شهرستان ادب: شعری میخوانیم از عارفه دهقانی در همدردی با خواهران و برادران مسلمان میانمار:
خجالت میکشیم از ادعاهامان، میانمارا! که خونیندل نکرد اخبارتان در این میان، ما را
چه کودکها که از آغوش مادر، زیر پا رفتند!چه مادرها که پیش از سوختن، دیدند آنها را
فقط دق میکنیم و در گلو، فریاد، میسوزد! همه خاموش! گویا خواب برده کل دنیا را
یمن، با دستهای کودکی وا کرد چشمش را! سعودی دید و اسرائیل و آمریکا و بودا را!
اگر بود، از نو، حافظ میسرود این را که آن گرگان«چنان بردند صبر از دل که ترکان، خوانِ یغما را»
به لبها بانگِ «عجّل فی ظهور صاحب العصر» است خدایا، جان به لب هستیم! برگردان مسیحا را
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز