چشم تو چون کرشمۀ پنهانی آورد
بیسر و سامانی | شعری از مهرداد اوستا
13 تیر 1398
19:09 |
0 نظر
|
امتیاز:
5 با 1 رای
شهرستان ادب: ستون شعر سایت شهرستان ادب را با شعری از زندهیاد «مهرداد اوستا» بهروز میکنیم:
چشم تو چون کرشمۀ پنهانی آورد
دل را به کار بیسر و سامانی آورد
اشکم ببین به دیده و برپا مکن دگر
در راه سیل خانه، که ویرانی آورد
چشمی که چشمه با رگ ابر بهار داشت
جای سرشک، سوسن بستانی آورد
منگر به تاب آن سر گیسو، که گفتهاند:
سیر بنفشهزار، پریشانی آورد
با عشوۀ نگاه تو و گردش سپهر
دل بستم و به بار پشیمانی آورد
از شور باده نرگس بیمار او مرا
آن حالتی که دانم و میدانی آورد
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.