شهرستان ادب: یکی از شاعرانی که هفتهی اخیر به حلقهی آفتابگردانها پیوست و شعرخوانیاش مورد توجه و استقبال شعرا قرار گرفت، شاعر ناآشنا اما با استعداد کشورمان، سعید پورطهماسبی است. پورطهماسبی، که متولد سال ١٣٦۲ در تهران است به دلیل حضور نداشتن در محافل شعری، کمتر برای اهالی ادبیات شناخته شدهاست، اما شعر او شعر محکم و فکرشدهای است. این شاعر، دستی هم در هنرهای دیگر دارد و فارغالتحصیل مقطع کارشناسی دانشگاه هنر اسلامی تبریز است. در زیر، غزلی پورطهماسبی با ردیف ابرها را میخوانیم که در هفتهی گذشته در حلقهی آفتابگردانها خوانده و پسندیده شد.
این اشکِ چشمِ مرثیهبارانِ ابرهاست
باران، چکیدهی غم پنهان ابرهاست
این ناگهان شکستن بغض گلوی رعد
برقی از آتشی است که در جان ابرهاست
بر تنگدل تمام جهان تنگ میشود
سرتاسر آسمان، همه زندان ابرهاست
هرکآسمانتر است، غمش بیکرانتر است
دریا، گواه اشک فراوان ابرهاست
ای زیستن! مساوی خود را گریستن
این اشکها به پای تو تاوان ابرهاست
درد آن زمان که هستی بربادرفته است
جز گریه چیست آنچه که درمان ابرهاست؟
گاهی سیاه و غمزده، گاهی سپید و شاد
حالم شبیه حال پریشان ابرهاست
این خود شروعِ راهِ به دریا رسیدن است
باران گمان مدار که پایان ابرهاست...