موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu
معرفی کتاب «یکی بود ... سه تا نبود»

جنگی که بود، جنگی که نبود

10 اردیبهشت 1393 06:42 | 0 نظر
Article Rating | امتیاز: 5 با 1 رای
جنگی که بود، جنگی که نبود
شهرستان ادب: یکی بود، یکی نبود، مطلع همه داستان هایی است که بیشتر ما در کودکی شنیده ایم. شنیدن نام کتاب با این عنوان که یکی بود و سه تا نبود، برای شروع اسم آدم را یاد داستان های همان دوران می اندازد؛ داستان هایی که در اوج مشکلات و ناخوشی ها به خوشی و شیرینی می رسد و آخر قصه مخاطب با آرامش و سکوت می رسد. کتاب یکی بود .... سه تا نبود هم از همین دست است. این داستان نوشته مهدی کفاش است و انتشارات افراز هم آن را منتشر کرده است. 

داستان این کتاب هم در مانند همان داستان ها به پایانی شیرین و خوشایند تمام می شود. ماجرای داستان این کتاب آن قدر ظریف و لطیف از کنار ماجرای جنگ عبور کرده که در عین این که احساس می کنی داستان، روایت جنگ است، هیچ اثر مستقیمی از آن نمی بینی. شاید اسم جنگی که بود و جنگی که نبود، هم برای این مجموعه داستان بیراه نباشد. روایت مخاطب از ماجرای جزایر مجنون از جمله نمونه های بی بدیل این ظرافت است؛
محمد علی دست از قیچی کردن بر می دارد: «هیچ چیز عادی نیست. همه چیز را انگار از قبل می دانستند. مجنون جنوبی دستمان بود. راه اصلی مجنون شمالی هم از جنوبی بود. یک گُله جا را آن چنان می کوبیدند که آدم سهل است هیچ موجود زنده ای آنجا زنده ای ممکن نبود آن جا زنده بماند. دژهای بتونی (ب) مانند را نفهمیدم از کجا آوردند، میگفتند طرحش از اسرائیل است. اصلا جزایر مجنون ساختگی بود، دورش همه هور بود و نیزار و آب که با جز و مد شط پر و خالی می شد. آن قدر خاک آورده بودند و ریخته بودند شده بود، جزیره.»
 
ماجرای کش مکش های درونی زیاد شخصیت اصلی داستان که در بخش اول روایت کننده است و در بخش های دیگر روایت شونده؛ همه و همه نشان از بودن هایی است که به نبودن می رسد. این داستان چند شخصیت اصلی دارد؛ منصور، جانبازی است که به واسطه روابط و شاید نشانه هایی که از جنگ همراه خود دارد به جایی رسیده و کاری هم به دور و برش ندارد. هدف اش بزرگ شدن و بودن است در چشم یک محبوب، مینو. مینو شخصیت دوم داستان است که همسر منصور است و منصور هدف اش در تمام طو داستان مسنوست هدفی که شاید هیچ وقت به آن نرسید. یوسف شخصیت دیگر داستان است. یوسف در همه این روایت ها وجود دارد در عین حال که هیچ نشانی از او نیست همه مختصاتش و کارکردهایش و حضور نامرئی اش در تمام مراحل اثر دارد. شخصیت یوسف که در عین عاشقی، صبور است. در عین مشکلات و سختی ها کاملا آرام است. شخصیتی که همیشه منصور را آزار داده و همه بودن هایش در زمان بودن برای منصور ناخوشایندی به همراه داشته است. شاید وجوه مختلف این شخصیت نامرئی و اسم اش را به توان به طور غیر محسوسی به وجود نازنین امام غائب از نظر هم نسبت داد. 

ماجرای نشانه هایی از یوسف در بخش اول داستان نشان می دهد که منصور به عنوان شخصیت اصلی کسی است که در لحظات آخر از او اطلاع داشته و همراهش بوده است. یوسفی که همه از دیده هایش تعریف می کنند و کسی در زمان حال او را ندیده و نمی شناسدش؟
این کتاب در محافل مختلفی مورد نقد و بررسی قرار گرفته است از آن جمله می توان به جلسه نقد با حضور خانم بلقیس سلیمانی اشاره کرد، او معتقد است: 
«این کتاب کتاب قابل اعتنایی هست مخصوصا از جهت موضوعی که به آن پرد اخته است. چون موضوعی است که بخشی از باورها و روان ما را شکل می‌ دهد. پرداختن به این موضوعات سخت است و موضوعات عقیدتی را نمی‌توان به راحتی داستانی کرد. این داستان بر یک طرح پیچیده مبتنی است. زندگی سه آدم را شرح می ‌دهد. «منصور» و «مینو» که زن و شوهر هستند محور قصه هستند و «شاهد» که شاهد زندگی این دو است.» 
داستان یکی بود سه تا نبود با شمارگان نشر ۱۱۰۰نسخه با حجم حدود ۲۰۰ صفحه توسط نشر فراز منتشر و توزیع شد. 



کانال شهرستان ادب در پیام رسان ایتا کانال بله شهرستان ادب کانال تلگرام شهرستان ادب
تصاویر پیوست
  • جنگی که بود، جنگی که نبود
امتیاز دهید:
نظرات

Website

تصویر امنیتی
کد امنیتی را وارد نمایید:

در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.