شهرستان ادب: ستون شعر و پرونده ادبیات عاشورایی سایت شهرستان ادب را با شعری از «محمدرضا وحیدزاده» بهروز میکنیم:
شبی پیچید چشمانم به رقص پرچمی در باد که با هر پیچ و تابش آتشی در سینه میافتاد سپس بیاختیار آهسته نامی بر لبم آمد قدمهایم ز رفتن ماند و بُردم قصد خویش از یاد مِهی از دود اسفند و نوای نوحه در هم ریخت به نرمی بعد از آن سوی در بازی مرا هُل داد به کنجی در سیاهی موسپیدی نغمهای میخواند ز صید دست و پا در خون، ز تیغ تشنهء صیاد ز تسبیحی که ناگه دانهدانه بر زمین میریخت گلی پرپر که گم شد در هجوم آهن و پولاد سخن از تشنگی میگفت و مجلس ابر بارانی و رودارود همچون مادرانی در غم اولاد ورق زد مقتلی را و زبان شعلهها وا شد به گوش آمد ندای یا بُنیّ از دل اسناد فغان از سقف و شیون از در و دیوار برمیخاست و خود دیدم فلک را لرزه میافتاد بر بنیاد توانم طاق شد دیگر، زدم بیرون سراسیمه و بین هقهقم چشمم به رقص پرچمی افتاد دوباره نام زیبای غریبی بر لبم آمد دوباره حس نایابی مرا میبرد تا فریاد الا ای عشق بُنیانکَن! غمِ دیرین مادرزاد! مرا دریاب و ویران کن، دلت خوش، خانهات آباد
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز