این یکی دوروزه، جنبش بیزاری از دیگری، در میان رگهای قدرتمند از روشنفکران ادبی و سینمایی ایران به راه افتاده تا ما به نحوی شاهد به ثمر رسیدن تلاش صدوبیست سالۀ حضرات منوّرالفکر باشیم در آموزش و القای رواداری و نوعدوستی به ایرانیان! حقیقت این است که هنرمندان و ادبیاتچیهای ایران، عمری بر در و دیوار این مُلک نوشتند و خواندند که افق ما آزادی و تفاهم و احترام به مخالف است و هر آن کس که مثل ما فکر نمیکند. امّا امروز میبینیم که در حرکتی جمعی و بدون معارض، با افتخار سینه پیش انداختهاند و در اعلام بیزاری از هموطنان از یکدیگر پیشی میگیرند. شخصاً سالهاست به پوچ و توخالی بودن تمام شعارها و افههای این جماعت پی بردهام و قیافۀ مزوّر و دروغزنشان دائم پیش چشمم است. چه آرمانهای بلندی که این پادشاهان ظاهرساز برایمان به تصویر نکشیدند در طول این یک قرن، و بعد چه معلّقها که نزدند! کسانی که خود را معلّم جامعه لقب دادند و گفتند ما مربّی ملّتیم برای رسیدن به صلح و آرامش، با هر نسیمی تب کردند و به ضرب هر تپانچهای از کوره دررفتند و زنجیر در زمین و آسمان انداختند. گفتند ما راهنمای حکومتهاییم و متذکّران ایرادها و کجرویها امّا خود همیشه کج نشستند و خلاف کردند و جلوتر از حکومتها برآشفتند. چه کسی باور میکند -حتّی در همین دنیای بلبشو- که مدّعیان فرهنگ و فکر و هنر یک ملّت موج بیزاری راه بیندازند در جامعه و نفرت بپراکنند و کینورزی را فضیلت جا بزنند؟ آیا حقیقتاً میتوان منکر باژگونگی زمانه شد با این وضعیت؟ این جماعت سالها در گوش خلق خدا خواندند که حتّی دشمنتان را دوست بدارید امّا درست در سر بزنگاهها دوست را هم از زخم خنجر کین خود بینصیب نگذاشتند. غیرقابلباور است که یک اظهار نظر عادّی از طرف یک نظرگاه متفاوت دربارۀ رفتار هنرمندی، اینچنین دشمنانه پاسخ بگیرد و وای از روزی که تفنگ بیفتد به دست این مدّعیان! در آن روز بیشک تمام این کلمات پرنفرت تبدیل به گلوله خواهند شد و بر سینۀ هر آن کس که در صف ارادت و بندگیشان نیست، خواهد نشست. این همه از جشن بیزاریشان پیداست.
پ.ن: لاف عشق و گله از یار، زهی لاف دروغ/ عشقبازان چنین، مستحق هجرانند
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز