«يک دفتر و دو مجموعهشعر»
یادداشت رضا وحیدزاده بر «مثل يک درخت» حامد محقق
05 آذر 1394
17:22 |
1 نظر

|
امتیاز:
5 با 4 رای
شهرستان ادب به نقل از آرمان: متن پیش رو یادداشت شاعر و پژوهشگر گرامی آقای رضا وحیدزاده بر مجموعه شعر «مثل یک درخت» سرودۀ حامد محقق است. اين مطلب پيش از اين در صفحه ادبيات روزنامه آرمان در شمار 2872 به چاپ رسيده است.
«يک دفتر و دو مجموعهشعر»
اهالی شعر سالهاست حامد محقق را با شعرهای کودکش میشناسند؛ با نیماییهای کوتاه و لطیفی در حال و هوای دنیای زیبا و شاعرانة کودکان. مجموعهشعر «مثل یک درخت» او نیز که به تازگی و به همت شهرستان ادب منتشر شده است، دفتر دیگری از شعرهای این این شاعر آرام و مهربان کودک است. این مجموعه با دقت خوب ناشر توانسته است از مشخصات فنی و ظاهری متناسب مخاطب خود نیز برخوردار شود؛ چراکه قطع و جنس کاغذ «مثل یک درخت» و همچنین کار گرافیکی این مجموعه به خوبی شرایط سنی مخاطب خود را رعایت کرده است.
به گفتۀ صفحۀ شناسنامۀ اثر، تصویرسازیهای کتاب «مثل یک درخت» را مهدی بادیهپیما انجام داده است؛ تصویرسازیهای موفقی که مخاطبی چون من را به این گمان میاندازد که گویا با دو مجموعهشعر روبروست؛ مجموعه اشعار مکتوب حامد محقق و مجموعه اشعار مصور مهدی بادیهپیما. بسیاری از تصویرسازیهای بادیهپیما به خوبی توانسته است شعرهای حامد محقق را در این مجموعه همراهی کند و حتی برخی از آنها گاهی خود مبدل به اثری مستقل و شاعرانه شدهاند. چندتایی هم البته به نظر میرسد نتوانستهاند پا به پای سایر تصویرسازیها حرکت کنند.
به عنوان مثال در صفحۀ 10 این مجموعه تصویرسازی انجامشده به خوبی توانسته است با شعر محقق همراه شود و بلکه آن را تکمیل کند. همچنین است شعر صفحۀ 18 و تصویرسازی مربوط به آن که حتی چند گامی نیز از شعر مورد نظر پیشتر رفته است. تا جایی که میتوان گمان کرد شعر ضمیمۀ تصویرشده است. گاهی نیز همچون شعر و تصویرسازی صفحۀ 5، به نظر میرسد تصویر مسیر خود را از شعر جدا کرده است و خود شعر مصوری کودکانه و مستقل شده است. البته نمونههایی چون تصویرسازیهای صفحات 13 و 31 را نیز میتوان نام برد که تصویر از شعر جا مانده است و نتوانسته است خود را با خیال شاعر همراه سازد و در حد یک کارگرافیکی ساده متوقف شده است. اما در مجموع شعرها و تصویرسازیهای «مثل یک درخت» را میتوان ترکیب شاعرنۀ موفقی از متن و تصویر دانست.
نیماییها کوتاه حامد محقق در این مجموعه را میتوان در ادامۀ حرکت شعری وی دید. در واقع چهرهای که از محقق در این دفتر میبینم همان تصویر آشنای سالهای اخیر او است؛ نیماییهای کوتاه و مقتصدانهای که شاید هر کدام را بتوان قطعۀ جداشدهای از یک شعر بلندتر فرض کرد. قطعاتی که متناسب با حال مخاطب خود، کوچک شدهاند تا بتوانند لقمه لقمه در دهان ذهن او قرار بگیرند و خیال او را رشد بدهند. به عنوان مثال در صفحۀ 4 با شعری روبرو هستیم که به نظر میرسد در فضایی جز این، خود میتوانست لختی از یک تصویر کاملتر و بزرگتر باشد: پشت لب باغچه/ سبز شد/ باد گفت/ غنچۀ نازی شکفت.
اما گویا شاعر با درک شرایط ذائقۀ مخاطب خود ترجیح داده است به همین میزان از خیالانگیزی بسنده کند و کشف کوچک و لطیفی چون سبز شدن پشت لب باغچه را برای ثبت یک شعر و برانگیختن عاطفه و خیال مخاطب کافی بداند. حقیقت آن است که فهم و به کار بستن همین تعادل در شعر کودک کار چندان آسانی نیست و در میان انبوه کتابهای شعر کودک موجود در بازار نمونههای فراوانی را میتوان یافت که دستشان از رسیدن به همین نقطۀ تعادلی مهم کوتاه مانده است؛ آثاری که یا با لحنی به ظاهر صمیمی، به زبانی نامتناسب با شرایط مخاطب کودک گرفتار آمدهاند و یا از سوی دیگر با رقت و تنکیِ بیش از اندازۀ خیال از مخاطب خود عقب ماندهاند. به نظر میرسد محقق در پی سالها کار کودک تا حدود بسیاری توانسته است به این مرز تعادل نزدیک شود.
البته روشن است که میزان توفیق شعرهای این دفتر نیز در رسیدن به آنچه گفته شد یکسان هم نبوده است. به عنوان مثال شعر ص 18 از جمله نمونههایی است که در مرز شعربودن ایستاده است و چنانچه گذشت نجات خود را از این ورطه باید تا حدودی مدیون تصویرسازی خوب بادیهپیما بداند. یا شعر صفحۀ 34 که به نظر میرسد ارتباط دقیقی با حال و هوای مخاطب کودک خود ندارد و نمیتواند حرف خاصی برای او داشته باشد. چراکه مضمون خسته شدن از خویشتن به لحاظ روانشناختی بیشتر مرتبط با شرایط سنی نوجوان و جوان است و نه کودک. از سوی دیگر این مضمون و پرداخت فرمی آن برای مخاطب بزرگسال نیز چندان تازگی ندارد و این گروه از مخاطبان نیز نمونههای تکراری بسیاری را پیش از این از همین مضمون و با همین بازی شکلی در خاطر دارند.
اما گذشته از این موارد معدود، عمدۀ شعرهای دفتر «مثل یک درخت» را میتوان اشعار موفقی دانست که هر یک به تنهایی میتوانند پیشنهادهای شایستهای برای پرورش ذوق و خیال مخاطب کودک خود محسوب شوند. به این نمونهها توجه کنید: آسمان/ بغض کرده است/ از میان ابرها/ رودهای خشک را/ نگاه میکند. این شعر ضمن برداشتن گامهایی کوتاه و محتاطانه جهت تقویت قوۀ خیالپردازی مخاطب با جانبخشی به پدیدهها، عاطفۀ او را نیز در جهتی مثبت و انسانی تقویت میکند و حس شفقت و مهربانی به اطرافیان را در او برمیانگیزد. یا همچنین اشعاری چون شعرهای صفحات 20 و 24، سالها/ در کنار جادهها و راهها/ ایستادهاند/ چشمشان به راه یک پرنده/ یک کلاغ/ تیرهای چوبی چراغ. به مخاطب کودک خود با صبوری و دقت، اهمیت نگاه تازه و دوباره نگریستن به جهان اطراف را گوشزد میکنند.
همچنین به استناد شعرهای همین دفتر میتوان دید که محقق در طی سالها کار کودک چه خوب آموخته است که برای سخن گفتن با این گروه از مخاطبانش باید از چه زبانی بهره بجوید تا در همین محدودة دایرۀ تنگ واژگانی، خیال شعرهایش را به پروازد درآورد. او برای این کار از نشانهها و عناصر آشنا با جهان کودک نیز غفلت نمیکند: مهربانتر از درختها/ هیچکس ندیده است/ مهر آفرین میوهها/ نوش جان شاخههایشان. در همین شعر انس مخاطب با عنصری چون مهر آفرین و تجربۀ او از احساس خوش هدیه گرفتن آن از معلم خویش، دستمایۀ ارزشمندی برای انتقال حس محبت و موفقیت در کارهای خوب به او شده است.
یا در شعر دیگری مثل «بالهای مادرم»: دور گنبد طلا/ یک کبوتر سفید/ گرم چرخ خوردن است/ بالهای او/ رنگ چادرنماز مادر من است. تجربۀ آشنای رفتن به اماکن زیارتی به همراه والدین، تبدیل به فرصت خوبی شده است تا بازیهای چشم مخاطب با تصویرهای اطراف خود و چرخ خوردن نگاهش میان چادرهای خانمهای زائر و بال زدنهای کبوتران حرم، به همنشینی معناداری چون رنگ چادر و بال کبوتر بینجامد. در اینجا باید به نام شعر نیز توجه کرد که نقش بسزایی در تکرار طنین شعر ایفا میکند.
«مثل یک درخت» دفتری غنی از شعرهایی ساده و صمیمی است که میتواند بهانۀ خوبی برای همراهی والدین و کودکانشان با یکدیگر برای تجربۀ مشترک لحظاتی شاعرانه و لطیف باشد.