شهرستان ادب: به مناسبت اولین سالروز درگذشت زندهیاد استاد «ابوالفضل زرویی نصرآباد»، به بازخوانی شعر طنزی اجتماعی از ایشان میپردازیم، شعری که بیمناسبت با امروزمان نیست:
یک سلام بلند و گرم و لطیف به شما مردم بلاتکلیف مردمان نشسته در ماشین نگران گرانی بنزین به شما مردمی که حیرانید آخر قصّه را نمی دانید به شمایی که از جنوب و شمال میکنی دایم از حقیر سؤال که: «فلانی، شما که آنجایی به تمام امور دانایی، نیمِ آغازِ سال اگر رد شد وضعِ بنزین چگونه خواهد شد؟ واقعاً «سوخت» از کمرکشِ سال کوپنی می شود - زبانم لال -؟ کوپنی بودنش اگر حتمی است صحبت واردات و لایحه چیست؟ به تو گر خواهی افتخار کنیم تو بفرما که ما چه کار کنیم؟ ما مگر نقشِ روی دیواریم یا خدایی نکرده، بیکاریم؟ در پسِ پرده هرچه بود، بگو کار داریم، تند و زود بگو...» * * * باز هم حکم تیر داديدا؟ بیخودی باز گیر دادیدا! اطلاعات من ز وضعِ اخیر هست در حدِّ اطّلاعِ وزیر یعنی الان که خوب مینگرم واقعاً بنده نیز بیخبرم!
نام الزامی می باشد
ایمیل الزامی می باشد آدرس ایمیل نامعتبر می باشد
Website
درج نظر الزامی می باشد
من را از نظرات بعدی از طریق ایمیل آگاه بساز