شهرستان ادب به نقل از مجلهی سلام بچهها:
عمو رو کرد به من و گفت: «خب نیلوخانم! نگفتی هدیهتو پسندیدی؟»
نیشم باز شد و گفتم: «واااای عمو دستتون درد نکنه. عالی بود. »
ـ خدا شانس بده.
سهیل بود که هنوز سرش پایین بود. عمو خودش را به نشنیدن زد. خاله کیسههای زباله را گذاشت روی اپن و گفت:«آهای آقا سهیل! یه تکونی به خودت بده، این کیسهها رو ببر بذار تو حیاط. »
یکدفعه سهیل مثل یک نارنجک که افتاده باشد وسط آتش، منفجر شد و داد زد: «به من چه! مگه تولد من بوده؟ تولد هرکی بوده خودش برداره ببره. » همه جا خوردیم. سهیل چنان بلند نفس میکشید که صدای نفسهایش شنیده میشد. کلافه از جا جهید و راهش را کشید سمت اتاق. عمو صدایش را کمی بالا برد و گفت: «میگم سهیل! یهدفعه امتحانی هم که شده آدم باش! شاید خودتم خوشت اومد. »
این بخشی از رمان شاخدماغیها است. رمانی که از نوجوان امروزی میگوید و ما را با قصۀ جذابش سرگرم میکند. نیلوفر که پدر و مادرش برای درمان بیماری مادر به خارج رفتهاند، مجبور میشود برای چند ماهی به خانۀ خالهاش برود و کنار پسرخالههای پرشر و شورش بماند. سهیل که از نیلوفر خوشش نمیآید و او را رقیب خود میداند، شمشیرش را از رو میبندد تا حسابی حال نیلوفر را بگیرد و ماجراهای زیادی درست میکند؛ ماجراهایی که تمام نوجوانهای امروزی با آنها دست به گریباناند و بعضی وقتها ممکن است به فاجعه ختم شوند.
شاخدماغیها با دو راوی پیش میرود و قصه را از نگاه نیلوفر و سهیل روایت میکند و این یکی از محاسن این کتاب است؛ زیرا هم نوجوان دختر از خواندن کتاب لذت میبرد و هم خوانندگان پسر. نثرِ روان و جذاب و مناسب حال و هوای نوجوان جسور امروزی نیز، از دیگر محاسن این کتاب است. لحن و تکیهکلامهایی که نشان میدهد نویسنده، نوجوان را خوب میشناسد و خوب توانسته با شخصیتهایش همذاتپنداری کند. هرچند که شخصیتپردازی میتوانست قویتر صورت بگیرد و ماجراهای نفسگیر بیشتری ذهن مخاطب را درگیر کند، اما در همین حد نیز قصه آنقدر جذاب هست که خواننده را به دنبال خود بکشاند.
همۀ نکات مثبتی که مطرح شد، باعث گردید که شاخدماغیها در جایزهی ادبی پروین، در بخش نوجوان دیده شود و تقدیری این جشنواره شناخته شود. جایزهی ادبی پروین، یکی از بزرگترین جوایز ادبی کشورمان است که هر دوسال برگزار میشود و کتابها را مورد بررسی قرار میدهد. این دوره نیز مربوط به آثار چاپ شده در سال95 و 96 بود که کتاب شاخدماغیها موفق شد در بخش کتابهای نوجوان، تقدیریِ این جشنواره شناخته شود. باید به خانم سیدهعذرا موسوی بابت خلق این اثر و کسب این جایزه تبریک و خسته نباشید گفت. ضمناً رمان شاخدماغیها در شانزدهمین جایزهی قلم زرین نیز در بخش کودک و نوجوان نامزد شد و چیزی نمانده بود تا خانم موسوی با همین کتاب یک جایزۀ مهم دیگر هم دریافت کند.
البته سیدهعذرا موسوی که زبان نوجوان را خیلی خوب بلد است، یدطولایی در کسب جوایز مهم دارد و تابهحال جوایز زیادی کسب کرده که فقط چند مورد را برای نمونه بیان میکنم:
رمان دلقک و نارنج تلخ از انتشارات قدیانی: در سال 95 نامزد جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش کودک و نوجوان شد.
مجموعهداستان کوتاه جشن باغ صدری از انتشارات شهرستان ادب: این مجموعه شامل هفت داستان با موضوع انقلاب است و داستانهای این مجموعه موفق به کسب شش جایزهی ملی از جمله جشنوارهی انقلاب، جشنوارهی اشراق و جشنوارهی شعر و داستان جوان سوره شدهاند.
از دیگر آثار سیدهعذرا موسوی میتوان به:
یادداشتهای داستانی «گربۀ معبد کنکور» در نشر معارف
مجموعهی هشتجلدی «داستانهای بوستان سعدی» از نشر زنبور، در دست چاپ
اشاره کرد.
این پیشینهی درخشان و آشنایی مختصر با خانم موسوی عزیز، ما را بیشتر ترغیب میکند تا به سراغ کتاب شاخدماغیها برویم و یکی دو روزی را با این کتاب سرگرم باشیم. از حق نگذریم، نام و طراحی جلد این کتاب نیز بسیار ترغیبکننده است. نشر شهرستان ادب برای طراحی جلد این کتاب، کاری متفاوت انجام داده و نظر مخاطب نوجوان را حسابی جلب کرده است. حتماً برایتان سؤال پیش آمده است که شاخدماغیها چه کسانی هستند و طرح جلد کتاب که عکس یک کرگدن را نشان میدهد، چه مفهومی دارد. با هم این بخش از کتاب را میخوانیم:
«آرمان گفت: «نظرت چیه اسم گروهمون رو بذاریم شاخدماغیها؟»
ابروهایم را درهم کشیدم و گفتم: «شاخدماغی دیگه چیه؟» لبهایش کش آمدند.
ـ کرگدن دیگه. همون که روی دماغش یه شاخ داره.
خودم و آرمان را شبیه دوتا کرگدن با دوشاخ روی بینی دیدم که داریم چهارنعل توی خانه میتازیم و همهچیز را به هم میریزیم و موکا هم توی دست و بالمان وول میخورد. دلم خنک شد. مطمئن بودم که وقتی نیلو بیاید، حسابی حالش گرفته میشود و میرود تو لک. ولی حقش بود!
فکرش را که میکنم، میبینم نیلو هم از یک شاخدماغی هیچی کم ندارد. او هم اگر اراده کند، میتواند بزند و همهچیز را درب و داغان کند. مثل یک کرگدن بیفتد توی زندگی آدم و همینطور دور خودش بچرخد و همهچیز را خرد و خاکشیر کند. بعد هم برود توی مردابش و خودش را زیر گل و لای قایم کند. مثل حالا که یک قطره آب شده و فرو رفته توی زمین. »
حالا که حسابی ترغیب شدهاید که این کتاب را تهیه کنید و بخوانید و یا به دوستانتان هدیه دهید، باید بگویم که شاخدماغیها را نشر شهرستان ادب با قیمت 14000تومان وارد بازار کرده است و چه بهتر از اینکه ما بخش اندکی از پولمان را صرف یک کتاب خوب کنیم؟