موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

حرفی از جنس زمان

مشتری گفت: یک عدد سوره یاد لبخند مرتضی کردم...
شعری از محمدمهدی خان‌محمدی با یاد شهید آوینی

مشتری گفت: یک عدد سوره یاد لبخند مرتضی کردم...

20 فروردین 1392 | 16:30

مانده بودم دروغ بفروشم در همین دکه‌های تکراری / تا چراغ مغازه‌ام روشن شود از سکه‌های تکراری / خسته از تیترها و تهمت‌ها: رادیکال، جنگجو، فاشیست، خشن / به خدا در لباس خاکی نیست ترسی از لکه‌های تکراری
صندلی تو را به شعله‌ها می‌دهند
شعری برای سوریه از علی‌محمد مؤدب

صندلی تو را به شعله‌ها می‌دهند

19 فروردین 1392 | 07:53

بگذار برای شعله ها صندلی بگذارند/و منجنیق هایشان تو را هدف بگیرند/بگذار کنفرانس سران دلار ، تصمیم بگیرد که یوسف را در چاه بیندازند/و این بار گرگ ها را هم وارد صحنه کنند/...یوسفی زیبا در چاه جهان عرب/به زودی همه خواهند فهمید/ که چرا عشق جز دمشق قافیه ...
عادی شده این قدر تعجب نکنید/ از وحدت کافران و تکفیری‌ها!
شعری از دکتر محمدرضا ترکی: مرثیۀ ناسروده‌ای از نزار قبانی

عادی شده این قدر تعجب نکنید/ از وحدت کافران و تکفیری‌ها!

18 فروردین 1392 | 23:23

آرامش این کشتی طوفانی کو؟/ پایان شب سیاه ویرانی کو؟/ تا مرثیه ای برای تو ساز کند/ ای شام بگو نزار قبانی کو؟!
از جنس بهار (پروندۀ نادر ابراهیمی)
یادداشت محمود خداوردی، دربارۀ شخصیت هنری و آثار نادر ابراهیمی

از جنس بهار (پروندۀ نادر ابراهیمی)

16 فروردین 1392 | 22:35

ابراهیمی آدم جامعی بود. نمایشنامه می‌نوشت، دستی هم در رمان و قصه کوتاه داشت، فیلم می‌ساخت و موسیقی می‌دانست. نادر روح لطیفی داشت و بی اغراق تبلور روح لطیف او را در سطر سطر نوشته‌هایش می‌توان یافت.
كلاس را شروع نمي‌كنيم تا او بيايد! (پروندۀ نادر ابراهیمی)
خاطرۀ علی اصغر عزتی پاک از جلسات آموزش داستان‌نویسی نادر ابراهیمی

كلاس را شروع نمي‌كنيم تا او بيايد! (پروندۀ نادر ابراهیمی)

16 فروردین 1392 | 22:28

او اولين داستان نويسي بود كه از نزديك ديدم. كم‌كم شروع كردم به خواندن كارهاش و كم‌كم هم شيفته‌اش شدم؛ شيفته‌ي نثر سالم و صادق و آهنگين و كوبنده‌اش؛ و اين كوبنده‌گي حتي درعاشقانه‌هايش هم به چشم مي‌آيد.
ملاقات با نادر ابراهیمی (پروندۀ نادر ابراهیمی)
یادداشتی از حسن کیقبادی دربارۀ نادر ابراهیمی

ملاقات با نادر ابراهیمی (پروندۀ نادر ابراهیمی)

14 فروردین 1392 | 23:48

آخرین باری که نادر ابراهیمی را ملاقات کردم، در اردوی رمان‌نویسی شهرستان ادب بود. در فیلم مستندی که حسن فتحی برای ایشان ساخته بود و آن شب چقدر اشک ریختم... اشکی که خیلی وقت بود به سراغم نیامده بود.
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
غزلی از مرحوم شهریار

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

10 فروردین 1392 | 09:30

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر / من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم / تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم / گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
زندگی،این وقتِ خوش را وقف او کردی فقط
غزلی برای آیت الله خوشوقت(رحمة الله علیه)

زندگی،این وقتِ خوش را وقف او کردی فقط

09 فروردین 1392 | 14:47

عشق را نزد خدایت جستجو کردی فقط/ زندگی،این وقتِ خوش را وقف او کردی فقط/ گوشه ای دور ازهیاهوی مدام مردمان/ با همان پیدای پنهان گفتگو کردی فقط
فاطمه ابتدای عاشورا
شعری فاطمی از علی داودی

فاطمه ابتدای عاشورا

06 فروردین 1392 | 16:58

جستجو کرد چشم هر سو را/ تا بیابد نشانی او را/ غم نشسته است پشت در انگار/ درشکسته است قلب بانو را
گوش کن! این صدای روضۀ کیست
شعری فاطمی از سیدحمیدرضا برقعی

گوش کن! این صدای روضۀ کیست

05 فروردین 1392 | 21:10

با خودم فکر می کنم حالا/ کوچه ی ما چقدر تاریک است/ گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه/ راستی! فاطمیه نزدیک است...
صفحه 10 از 21ابتدا   قبلی   5  6  7  8  9  [10]  11  12  13  14  بعدی   انتها