موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب
Menu

شعري از اميرحسين آكار

19 شهریور 1391 | 12:01
به مولایم علی (ع) چشم هایم شدند حوض حرم با نگاه تو اشک شیرین شد ماه آمد به شب نشینی حوض پلک هایم عجیب سنگین شد چشم هایم که بسته شد دیدم وسط شهر واژه های توام خط به خط کوچه کوچه مثل کمیل نیمه شب محو رد پای توام خار در...

غزلي از حسن خسروي وقار

19 شهریور 1391 | 12:00
اسير از زندگی بدون تو سیرم، قبول کن! باید که مرگ را بپذیرم، قبول کن! باید دعا کنی که بمیرم به جرم عشق باید دعا کنی که بمیرم... قبول کن! آشوب گیسوان تو با من چه کرده است؟ در چنگ سرنوشت اسیرم، قبول کن! دیگر به چشمِ "باغ" به حالم نظ...
در كتاب‌هاي دفاع‌مقدس به مرز پختگي رسيده‌ايم
علي اصغر عزتي‌پاك در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، اظهار كرد: موضوع داستان به اواسط دهه 1360 و بمباران شهر‌ها باز مي‌گردد كه بخشي از آن ماجرا‌ها را با تكيه بر تجربيات، خوانده‌‌ها و شنيده‌‌ها نوشته‌ام زيرا مي‌خواستم خود را جاي كساني بگذارم ك...
چجوري بشينم سر سفرمون بذار عکساتونو تماشا کنم چشام رو عذاب شما بسته شد چجوري بايد روزه مو وا کنم؟ يه دختر که پرسيد از مادرش کي اشهد رو ياد پدر داده بود؟ ببين صبح امروز خاکسترش رو خاکستر مادر افتاده بود به آتيش بودا بگو مرگ ما ...
صبور باش برادر صبور باش و حلیم... حلیممان داغ است! زیر خنکای اتاقم تصویر تو را دیده ام آتش و لاش و مجروح آشمان خوب است! این روز ها آشفته ام خشمگین و غیرتمند پلاکارت بزرگی در دست رفیقمان طعنه ای بر لب ردیفمان کشک است! ...

شعری از سعید تاج محمدی

19 شهریور 1391 | 11:50
نمی دانم به چشم های قرمزت نگاه کنم یا قرآنی که محکم در بغل گرفته ای؟! به جنازه ی پدرت یا روسری پاره پاره ات... مادرت مانده است چشم به تو بدوزد...

غزلی از محسن کاویانی

19 شهریور 1391 | 11:49
دوست دارم بمیرم از این غم ، شور اینکه غزل بگویم نیست پدری که به خاک افتاده ، فکر نان بود صدر اعظم نیست نان سرخ و پیاله ای گلگون ، آن طرف تر عروسکی در خون سالیانی فقط ستم دیدند ، آه دیگر خوراکشان غم نیست آب سرخی میان تنگ بلور ، رد پنجه نشسته بر بد...

غزلی از امیرعلی سلیمانی

19 شهریور 1391 | 11:48
برداشتند سفره ی مهمانی تو را لبخند می زنند پریشانی تو را هی نسل پشت نسل پدرهایشان خوش اند چون دیده اند کودک زندانی تو را فانوس هایشان به سلامت ، که دیده اند شب های تیره ، غربت بارانی تو را سخت است کافران جهان باخبر شوند تفسیر های محکم قرانی...
در شرقِ آسیایِ سبز در باتلاقِ باران هایِ موسمی هزاران مایل دور تر از کعبه و ام القرایِ خادمینِ حرمینِ آلِ سعود قوم و قبلیه شان نشان مسلمانی دارد هرچند زرد باشند. این مردم انگار میان مار ! گیر افتاده اند ، میان مار و افعی شاید هم ،‌ میان بودا ...
جرمت بزرگ بود و سزاوار دشمنی
غزل‌سپید محمدرضا وحیدزاده برای میانمار

جرمت بزرگ بود و سزاوار دشمنی

19 شهریور 1391 | 11:43
جرمت بزرگ بود و سزاوار دشمنی تیغ است و سنگ پاسخ این پاک‌دامنی اسلام جرم توست، مجازات حق ما با چشم‌های شعله‌ور و قلب آهنی ایمان نداشتی به خدایان عصر ما سوزانده می‌شوی که بتی را نیفکنی تو ملحدی به عصر حقوق...
صفحه 806 از 848ابتدا   803  804  805  [806]  807  انتها
هیات تحریریه شهرستان ادب

 

نیلوفر بختیاری

عضو هیئت تحریریه سایت شهرستان ادب