لالهاي گلرنگتر از ما كجا دارد بهار؟
در حناي خون ما گر دست نگذارد بهار؟
باز هم باز است مشتش در اقاقيزار ما
هر چه دست از آستين، رنگين برون آرد بهار
رنگ ميبازند در گلخانه ی خرداد ما
هر چه در گلدان اُردي لاله ميكارد بهار
سبز كن دست دعا اي باغبانِ انتظار!
تا چراغ لاله را روشن نگه دارد بهار
باغ را تاراج خواهد كرد گلچين زمان
يكنفس گر پلك، روي پلك بگذارد بهار
سرختر از ما نميخندد به روي مرگ سرخ
زير پاي خارها را هر چه ميخارد بهار
خواب خاموشي نگيرد لالهاي را زين چمن
با تمام ابرهايش سنگ اگر بارد بهار!