شهرستان ادب: در ایام دهۀ کرامت شما را به خواندن عاشقانهای آیینی از کتاب «آنجا که نامی نیست» سرودۀ استاد یوسفعلی میرشکاک در ستایش حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها دعوت میکنیم.
نامِ توام میبرد آن سوی نامِ خودم ماه صلا میزند باز به بامِ خودم ای تو مه و مهرِ من! آینهی چهرِ من! گرمیِ بازارِ توست اینکه به کامِ خودم بی تو نه روزم نه شب، آینهی حیرتم صبحِ تماشای تو پردهی شامِ خودم جان تویی و تن منم، نه، تن و پیراهنم نیز تویی، زین سبب محوِ خرامِ خودم گر به خودم کار هست غیرِ توام یار نیست جز به خودم کار نیست، چونکه غلامِ توام نامِ تو را میبرم میروم از یادِ خود بازمیآرد به خود از تو پیامِ خودم تا به خود آری مرا دور مدارم ز خود از میِ دیدار تو مستِ مدامِ خودم دور فکند آن که زاد، مهرفکند آنکه داد بار دگر همچو باد جا به کنامِ خودم آه مترسان مرا از رمهی دشمنان یوسفِ زهرای تو، شورشِ عامِ خودم هدهدِ سلطانِ دین، زهرهی مهرآفرین داد به عرشِ برين ره به سلامِ خودم فاطمه اختالرضا آینهي هل اتی زینبِ کبری شد و خواند غلامِ خودم ای صنمِ موسویِ! من خطِ بینقطهام فکرِ خط و خال تو ذکرِ مدامِ خودم گرنه به کامِ توام بندهی نامِ توام هیچ نیازیم نیست با تو به نامِ خودم
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز