«اربعین است» | شعری از مرتضی امیریاسفندقه
10 آذر 1394
18:54 |
1 نظر
|
امتیاز:
5 با 10 رای
شهرستان ادب: با تسلیت به مناسبت فرارسیدن اربعین حسینی، شما را به خواندن مثنویِ زیبایی از استاد مرتضی امیری اسفندقه شاعر توانای کشورمان دعوت میکنیم. در سالهای اخیر با پررنگشدنِ راهپیماییِ عظیم شیعیان در اربعین، شعرهای زیادی برای این مناسبت مهم سروده شده است. اما مثنوی زیر با اینکه از سرودههای قدیمی امیری اسفندقه و پیشتر از سالهای اخیر است، حس و حالِ حماسی و سلوکی این روزها را با خود دارد.
زمین و آسمان اندوهگین است
هلا ! هو ! های ! یاران ! اربعین است
دوباره نوحهخوانان دم گرفتند
سراغ از خیمۀ ماتم گرفتند
دوبارۀ روضۀ عباس و اکبر
گلاب ِگریه بر گلهای پرپر
دوباره اسب، محمل، گاهواره
سه شعبه تیر و طفل شیرخواره
دوباره جلوۀ خورشید در شب
خروش ِ آسمانافروز ِ زینب
جنون کن ای دل مجنون! جنون کن
به جوش آمد دوباره خون، جنون کن
جنون کن ، خونِ شیعه بیقرار است
چهل شب رفت و زینب داغدار است
چهل شب رفت و زینب چشم بر در
چهل شب رفت و زینب بیبرادر
چهل شب ناقهها از گریه در گل
چهل شب داغ آلالله بر دل
چهل شب، هر شبش فریاد در کوه
چهل شب، هر شبش چِل چلّه اندوه
جنون کن ای دل مجنون ! جنون کن
به جوش آمد دوباره خون، جنون کن
چهلّم شد بیا از چلّه بیرون
چهلّم شد، بیا جوشید این خون
نجوشیده اگر خون تو خام است
چهلّم شد بیا چله تمام است
نجوشیده اگر خون تو خون نیست
جنونت کامل ای مردِ جنون نیست
چهلّم با تو میگوید بپاخیز
سبک از "اشقیا خوانان" بپرهیز
چهلم با تو میگوید: کجایی؟
بگیر از دست سرداران عصایی
عصا تا ناگهان از پا نیفتی
جدا از جنبش مولا نیفتی
چهلم با تو میگوید : مسلمان !
بریز این خون ِ جوشان را به میدان
چهلم شد که تو پنهان نباشی
موافق با "مخالفخوان" نباشی
چهلم شد بیا در جمع یاران
"موافق گرد با ابر بهاران"
چه جای چله و چلّه نشین است
هلا چلّهنشینان! اربعین است
بیا با "اولیا خوانان" سفر کن
به بیتی مثنوی را مختصر کن :
چهلم شد، بیا چله خلاف است
شراب ِخون ِشیعه صاف ِصاف است