شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ وطن امروز: دنبال یکرمان خوشخوان خوشفهم کمحجم میگردید؟ حوصلۀ زیادهگویی نویسنده و توصیفات پرپیچ و تاب را ندارید؟ میخواهید یککتاب زیبا و خوشقیافه را به عزیزی هدیه بدهید؟ قیمتش هم اگر مناسب باشد، عالی میشود؟ «یکفصل در کوبیسم» را حتماً جزء گزینههایتان قرار دهید!
هنر «مجید زارع»، طراح جلد زیباترینکتاب جهان، در همان نگاه اول روی جلد «یکفصل در کوبیسم» خودش را نشانتان میدهد. از همینطرح جلد خلاقانه هم بهراحتی میتوانید محتوای کتاب را حدس بزنید. آنقلب فانتزی نشسته روی جلد میگوید احتمالاً شما با یکعاشقانۀ ملایم طرفاید و در عاشقانهها همیشه پای یکزن در میان است. اینبار البته اولینرمان «اعظم عبدالهیان» خیلی بیشتر از آنچه فکرش را میکنید، عاشقانه و زنانه است.
از نام کتاب پیداست که قرار است مستقیم یا غیرمستقیم، شاهد پیوندی با نقاشی باشیم. چنین نیز هست. اینرمان کمحجم در 110صفحه به روایت زندگی دختر گرافیست و نقاشی به نام «بهار» میپردازد که به اقتضای تحصیل در تهران، از شهرستان به پایتخت آمده و در یکخانۀ مجردی زندگی میکند. زندگی همسایههای او و فراز و نشیبهایی که طی رابطه با بهار پیدا میکنند، روایتهای فرعی کتاب را میسازند. روایت اصلی اما، رابطۀ کاری و سپس احساسی پیچیدهای است که بهار با یکی از همکاران جوان خود به نام «کیوان» پیدا میکند. همینرابطه است که منجر به حضور بهار در سلسلهای از درگیریهای ذهنی و دشواریهای اجتماعی میشود که همۀ آنها حول یکنقطه میگردند: دردسرهای زنبودن.
اشتباه نکنید! این از آنرمانهای فمینیستی غلیظ نیست که با جهتگیریهای شدید و زاویههای تند آزارتان بدهد یا کاری کند که همین 110صفحه را نیمهکاره رها کنید. اتفاقاً مسئلۀ نویسنده دقیقاً نقد همیننگاه تکجانبه و رسیدن به قضاوتی عادلانه و صحیح از دشواریهای یکزندگی زنانه در یکاجتماع متمدن بشری است. داستان با خلق یکتابلوی نقاشی معناگرا در باب عشق بهعنوان پروژۀ دانشگاهی بهار، هم در ذهن او و هم در جامعۀ او، مابهازای بیرونی پیدا میکند و با وقایعی که در ادامه پیش میآیند، پیوند میخورد. اینپیوندها با همۀ آسیبها و دشواریهایی که به همراه دارند، نویسنده را به یکجهانبینی نو میرسانند که خود، بزرگترین اتفاق رمان و حتی سختترینتصمیم نویسنده برای خلق چگونگی پایان اثر است.
قلم نویسنده که به مدد زنبودن، بسیار با فضای رمان همخوان و همراه است، سخت صیقلخورده و روان است. توصیفات بیش از آن که به فضاهای بیرونی معطوف شوند، راه خود را به درون شخصیتها باز میکنند. آنها با جزئینگری و نکتهسنجی نویسنده، ذهن ما را بهخوبی درگیر فراز و نشیبهای ذهن بهار و نگاه او به پدیدههای اجتماعی پیرامونش میکنند؛ چنان که وقتی کتاب را به پایان میبریم، گویی هنوز در ذهن بهار ماندهایم، با او خاطرات کودکی و نوجوانیاش را مرور میکنیم و با او میاندیشیم که چه بر او گذشت و چگونه گذشت.
به فراخور طرح و سپس شخصیتی که اینبانوی نویسنده برای رمانش انتخاب کرده، نباید منتظر صحنهپردازیهای جذاب و لوکیشن داستانی عظیمی باشید. گرچه تعدد فضاهای خارجی همچون یکخانۀ قدیمی، مترو، دفتر کار و خانه، چرخش متوازنی به فضاسازیهای داستان داده، اما یکفصل در کوبیسم بیش از آنکه رمان اتفاق باشد، رمان شخصیت است یا به بیان بهتر، یکرمان روانیاجتماعی دقیق و باریکبینانه. انگار فضای زندگی در پایتخت با همۀ درگیریهای ذهنی و سرشلوغیهای پیوستهای که به نوعی انزوای ناخواسته منجر میشود، راه خود را به رمان باز کرده است، اما ارجاعات ذهنی بهار به دیگردورههای ذهنی او، راه را بر تنوع فضاها و روایتها میگشاید.
«یکفصل در کوبیسم» که خروجی دیگری از مدرسۀ رمان شهرستان ادب است، از آنرمانهاست که ذهنتان را در رویارویی با پدیدههای اجتماعی و قضاوتهای شخصی شما در باب آنها به چالش میکشد، در عین حال، حوصلهتان را هم سر نمیبرد. انگار نرم و لطیف، به نرمی کشیدهشدن قلمموی بهار بر بوم مقابلش، حرفش را در لفافهای از کلمات نجیب و آرام در گوشتان زمزمه میکند و شما را با چالشهایی که در ذهنتان به پا کرده، تنها میگذارد.