شهرستان ادب: احمدرضا رضایی، شاعر جوان اصفهانی، بهتازگی شعری سروده است در حال و هوای فیلم «ایستاده در غبار» و به سردار احمد متوسلیان تقدیم کرده است. این شعر را با یکدیگر میخوانیم:
چشمها به جاده مات، بلکه سر رسد سوار
رخ نشان نمیدهد باز هم شبیه پار
کهتران سیه به بر لیک تشنۀ خبر
مهتران نشستهاند داغدار و سوگوار
ناگزیر و بسته است، خسته و شکسته است
دستهای زیر سنگ، دوشهای زیر بار
پاوه گرم بوی او، سر به راه خوی او
صبر سرکشش شده است کوههای استوار
گرگ و میش فتنهگون، ما زبون و سرنگون
مانده او ولی هنوز، ایستاده در غبار
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز