به نظر شما ورود شعر هیأتی یا شعر آیینی به مسائل روز چه توجیه و ضرورتی دارد؟ عدهای کلاً منکر این بحث هستند و عدهای هر شعری که پیام سیاسی نداشته باشند را محکوم میکنند.
اصل ورود که بهنظرم ناگزیر است و باید قاعدتاً شعر عاشورایی، شعر شیعی و شعر عدالتخواه اینطور باشد که درباره زمانهاش سخن بگوید. چرا که نمیشود امامی را که زنده است با امت غایب و مرده روایت کرد. باید روایت امامی که حاضر و زنده است، با روایت امت حاضر توأم باشد. معنای امام این است که پیشاپیش امتی قرار گرفته است و آن را به سمت توحید و عدالت هدایت میکند. در زمانهایی امکان این امر وجود نداشته است اما بعد از انقلاب اسلامی الحمدلله شعر با نگاه به امت حاضر از امام حرف میزند.
همانطور که در زیارتنامهها هم میخوانیم از اعتقادات مسلم ماست که ائمه حاضر و ناظرند و سلام ما را پاسخ میگویند. از این نظر، اگر آنچه بر امتِ امام میرود گفته نشود نقصی در کار هست. البته اگر یک شعری صرفاً به مرثیه پرداخت یا فقط ذکر مصیبت کرد، نمیتوان به آن ایراد گرفت که چرا روایت امت حاضر در آن غایب است و این کمی سختگیرانه و وسواسگونه است، اما مجموعه نگاه یک شاعر و مؤلف و مداح به عاشورا باید قاعدتاً امت حاضر را در همراه با امام روایت کند.
چالشهایی درباره ورود شعر به مسائل سیاسی و اجتماعی وجود دارد. یک سمت این چالش سیاسیکاری و وارد شدن به دستهبندیهای سیاسی است و سمت دیگر این چالش نوعی سکولاریسم و بیتوجهی به مسائل روز است. چطور باید بر این چالش در شعر هیأتی و عاشورایی غلبه کرد؟ چالش دیگر هم این است که در صورت اشاره به مسائل روز عدهای میگویند حال محرمی و عزاداری در آنها کمرنگ میشود و از زمینه محرمی بیرون میزند و اصطلاحاً گلدرشت به نظر میرسد. نظر شما چیست؟
این که ممکن است هر فعالیتی دچار آسیب شود مسلم است. ملاک این است که ما با تقوا و در نظر گرفتن رضایت خدا وارد این کار شویم و مراقب ورود نفسانیات باشیم. از طرف دیگر دانش سیاسی و اجتماعی کسی که در این زمینه سخن میگوید باید بالا برود.
اینکه یک رسانه موضوعی را برجسته کند و ما هم به تبع آن وارد میدان شویم درست نیست. ممکن است آن رسانه خبرگزاری و روزنامه داخلی باشد یا تلویزیون بیبیسی و صدای آمریکا. باید به این سمت برویم که شناخت خودمان را شرایط اجتماعی زمانه خودمان بالا ببریم، نگاه بزرگان را در رشتههای مرتبط با تحلیل زمانه و اجتماع پیگیری کنیم. در این صورت شاعر میتواند نگاه توأم با انصافی داشته باشد و به دامهای اینچنینی نیفتد.
اگر بخواهیم مصداقیتر صحبت کنیم، مثلاً آقای مطیعی شعری که در عید فطر خواندند، واکنشهای متفاوتی را برانگیخت. عدهای آن را جناحی دانستند و عدهای هم بسیار استقبال کردند.
موضوع واکنشها بحث دیگری است که باید ببینیم از کجا شروع میشوند و چه شاخهها و اهدافی دارند. اما خود شعر، بحث دیگری است. اگر ما در شعری بیانصافی و ابتذال ژورنالیستی ببینیم، میتوانیم آن را نقد کنیم، اما کارهای آقای مطیعی بهنظرم رویکرد مناسبی دارند.
به نظرم دلیل اینکه برای عدهای دافعه دارد، تازگی این موضوع است. قاعدتاً اشعار باید از ابتدا اینگونه به مسائل روز ورود میکردند اما چون در طول سالیان متمادی حاکمانجور بر جامعه سیطره داشتند و امر به معروف و نهی از منکر دشوارتر بوده، مداحان و شاعران به ذکر بسنده میکردند تا عَلمها برپا بماند برای روزی مثل حالا؛ اما حالا هم که انقلاب اسلامی آمده اگر قرار باشد ما هم مثل دورانی عزاداری کنیم که سلاطین جور حکومت میکردند، پس فایده انقلاب اسلامی چیست؟
امر به معروف و نهی از منکر فلسفه قیام عاشورا بوده است. متن صریح خطبه منای امام حسین؟ع؟ این است که من برای اصلاح امت و اهداف اینچنینی قیام میکنم. اگر ما مدام از جور امت غایب بر امام حاضر حرف بزنیم، کار ما نقص دارد و طبق اهداف امام نیست.
تازگی این پدیده چه الزاماتی دارد؟
خود این بحث که موضوعات سیاسی و اجتماعی در نوحهها وارد شوند تازه است و ممکن است با سلیقه عدهای جور نباشد. یکی دیگر از جنبهها این است که از منظر زیباییشناسی زبان ممکن است دچار بحران باشد. شعر عاشورایی مثلاً در یک دوره تاریخی زبان خاصی داشته است اما اکنون کلمات و ترکیبات جدیدی به صورت ناگهانی وارد میشوند که برای مخاطب هیأت انفجاری به نظر میرسد. این میتواند برای مخاطب بحران ایجاد کند. طبیعتاً شعر باید با تلمیحات درست و سنجیده همراه شود. در واقع شناختی که شاعر از ظرفیتهای زبان دارد باید شناخت از مسائل روز همراه شود و کار نویی ارائه شود که برای مخاطبی که ذائقه سنتی دارد در فهم شعر هیأت، زننده نیست و دافعه ندارد. مثلاً خود بنده تجربهای داشتم. در نوحهای که برای آقای مطیعی گفتم میخواستم تکیه بر توان داخلی و مضمون اقتصاد مقاومتی را بگنجانم. به همین منظور گشتم بهدنبال صحنهای از کربلا که این مضمون در آن صحنه باشد. مثلاً به آن تصویری رسیدم که امام تکیه بر شمشیر خودش میزند و میایستد. این مضمون را اینطور گفتم و آقای مطیعی خواندند که: «تکیه بر تیغ خودت کردی، رو به نامردان نیاوردی» این برای مخاطب سنتی هیأت هم قابل پذیرش است. چون از همان زبان و تصاویر استفاده شده است اما مثلاً در حین سینه زدن اگر از عبارت «توان داخلی» استفاده کنیم یک طنز ناخواسته شکل میگیرد و فضای نوحه را خراب میکند.
بهنوعی این بحثی را که میفرمایید میتوان ذیل موضوع «زیباییشناسی شعر سیاسی عاشورایی» یا «زیباییشناسی شعر عدالتخواه هیأتی» جای دارد.
بله، شما باید مضمون امروزی را با زبان متناسب با هیأت بیان کنید. مثلاً اگر حقوقهای نجومی امروز مطرح است، شما باید در عاشورا و کربلا و سرنخها را از خود آن صحنه پیدا کنید. این کارهایی است که در همکاریهای بنده و دوستانمان با آقای مطیعی انجام شده است. دوستانی مانند آقای سیار و آقای عرفانپور. عناصر عاشورا در متن زمانه ما میتواند معنایی را متبادر کند که به مسائل روز مرتبط است. هر کلمهای را اما نمیتوان وارد کرد. البته بعضی جوانترها که شور و شوقی دارند، از این کارها میکنند که به نظرم باید به تجربههای موفق نگاه کنند که مضامین سیاسی-اجتماعی چطور با همان زبانی گفته شده است که از متن هیأت بیرون نمیزند و در عین حال نگاهی نو دارد و عناصر تازهای را ایجاد میکند.