشم خود را نه برای رسوب دادن الهامات شعری در ذهن خویش که برای رهایی از زرق و برق دنیای اطراف و سرگرمی های آن می بندد.
وقتی زبان رسمی این سرزمین شعر است
خوانش غزلی از محمدحسین نعمتی به قلم علی داودی

وقتی زبان رسمی این سرزمین شعر است

19 فروردین 1392 | 21:40

این غزل را چند سال پيش شنيدم و به نظرم بدک نبود و ساده از کنار آن گذشتم. اما بعد از شش سال شاید هم بیشتر دیدم که هنوز شمایلی از آن در ذهنم باقی است و برایم جای سوال بود، برگشتم یکبار دیگر خواندم و دوبار و دوباره!
ای آفتاب خانه‌ی حیدر! مکن غروب
دو شعر فاطمی از حاج علی انسانی

ای آفتاب خانه‌ی حیدر! مکن غروب

19 فروردین 1392 | 09:20

در هر قدم نشینم و خیزم میان راه /پیری بر این جوانی من گریه می‌کند/ گردون، که خود کمان شده، با چشم ابرها / بر قامت کمانی من گریه می‌کند
در خانۀ زهرا همه معراج نشینند
شعری فاطمی از سیدحمیدرضا برقعی

در خانۀ زهرا همه معراج نشینند

19 فروردین 1392 | 09:14

در خانهء زهرا همه معراج نشینند/ آنجا که به جز چادر او نیست گلیمی/ ای کاش در این بیت بسوزم که شنیدم/ می سوخت حریم دل مولا چه حریمی
صفحه 402 از 441ابتدا   قبلی   397  398  399  400  401  [402]  403  404  405  406  بعدی   انتها