شهرستان ادب: پروندۀ «برای سپهبد سلیمانی» در سایت شهرستان ادب را با دوشعر از محمدرضا طهماسبی تقدیم به این شهید سرافراز بهروز میکنیم.
گرچه شکستهشاخساریم، گرچه ترکخورده اناریم
گرچه ز داغ مهربانان آتشگرفته لالهزاریم
گرچه شبیه آبشاران چون هقهق یکریز باران
یکچند در اندوه یاران چون گریۀ بیاختیاریم
گرچه چو آتش داغداریم، گرچه سیهپوش نگاریم
بر سینه گرچه مینگاریم ما از شهیدان شرمساریم
باشیم آیا یا نباشیم؟ وقتش شده همشانه باشیم
پنهان چرا در خانه باشیم؟ ما تیغ تیز آبداریم
آمادۀ خون و قیامیم از پای تا سر انتقامیم
ما جاننثاران امامیم جنگاوران کارزاریم
این عاشقی گر نیست پس چیست؟ عاشقتر از ما خود بگو کیست؟
در ما نشان خستگی نیست ما عاشقان کهنهکاریم
دنبال اقیانوس گشتیم از سنگ از صخره گذشتیم
دریادلان کوه و دشتیم، باری چو جوی و جویباریم
برگو به ابن سعد و حجاج ما را نمییابید محتاج
چون چون خلیج فارس مواج چون چون دماوند استواریم
ایرانیان بانجابت فرهنگمان عشق و شهادت
ما فرش خوشنقش صلابت با تاروپود اقتداریم
مرد و زن از هر سو رسیدیم ایرانیان روسفیدیم
ما رستم و گردآفریدیم الحق کز این ایل و تباریم
تو عمروعاصی حرف مفتی لات و مناتی و میافتی
اینبار کجبین! راست گفتی، ما انحنای ذوالفقاریم
قاسم سلیمانی منم من، قاسم سلیمانی تویی تو
او ما شد و دنیا بداند پیوسته ما در انتشاریم
***
دوباره مست می ناب صبحگاهی شد
دو رکعت از خم جنت زد و الهی شد
چو داد بوسه به دستان حضرت خورشید
از آن دقیقه دگر دشمن سیاهی شد
برای آنکه گذارد سری به دامن نور
شبانه همره ماه و ستاره راهی شد
برای آنکه بمیرند در رکاب علی
شبیه جمله رفیقان خود سپاهی شد
برای گوش سپردن به نالههای ولی
رسید و همسفر کفتران چاهی شد
نگشته ذرهای از اعتبار مالک کم
وگر به حکم معاویه دادگاهی شد
پس از شهادت سردار کاظمی میگفت
رفیق! نوبت من بود اشتباهی شد!
کسی به گوش وی آهسته این بشارت داد
تو پیش از آنکه بمیری شهید خواهی شد