شهرستان ادب به نقل از روزنامۀ وطن امروز: زهره یزدانپناه قرهتپه، داستان یک خانواده را میگوید در روستایی در کوههای سبلان. از زمانی پیش از انقلاب تا امروزِ سال 88. خانوادهای که هرکدام از اعضای آن به نحوی درگیر وقایع این سالها میشوند تا به فتنههای سال 88 میرسند.
دربارۀ سال 88 و آنچه رخ داد، تاکنون هرچه فیلم و کتاب نوشته شده، نتوانسته به درستی حق مطلب را ادا کند. این کتاب هم اگر نمونۀ اعلایی نباشد، خالی از حسنهایی نیست.
شخصیتها، داستان و روایت «نشانی روی آب و رد کبوترها»، پاک و صادقانه نوشته و پرداخته شدهاند. بیآلایشی آدمهای روستایی، محبت و دوستی، احساس وظیفه، وابستگی و علقهای که به هم دارند، رمان را شیرین میکند و فضایی باصفا را خلق میکند. هرچند در این فضا، هستند شخصیتهایی که با حسادتها و تکبرشان، کارها را به ویرانی میکشانند.
رمان، روایتگر زندگی این خانواده است از ابتدای کودکی و نوجوانی خواهران و برادران، تاکنون که بزرگ و پیر شدهاند، ازدواج کردهاند و فرزندان خود را دارند. روایتگر مشکلاتی است که در زندگی برایشان پیش میآید و دست آخر، مظلومانه اسیر حوادث و شلوغیهای سال 88 میشوند.
این «نشانی» البته بینقص نیست؛ اوایل رمان آنقدر بازگشت داستانی و روایی دارد که تا صفحاتی چند منِ خواننده نمیتوانستم بهخوبی شخصیتها را و جایگاهشان را تشخیص دهم. تعداد بازگشتها و شخصیتپردازی کمرمق ابتدای رمان علت این سرگردانی بود تا جایی که خط روایت داستان به حالت عادی و کلاسیک برگردد و آرامآرام بتوان کنار شخصیتهای داستان نشست. کاش بنای نویسنده در فرم رمان، خط روایتی ساده و خطی میبود و نهایتاً در هر فصل، یک یا دو بازگشت کوتاه داشت.
سخن دیگر اینکه، در بعضی قسمتهای کتاب، تکرارِ صحنهها و توصیفهایی را داشتیم که بیش از آنکه تداعیکننده و پیشبرندۀ تکرار یک حس و موضوع باشند، خالی بودن قلم از توصیف و پردازش وضعیت و رخدادهای جدید بود.
یزدانپناه در این رمان بهخوبی توانسته روابط بین افراد یک خانوادۀ روستایی و تعامل روستاییان با یکدیگر، اتمسفر حاکم بر روستا و شرایطی که آدمهایش خواسته و ناخواسته در آن قرار میگیرند را به قلم آورد و این موضوع ارزشمندی است.
هرچند دربارۀ این رمان کمتر صحبت شده است، اما الساعه میتوانم رمانهایی را نام ببرم که با وجود سروصدایی که داشتهاند و حرفهایی که دربارۀشان زده شده، «نشانی روی آب و رد کبوترها» یک سروگردن از ایشان بالاتر و دلنشینتر است و یا تقریباً در تراز هماند و بعضاً حتی قابل مقایسه با این اثر نیستند. لذا رمان را دوست دارم و خواندن آن را برای مخاطب خالی از لذت نمیدانم...