ششمین در اخبار نبشته است / خبر پنجم
مصایب کتابفروشها
14 اسفند 1397
21:41 |
0 نظر
|
امتیاز:
با 0 رای
شهرستان ادب / در اخبار نبشته است ششم / خبر پنجم : حالا که بحثِ شغلِ «کتابفروشی» به میان آمد، خوب است یادداشتی را مرور کنیم که هفته گذشته در روزنامه گاردین منتشر شده است و به مصایب کتابفروشها میپردازد. نویسنده یادداشت پنج سال کتابفروش بوده است و معتقد است که مردم، تحت تأثیر فیلمهای هالیوودی، تصور میکنند کتابفروشی شغلِ گل و بلبل و رمانتیکی است اما برای یک کتابفروش، بیشترِ روزها کُند میگذرد و سخت. انبارگردانی و سر و کله زدن با مشتریهای عجیب و غریب هم از دیگر مشقاتِ این حرفه است.
فیلم «ایمیل داری» ساخته شده در سال 1998 یک نمونه از همان رمانتیکبازیهای هالیوودی است که در آن، تام هنکس، صاحب یک کتابفروشی عظیم است و آمدن اینترنت، حرفهاش را به خطر میاندازد. یا فیلم «ناتینگ هیل» که در آن، مشتری یک کتابفروشی، کتابی را در شلوارش پنهان میکند اما هیو گرانت، مچش را میگیرد. این اتفاق برای کتابفروشی من [نویسنده یادداشت] هم افتاد: مردی را گیر انداختیم که چند کتابِ جنایی را داخل پاچههای شلوارش مخفی کرده بود و ما خیلی محترمانه از او خواستیم تا آنها را پس دهد. بالاخره هم کتابها را به قفسهشان برگرداندیم.
فیلمهایی که گفتیم همگی کمدیهای عاشقانهاند و چندان نسبتی با واقعیت ندارند. بله، اگر دنبال کتابی باشید و از کتابفروش راهنمایی بخواهید و بگویید که فقط میدانید جلد این کتاب آبیرنگ است، در این صورت شاید او از شما متنفر شود. اما ما کتابفروشها هیچوقت نمیتوانیم این نفرت را به زبان بیاوریم چون حتماً مدیری در دو قدمی، ما را میپاید.
اگر از یک کتابفروش بپرسید که بدترین خاطراتش در این حرفه کدامهاست، حتما به شما میگوید که از کتابها هیچ بدی ندیدهاست و هر چه هست زیر سر مشتریهاست. مشتری طوری وارد کتابفروشی میشود انگار تمامی کتابهای موجود در قفسهها را بلعیده است و محتوایشان را از حفظ است اما وقتی از او میپرسی چه کتابی میخواهد، عنوان کتاب، نویسنده یا حتی ظاهر آن را نیز به یاد ندارد. فقط این جمله را میگوید که برای همه کتابفروشها آشناست: «به نظرم رنگش آبی باشد». یادم هست یک بار کتابفروشی برایم ماجرای خانمی را تعریف کرد که پسرش در بخش کتابهای کودک جیش کرده بود و بدون عذرخواهی خارج شده بود.
اما به مصداق «عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو»، نویسنده یادداشت در پایان از شیرینی این شغل هم یاد کرده است و توضیح داده که کتابفروشی خوشیهایی خاص خود هم دارد: مشتریهایی که به سراغ شما میآیند چون سلیقهتان را میپسندند و از کتاب پیشنهادی شما لذت بردهاند. یا کسانی که در همین کتابفروشیها، عاشق شدهاند. خلاصه اگر کتابفروشی کار سختی هم باشد، باز میارزد که زندگی خود را در میان کتابها بگذرانی و مدام دلت با تورق آنها گرم شود.
نظرات
در حال حاضر هیچ نظری ثبت نشده است. شما می توانید اولین نفری باشید که نظر می دهید.