شهرستان ادب: سیزدهمین ماهشعر آفتابگردانها، با حضور اعضای ادوار مختلف دورههای آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی در محل مؤسسۀ شهرستان ادب برگزار شد. ماهشعر، عنوان سلسلهبرنامههایی است که بهصورت ماهانه به همت دفتر شعر مؤسسۀ فرهنگیـادبی شهرستان ادب برگزار میشود و در اینجلسات ماهانه، مجموعهشعر یکی از اعضای آفتابگردانها مورد نقد و بررسی قرار گرفته و اعضای ادوار مختلف ایندورههای آموزشی، به شعرخوانی میپردازند.
سیزدهمین ماهشعر آفتابگردانها، به نقد و بررسی مجموعهشعر «حاشا» سرودۀ «رضا یزدانی» که از سوی انتشارات شهرستان ادب روانۀ بازار کتاب شده، اختصاص داشت. کارشناس این برنامه «محمدحسین نعمتی» و اجرای این جلسه بر عهدۀ «میلاد عرفانپور» بوده است.
به دعوت مجری برنامه، اولین شاعر آفتابگردانی، خانم «ریحانه کرامتی» از اعضای دورۀ هفتم آفتابگردانها بود که غزلی خواند. ابیاتی از اینغزل را در ادامه میخوانیم:
آیینه در آیینه خود را در تو میبینم
در شادیات شادم در اندوه تو غمگینم
آیین من سرشار از نور است و زیبایی
مدیون عشق توست هر آیینه آیینم
محمدحسین نعمتی در مورد غزل کرامتی گفت: «شعر روان و خوبی بود. برخی جاها خلاقیتی داشت که جذاب بود. برخی ابیات میتوانستند ارتقا پیدا کنند. من دوست دارم شاعران جوانی که غزل میگویند وزنهای دیگری را هم تجربه کنند؛ زیرا که تجربۀ نو و تازهای است و سبب میشود مضامین هم متفاوت شوند».
«حسین رضاییان» دومین شاعر آفتابگردانی بود که به شعرخوانی پرداخت. او غزلی توحیدی خواند:
از خویش خالی جان من اما پر از توست
تا چشم من میبیند این دنیا پر از توست
از هرطرف از هرجهت از راست از چپ
دنیای من از پست و از بالا پر از توست
محمدحسین نعمتی در خصوص اینشعر گفت: «غزل خوبی بود. بهطورکلی در غزل و در شاعرانی که غزلسرا هستند ظرفیت مصرعهای فرد گاهی مغفول میماند. مصرعهای فرد پتانسیل خوبی دارند و با توجه به اینکه در بند قافیه و ردیف نیستند، راحتتر میتوان حرفهای تأثیرگذار را آورد. در مورد اینشعر به نظرم آمد، شاعر از مصرعهای فرد با سهلانگاری عبور میکند تا برسد به مصرعهای زوج. در شعر، ذهن را محدود نکنید و اجازه بدهید مخاطب لذت ببرد. به شما توصیه میکنم به خطرکردن در شعر. خطر کردن به شعر ایده میدهد. در بعضی ابیات اینشعر، صراحت بیان وجود دارد درحالیکه شاعر میتواند بیشتر به آنها بپردازد تا از اینصراحت کاسته شود».
شاعر بعدی که به شعرخوانی پرداخت «مهدی چراغزاده» از تهران بود. ابیاتی از غزل او را با هم میخوانیم:
زیر باران از دم تجریش میرفتم ونک
دختری تنها و غمگین داشت میزد نیلبک
شوق موسیقی و باران، جمعه نزدیک غروب
میروم همراه بغضی کهنه با صدها ترک
کارشناس سیزدهمین ماهشعر آفتابگردانها افزود: «اینشعر ازجمله غزلهایی بود که حرکت داشت. ایندست غزلها در اواخر دهۀ 70 رواج زیادی پیدا کرده بودند و غزلهای خوبی در اینزمینه سروده شد. غزلهایی که روایت دارند. بعدها وقتی اینغزلها را تجزیه میکردیم؛ یعنی بیت بیت به شعر نگاه میکردیم فارغ از روایتش، جذاب نبودند؛ زیرا بیتها استقلال نداشتند. بهنظرم اینکه بیتها در عین استقلال، جایگاه مناسب خودشان را در شعر داشته باشند و روایتگری هم بکنند، بهتر است. وقتی ما به بیت بهصورت جدا نگاه میکنیم باید شاعرانگی داشته باشد. بیت آخر که «خانهات آنسوی آزادی است» خیلی زیبا بود، ولی باید ببینیم چقدر مخاطب غیرتهرانی با شعر ارتباط میگیرد».
خانم «لیلا علیزاده» از اعضای دورۀ هفتم آفتابگردانها، شاعر بعدی بود که غزل پیوستۀ فاطمی خواند:
تاریک بود و ماه زمین رو گرفته بود
شب بوی یاس و نرگس و شببو گرفته بود
خورشید آرمیده در قلب به خاک هم
دیگر به درد فاطمهاش خو گرفته بود
مهمان ویژه و کارشناس برنامه در رابطه با شعر او گفت: «در حوزۀ شعر آیینی سخت است که غزلی بگویی که هم نو باشد و هم شأن آن بزرگواران حفظ شود و هم خلاقیت داشته باشد، همۀ اینها شاعر را محدود میکند، ولی شاعر توانسته خوب از پس این مسأله بربیاید. غزلی که خوانده شد، دارای عاطفۀ بالایی بود. انتخاب تعابیر و واژهها خیلی خوب بود». میلاد عرفانپور مجری برنامه هم در رابطه با اینشعر گفت: «شعر زبان سالمی داشت و تصاویر خوبی را در خود گنجانده بود».
«رضا خسروی» از اعضای دورۀ سوم آفتابگردانها از تهران، شاعر بعدی سیزدهمین ماهشعر بود که غزلی را از کتاب تازه منتشرشدهاش بهنام «دستباف» خواند:
چیزی نپرس درد دلم چارهساز نیست
حرف دلی که روی زبان رفت راز نیست
پیدرپی زمین و زمان خوردنم آموخت مرا
پشت هیچ فرودی فراز نیست
نعمتی در مورد غزل خسروی گفت: «غزلهایی که ردیفشان «است و نیست» است، سختیهای خاص خودش را دارند؛ چراکه شاعر باید حکمت و حکم شاعرانهای صادر کند. او غزل رضا خسروی را موفق دانست و بهعقیدۀ او شاعر توانسته بود از پس ردیف بهخوبی بربیاید».
آفتابگردان بعدی «مهدی کازرونی» بود که یکرباعی و یکنیمایی خواند. رباعی او را با هم میخوانیم:
آهسته و بیسروصدا خواهد شست
آرامآرام بیریا خواهد شست
بیآنکه کسی بو ببرد باران باز
تا صبح تمام شهر را خواهد شست
محمدحسین نعمتی توجه دوستان جوان به قالبهای مختلف شعری را بسیار خوب دانست. شعر نیمایی ایشان را شعری موفق دانست و افزود یکی از آسیبهای شعر نیمایی این است که شاعر نداند چگونه شعر را آغاز کند و چگونه به پایان ببرد، اما در این شعر آقای کازرونی اینضعف وجود نداشت.
«سیدعلی شاهچراغی» شاعر بعدی بود که غزلی را برای حاضران خواند:
درخت تشنۀ اینعشق برنخواهد داشت
برو که دوستی ما ثمر نخواهد داشت
تو را برای همیشه ز یاد خواهم برد
از این به بعد نگاهت اثر نخواهد داشت
«محمدرضا درخشان» شاعر دورۀ هفتم آفتابگردانها، شعر طنزی را برای حضار خواند:
این شنیدم که یکریاضتکش
می خورد کل سال یکبادام
در شگفت آمدم سپس رفتم
تا بپرسم سؤال از بابام
در ادامۀ این ماهشعر، خانم «سمانه خلفزاده» از شعرای دورۀ ششم آفتابگردانها از قم دو رباعی به مناسبت چهل سالگی انقلاب و یکغزل عاشقانه خواند:
هرچند لطیف مثل باران بودی
هنگام خروش همچو طوفان بودی
با مردم و قرآن و هویت همراه
جمهوری اسلامی ایران بودی
سیزدهمین ماهشعر آفتابگردانها که به نقد و بررسی مجموعهشعر «حاشا» نیز اختصاص داشت، در این قسمت از ایننشست، به دعوت مجری، شاعر اینمجموعه، «رضا یزدانی» پشت تریبون حاضر شد تا چند شعر از مجموعهشعر خود را قرائت کند.
شهر را گرفته است دود، دود بیامان
باز هم چپق بهدست ایستاده آسمان
کوه را نگاه کن کوه کدام کوه
گمشده میان دود آه کوه بینشان
یاد روزهای دور تا ابد بخیر را
روزهای بیغبار روزهای مهربان
روزهای چهچه در سکوت سبزهزار
روزهای چک چکِ از گلوی ناودان
باغهای سبز بود جای مهربان شدن
کوچههای تنگ بود جای آشتیکنان
ناگهان به خواب رفت آن بهار دلنشین
ناگهان سکوت شد نغمهخوانی بنان
روستای خوب ما ناگهان چه شهر شد
دود آمد و نسیم کوچ کرد ناگهان
موی زرد خویش را آفتاب وا نکرده بود
ماه پشت برجها رفتهرفته شد نهان
صبح بینفس شده قلب خاروخس شده
راستی کجاست نور راستی کجاست جان
راستی چه شد بهار من چرا چنین شدم
راستی کجاست عشق من چرا شدم چنان
کاشکی نه بیم بود کاشکی نسیم بود
اینکه اینچنین زده است لرزه بر وجودمان
این هوا گرچه نیست پاک زندهایم باز
زندهایم از دل پر امید من بخوان
از هوای خوش بخوان گرچه سالهاست
که شهر را گرفته است دود، دود بیامان
شعر دوم یزدانی را با هم میخوانیم:
دوشنبه بود که رفتی
دوشنبه بود که دست خدانگهدارت
مرا به خانه سپرد
مرا به این همه اندوه بیبهانه سپرد.
دو شنبه بود که لرزاندی بلور اشک من
این شیشۀ شکستنیام را.
دوشنبه بود که رفتی
دوشنبه بود که بردی دل فکستنیام را
و هردوشنبه پس از تو کنار پنچره میایستم
و دور دور شدنهای دخترانی را نگاه خواهم کرد
که مثل رفتن تو میروند به شوق بوسهای
آنسوی پارکهای قرار
به شوق رد شدن از کوچههای پرتکرار.
برای من که پس از تو
ستارههای در آنسوی آسمان شباویزان
ستارههای گریزان
فقط غم آوردهاند.
چه فرق دارد شب چه ساعتها و دست در روز
و چه ساعتی رفتن
و اینکه اصلاًً امروز روز چندم هفته است
به جز دوشنبه که رفتی چه فرق دارد اصلاً
کدام روز هوا صاف است
کدام روز هوا گریهدار و ابر و گرفته است
از آن دوشنبه که رفتی
تمام هفته دوشنبه است
تمام ماه دوشنبه است
تمام سال دوشنبه است
نعمتی با تبریک به یزدانی به خاطر شعرهای خوب و پختهاش، سخنان خود را در مورد مجموعهشعر «حاشا» آغاز کرد: «دیدن شعرهایی اینچنین خوب از شاعری جوان جای تبریک دارد. اینکتاب توجه من را جلب کرد خصوصاً در بخش نیمایی خیلی جالب توجه بود. در نمایشگاه کتاب امسال هم استقبال خیلی خوبی از اینکتاب شد. توجه شاعران جوان به انواع قالبها و تسلط آنها خیلی خوب است.
شخصیت شاعر را در شعر آزاد و شعر نو بیشتر میشود جستجو کرد. در شعرهای نیمایی، یزدانی را خیلی بیشتر میشود فهمید که با چه شاعری طرف هستیم و اندیشه و فکر شاعر چیست. کاش شعرهای یزدانی اسم داشتند تا تشخص شعر بیشتر نمایان بشود. نگاه شاعر نسبت به اطراف خیلی خوب است. توجه به زبان توسط شاعری به این جوانی خیلی پخته و کامل بود خصوصاً قافیههای شعرهای نیمایی ایشان مثل:
این منم کنون
که زندگی خویش را ساده باختم
این منم که هیچگاه
با خودم نساختم
به نظرم؛ یزدانی خیلی خوب با زبان در شعر برخورد کرده و باعث شده که شعرهای نیمایی او در ذهن مخاطب ماندگار بشوند.
نعمتی در ادامه به غزلهای کتاب اشاره کرد و افزود: عنصر طبیعت گرایی در غزلهای یزدانی، مشخصهای است که بیشتر به چشم میخورد. برای نمونه، در غزل اول اینکتاب، شاعر میگوید:
به سبزهوار درخت رفتم سلام کردم به جان به کفها
کفن به تن آمدند گلها کفن به تن مثل سربداران
یکی از خوبیهای اینمجموعه این است که شاعر کلمات خوبی در دست دارد. در صورتی که گاهی میبینیم شاعر کلمه کم دارد و مضامین تکراری به کار میبرد. جانمایی خوب کلمات در شعر اهمیت فراوانی دارد و در شعرهای اینکتاب به خوبی این رعایت شده است. یکی از مزیتهای این کتاب این است که میشود بارها خواند و در هربار خواندن لایههای جدیدی از کتاب را کشف کرد.
در صفحه 37 کتاب، شعری که به امامخمینی (ره) تقدیم شده، جا داشت تا برخی ابیات کم بشوند. بعضی شعرها در کتاب اضافۀ دنبالهدار دارد و اگر کم بشوند، بهتر است و زیبایی شعر را بیشتر میکند. به نظر من ملاحت، به شعر حسن میدهد و شخصیت آقای یزدانی دارای اینویژگی است. شعر باید ملیح باشد تا خواننده بتواند با آن ارتباط برقرار کند. خلاقیت، جستجوگری و بازیگوشی از ویژگیهای یکشاعر خوب است که باعث میشود شعر جذابیت بیشتری برای مخاطبان داشته باشد. با توجه به اینکه اینکتاب، اولین کتاب ایشان است امیدواریم در آینده شعرها و کتابهای بیشتر و بهتری از ایشان ببینیم.
خانم «سپیده ترابیفر» آفتابگردان بعدی سیزدهمین ماهشعر بود که شعر سپیدی خواند:
یخ کردهام
از آفتاب زمستان، هیچآبی گرم نمیشود
تو سردی
آنقدر سرد که حس میکنم هرگز من نبودهام
و در سرزمین زیبایی نزیستهام
...
«محمد هدایتزاده» از شاعران دورۀ هفتم آفتابگردانها شاعر بعدی، غزلی برای حضار خواند:
چقدر پشت همین شیشههای تار بمانم
چگونه از غم دوریت، خانه را بتکانم
دلم بدون تو پوسید در اتاق نگفتی
چقدر چشمبهراه صدای زنگ بمانم
«مهدیه انتظاریان»، عضور دورۀ پنجم آفتابگردانها، غزلی خواند که در ادامه، ابیاتی از آن میآید:
دیشب دلم شکست دلی که نداشتم
آنکه همیشه پیش تو جا میگذاشتم
آن دل که ذکر روی لبانم گواهیاند
از شکوههای بیشترش باز داشتم
«رضا سهرابی» از شاعران دورۀ سوم آفتابگردانها از اصفهان یکرباعی و یکغزل به شهیدحججی تقدیم کرد:
این عشق اگر خطاست برمیگردم
اینبار اگر نخواست برمیگردم
در تکتک اشتباههایم به کنار
از هرچه که راه راست برمیگردم
در ادامه «حمیدرضا مداح» از شاعران آفتابگردانی دورۀ هفتم نیز غزلی خواند:
سررشتۀ عشق را خدا داد به تو
پا بند توأم دستمریزاد به تو
عشق افتاد زمین و آسمان از چشمم
آن لحظه که چشمان من افتاد به تو
آقای «محمد میرزایی بازرگانی» از شاعران دورۀ دوم آفتابگردانها آخرین شاعر آفتابگردانی بود که به شعرخوانی پرداخت:
من غمم... بیشتر از این چه بگویم دیگر؟
ماتمم... بیشتر از این چه بگویم دیگر؟
مؤمنم، گاه ولی شوق گناهی دارم
آدمم... بیشتر از این چه بگویم دیگر؟
به دعوت میلاد عرفانپور، در انتهای سیزدهمین نشست از جلسههای ماهانۀ آفتابگردانها باعنوان «ماهشعر»، کارشناس این نشست، محمدحسین نعمتی غزلی را برای حاضران خواند:
چه شعرها که به دنبال فتحکردن توست
و خون هرچه که شعر نگفته گردن توست
بزن به آینه امواج گیسوانت را
کمک کن آینه دلتنگ شانهکردن توست
بداهه نیست که روخوانی است از لب تو
نه از من است که این شعرها هم از من توست
بگیر باز مرا در تنور آغوشات
جهنمی هم اگر هست بیگمان تن توست
مباد خنده شود محو از لبان تو عشق
که خط قرمز من خندههای روشن توست
گفتنیست گزارش تصویری سیزدهمین ماه شعر آفتابگردانها نیز پیش از این در سایت شهرستان ادب منتشر شده است.
گزارش: شهریار شفیعی