شهرستان ادب: پرونده بهاریه را امروز با یک سپید و یک غزل از دکتر علیرضا قزوه به روز میکنیم. این دو بهاریه شعرهایی بودند که این شاعر سرشناس در شب شعر بفرمایید فروردین شهرستان ادب برای حضار خواندند.
چه دیر آمدی بهار!
درست روزی که دستهای همه خالی است
و کاسههای نگاهها همه خالی
درست سال قبل
دو ماهی قرمز
در کاسهی مسین نگاهم میچرخیدند
و سکّهای به رنگ خورشید در قلبم بود
حالا
حتّی همین شعر
همین گلهای کاغذی
از من فرار میکنند
فقط حس میکنم عمو نوروزها
زیادتر شدهاند
***
مقصد از عید تماشاست به دیدن برسیم
مثل یک سیب، الهی! به رسیدن برسیم
مثل نوروز دمادم نفسی تازه کنیم
دم به دم دل بدهیم و به دمیدن برسیم
خانقاهی است در این باغ و در این جامهدران
کاش یک شب به تب جامه دریدن برسیم
روز و شب این همه گفتیم و نگفتند چه گفت
کاش در غار حرایش به شنیدن برسیم
عرفات است جهان مشعر الغوث کجاست؟
شاید امشب به منای طلبیدن برسیم
رکعتینی به تماشای قدش سر خم کن
پیش از آنی که به پابوس خمیدن برسیم
برگها آینه چیدند به پای من و تو
پیش از افتادنم کاش به چیدن برسیم
هرچه گفتند و شنیدیم ز فرودس، بس است
بارالها! نظری! تا به چشیدن برسیم